عقیق:خداوند در آیه ۴ سوره مبارکه «محمد(ص)» خطاب به مسلمانان میگوید: هنگامی که با دشمن در میدان جنگ روبرو شدید آنها را بکشید. در این آیه موضوع اسیر گرفتن به بعد از غلبه بر کفار موکول شده است.
این آیه پس از جنگ احد و شکست مسلمانان از کفار به دلیل رها کردن جنگ برای جمعآوری غنیمت نازل شده اما حکم آیه کلی است و محدود به زمان خاصی نیست. در این زمینه در سوره مبارکه انفال هم آمده است: هیچ پیغمبرى حق ندارد اسیر بگیرد، مگر وقتى که در زمین غالب شود.
به این آیه توجه کنید:
فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إذَآ أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَآءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَآءُ اللَّهُ لَاْنتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَاْ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
ترجمه
پس هرگاه با کسانى که کافر شدند (در میدان جنگ) روبرو شدید، گردنهایشان را بزنید تا آن که آنان را از پا درآورید (و چون در دست شما اسیر شوند) پس آنان را سخت ببندید (تا فرار نکنند) سپس، یا بر آنان منّت نهید (و آزادشان کنید) و یا با گرفتن فدیه و عوض، رهایشان کنید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد. این است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مىکرد، (از طریق صاعقه و زلزله و دیگر بلایا) از آن کفّار انتقام مىکشید، ولى خدا (فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسیله برخى دیگر بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بین نمىبرد.
چرا خداوند بسیار روشن فرمان به قتل کفار در هنگام جنگ داده است
این آیه نتیجهگیرى از سه آیه قبل است که مؤمن و کافر را وصف مىکند، گویا فرموده: وقتى مؤمنین اهل حق باشند و خدا آن انعامها را به ایشان بکند، و کفار، اهل باطل باشند و خدا اعمالشان را خنثى و گمراه کند، پس مؤمنین باید در هنگام برخورد با صف کفار با ایشان قتال کنند و اسیر بگیرند تا حق، که هدف مؤمنین است زنده شود و زمین از لوث باطلى که مسیر کفار است پاک گردد. پس مراد از «لقاء» در جمله «فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ» برخورد با کفار است در جنگ.(ترجمه المیزان، ج: ۱۸، ص: ۳۴۰)
اسیر گرفتن کفار بعد از غلبه بر آنها
کلمه «حتى» غایت گردن زدن را معین مىکند و معناى جمله چنین است: با کفار آن قدر قتال بکنید تا قتل در آنان زیاد شود، آن وقت مشغول به اسیر گرفتن و بستن دست و پاى اسراء شوید. پس مراد از «شد وثاق» اسیر گرفتن و محکم بستن آنان است، در نتیجه آیه شریفه در اینکه اسیر گرفتن را بعد از اثخان قرار داده، در معناى آیه «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ» (انفال/۶۷) است که مىفرماید هیچ پیغمبرى حق ندارد اسیر بگیرد، مگر وقتى که در زمین غالب شود. (ترجمه المیزان، ج: ۱۸، ص: ۳۴۰)
بیان یک قاعده کلی درباره کسانی که در راه خدا کشته میشوند
ابن جریح در ذیل آیه «وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ» فرمود: این آیه درباره کسانى از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شده که در جنگ احد کشته شدند.
علامه طباطبایی در المیزان میگوید: این آیه عام است، سیاق استقبال در «سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ»، تنها با عمومیت سازگار است، نه با شهدایى خاص. پس، از آیه شریفه برمىآید که در صدد بیان یک قاعده کلى است.
این نیز روایت شده که آیه «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ ...» ناسخ آیه «ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى یُثْخِنَ ...» (انفال/۶۷) است. و نیز روایت شده که جمله «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» (توبه/۵) ناسخ آیه «فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً» است. پس اصلاً نسخى در کار نیست. این روایت را الدر المنثور (ج ۶، ص ۴۸) به نقل از ابن منذر از ابن جریح روایت کرده است.(ترجمه المیزان، ج: ۱۸، ص: ۳۴۴)
شهید در راه خدا از منظر پیامبر(ص)
در تفسیر نور حجتالاسلام قرائتی درباره این آیه میگوید:
از پیامبرصلى الله علیه وآله سؤال شد که شهید در راه خدا کیست؟ آیا کسى که با انگیزه به رخ کشیدن شجاعت خود و یا به خاطر تعصّبات خانوادگى و قومى و یا از روى ریا و خودنمایى جنگیده و جان خود را از دست داده، شهید است؟
حضرت فرمودند: «مَن قاتل لتکون کلمة اللّه هى العلیا فهو فى سبیل اللّه»(تفسیر فرقان) شهید، کسى است که براى اعتلاى راه خدا جنگیده باشد.
«أثخنتموهم» از «ثخن» به معناى غلبه کامل و زمینگیر کردن دشمن است. «وثاق»، وسیله بستن مثل طناب است.
فلسفه جهاد در اسلام، چند امر است:
الف) براى دفاع از خود یا دیگر مظلومان. «اُذن للذّین یقاتلون بانهم ظلموا»(حج، ۳۹)، «کما یقاتلونکم کافّة»(توبه، ۳۶)
ب) به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتلوهم حتّى لاتکون فتنة»(بقره، ۱۹۳)
ج) براى حفظ مراکز توحیدى. «لو لادفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع»(حج، ۴۰)
د) براى دفاع از احکام و حدود الهى. «قاتلوا الّذین لایؤمنون باللّه و لا بالیوم الاخر و لا یحرّمون ما حرّم اللّه و رسوله و لایدینون دین الحق»(توبه، ۲۹)
این آیه مربوط به میدان نبرد است، یعنى در صحنه جنگ که کافران در برابر شما ایستادهاند و قصد از میان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعیّت و صلابت بجنگید و آنان را بکشید و پس از غلبه کامل بر آنان و اطمینان از درهم شکستن قواى دشمن، اسیر بگیرید و پس از پایان جنگ، هرگونه که رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض یا بدون آن، اسیران را آزاد کنید.
لذا برخى که گمان کردهاند آیه مىگوید: هر کافرى را هرکجا یافتید بکشید، به واژه «حرب» به معناى جنگ و مسئله اسارت که در جنگ پیش مىآید، توجه نکردهاند.
پیامها
از میان کافران، تنها آنان را که در برابر شما به جنگ ایستادهاند، از میان بردارید. «فاذا لقیتم»
رزمنده مسلمان باید آماده، آموزش دیده و شجاع باشد. «فضرب الرقاب»
هدف اصلى در حمله به دشمن، نقاط کلیدى و حساس باشد. «الرقاب»
تا دشمن از پاى در نیامده و زمینگیر نشده، به فکر اسیر گرفتن و جمع غنائم نباشید. «حتّى اذا اثخنتموهم»
در هنگام نبرد محکم کارى کنید تا دشمن سوء استفاده نکند و اسیران فرار نکنند. «فشدّوا الوثاق»
در جبهه باید اختیاراتى به فرمانده تفویض شود. «فاِمّا منّاً بعد و اِمّا فداءً»
هدف از جهاد، جلوگیرى از ظلم و یا از بین بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارشهاى اسلام است. «فاِمّا منّاً بعد و اِمّا فداءً»
در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، «فضرب الرقاب» و هم عطوفت و مهربانى. «فاِمّا منّاً بعد و اِمّا فداء»
آزاد کردن اسیران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد کردن با عوض مقدّم است. «فاِمّا منّا بعد و اِمّا فداء»
جنگ و جهاد، یکى از زمینههاى آزمایش الهى است. «لیبلوا بعضکم ببعض»
جهاد در اسلام، براى حفظ دین خداست، نه کشورگشایى، استعمار، تهدید، رقابت، انتقام، حسادت و... . «فى سبیل اللّه»
گرچه در جنگ بعضى شهید مىشوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مىرساند و زحمات آنان هرگز تباه نمىشود. «قتلوا فى سبیل اللّه فلن یضلّ أعمالهم»
جنگ، میدان آزمایش الهى و کفّار، وسیله آزمایش و شهدا، پیروزمندان این آزمایشند. «لیبلوَا بعضکم ببعض و الّذین قتلوا... فلن یضل أعمالهم»
منبع: تفاسیر المیزان و نور