عقیق:جنگ احد یکی از رویدادهای مهمی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است. دلیل بررسی وقایع و رویدادهای این جنگ آن است که گروههای مختلفی از مسلمانان در آن حضور داشتند و وقایع و اتفاقات سرنوشتساز و پندآموزی در طی آن اتفاق افتاد. آیاتی که درباره این ماجرای مهم و پندآموز نازل شده، شامل چند رویداد مهم است:
اول: آیاتی هستند که به شکست مسلمانان اشاره میکنند و دلایل و زمینههای این شکست را بررسی میکنند.
دوم: آیاتی که با لحنی سرزنشآمیز و ملامت کننده نازل شده و افرادی که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله را تنها گذاشتند، توبیخ میکند که چرا از میدان جهاد در راه خدا فرار کردند در حالی که خداوند متعال قبلاً فرار از جنگ را برای آنها حرام کرده بود.
سوم: در قرآن کریم افرادی که پایمردی کرده، فرار نکردند، شجاعانه جنگیدند و به شهادت رسیدند را ستایش را میکند.
چهارم: افرادی که در جنگ شجاعانه مبارزه و مقاومت کردند و تا آخر جنگ باقی ماندند اما کشته نشدند، مورد ثنای جمیل خدای متعال قرار گرفتهاند.
جالب است که بدانیم گروه چهارم که در شأن ثنای جمیل حضرت حق قرار گرفتهاند، بسیار کم بودند که یکی از مقاومترین و شجاعترین آنها به تصریح تاریخ و روایات، حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام بود.
در آستانه سالروز جنگ احد و وقایع و رویدادهای درسآموز آن، گفتوگویی با حجتالاسلام مهدی پیشوایی، استاد و کارشناس دینی انجام داده است تا ماجراهای این جنگ سرنوشتساز و عبرتآموز مشخص شود. آن طور که این کارشناس دینی توضیح میدهد، در این میدان که مسلمانان سست ایمان پا به فرار گذاشته بودند، غیر از امام علی علیه السلام و چند نفر دیگر کسی در میدان مبارزه و در کنار نبی مکرم اسلام باقی نمانده بود. هر گروهی از دشمنان که به نبی مکرم اسلام حمله میکردند، امام علی علیه السلام با آنها میجنگیدند و از جان پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله دفاع میکردند.ایشان به اندازه مبارزه کردند که شمشیر در دستشان تکهتکه شد. در همین زمان بود که نبی مکرم اسلام، شمشیر خود را به نام ذوالفقار به آن حضرت دادند.
امام علی علیه السلام در جنگ احد آنقدر مبارزه و ایستادگی کردند که زخمهای زیادی بر روی سر، صورت، بدن، شکم و دو پایشان وارد شد و تعداد زخمهای بدن ایشان به هفتاد میرسید. حتی نوای «لا فتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» در این جنگ از سوی جبرئیل علیه السلام سر داده شد.
زنها هم در لشکر ابوسفیان حضور داشتند
درباره جنگ احد گفته شده که لشکر دشمنان اسلام حدود پنج هزار نفر بودند و حتی زنان را هم همراه خود سمت میدان جنگ آورده بودند. دلیل این نوع لشکرکشی بر علیه پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله چه بود؟
آن طور که امام صادق علیه السلام فرمودند، دلیل اصلی بر پا شدن جنگ احد این بود که قبیله قریش در جنگ بدر به سختی شکست خورده بودند. آنها در بدر، حدود هفتاد کشته و هفتاد اسیر داده بودند و این تعداد به نسبت آن جنگ و شرایط آن برای آنها سخت بود. اما زمانی که جنگ بدر تمام شد، ابوسفیان که یکی از دشمنان اصلی پیغمبر اسلام صلیالله علیه و آله بود و در بدر به آن حضرت و مسلمانان حمله کرده بود، به مردم قریش گفت: «اجازه ندهید که زنهای شما برای کشتهشدهها گریه کنند چون اشک چشم آنها میتواند غصه و کینه را نسبت به محمد صلیالله علیه و آله از بین ببرد. پس بگذارید که غم و کینه در دلهای شما وزنهایتان باقی بماند تا وقتی که انتقام خون کشتهشدهها در بدر را از آنها بگیریم. و آن موقع مناسب است که زنها برای کشتهشدههای بدر گریه کنند.»
بر همین اساس بود که مراسم عزای کشتهشدههای جنگ بدر را وقتی گرفتند که میخواستند برای جنگ احد، نیرو جمع کنند. گریه زنها موجب تحریک مردهای جاهل و کوردل میشد و آنها را تشویق میکرد که علیه اسلام به سمت لشکر ابوسفیان بروند. درنهایت زمانی که لشکر دشمن برای مقابله در احد از مکه بیرون میآمدند، حدود سه هزار نفر نظامی سواره و دو هزار نظامی پیاده داشتند. البته برای باقی ماندن همان تحریکها، زنها را نیز همراه خود برده بودند.
حکمت مشورت نبی مکرم اسلام با یاران خود
رویکرد و نحوه مقابله پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در برابر آنها چگونه بود؟
وقتی خبر لشکرکشی قریش به آن حضرت رسید، یاران خود را جمع کرده و تشویق به مقابله و جهاد در راه خدا کردند. در این میان مردی به نام عبدالله بن ابی بن سلول حضور داشت که رییس منافقان در آن دوران بود. او به پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله پیشنهاد داد تا در مدینه بمانند و جنگ را در شهر و میان کوچهها انجام دهند تا از مردم ضعیف که در خانههای خود باقی ماندهاند هم در این جنگ کمک بگیرند.
اما سعد بن عباده و چند نفر دیگر که از قبیله اوس بودند، با نظر منافقان مخالفت کرده و گفتند: زمانی که ما مشرک بودیم و برای خدای یکتا شریک قائل میشدیم، کسی نمیتوانست علیه ما لشکرکشی کند، چطور حالا که خدای یکتا را میپرستیم و به قدرت الهی آراسته شدهایم، در خانههای خودمان بمانیم تا دشمن در خانههایمان به ما حمله کند؟ در حالی که میدانیم اگر در میدان جنگ کشته شویم شهید شدهایم و اگر زنده بمانیم مسئولیت جهاد را انجام دادهایم.
چطور مردم و حتی منافقان اجازه داشتند نظر خود را در مقابل رسول خدا صلیالله علیه و آله اعلام کنند؟ مگر آن حضرت به علم الهی از بهترین نوع عمل در آن شرایط آگاه نبودند؟
درست است که نبی مکرم اسلام از بهترین تصمیم در آن شرایط آگاه بودند اما به فرموده و امر خدای متعال عمل میکردند که ایشان را دعوت کرده بود که در همه کارها با مردم مشورت کنند. آن حضرت حتی در جنگ و نحوه مقابله با دشمن هم با دیگران مشورت میکردند اما درنهایت بهترین تصمیم را گرفته و بهترین نوع مقابله و عمل را انجام میدادند.
همان گونه که در جنگ احد هم آن حضرت با همه یاران و حاضران در صحنه مشورت کردند و اجازه دادند که همه نظر و رأی خود را ابراز کنند اما بهترین تصمیم گرفتند. به این صورت که با نظر سعد بن عباده که معتقد بود باید از شهر خارج شده و در میدانی وسیع با دشمن جنگید، موافقت کردند.
ایشان با چند نفر از یاران خود از مدینه بیرون رفتند تا مکان مناسبی برای جنگ مشخص کنند. چنانکه درباره این ماجرا در قرآن کریم میخوانیم: «وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِک تُبَوِّىءُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و (به یاد آور) زمانى را که صبحگاهان از میان خانواده خود جهت انتخاب اردوگاه جنگ براى مؤمنان، بیرون رفتى، و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاى مختلفى را که درباره طرح جنگ گفته مىشد، مىشنید و اندیشههایى را که بعضى در سر مىپروراندند، مىدانست).»
در این ماجرا منافقان از اینکه آن حضرت را یاری کنند دریغ کردند. آنچه که خدای متعال درباره آنها فرمود: «إِذْ هَمَّت طَّآئِفَتَانِ مِنکمْ أَن تَفْشَلاَ؛ (و نیز به یاد آور) زمانى را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستى نشان دهند.» آیه شریفه به طایفه بنو سلمه و بنو حارثه اشاره میکند که تصمیم گرفتند با عبدالله بن ابی از میدان مبارزه برگردند.
با این تعبیر رسول خدا صلیالله علیه و آله هم از اندیشه منافقان آگاه بودند؟
بله. نبی مکرم اسلام هم ریشههای نفاق را خوب میشناختند و از حال و فکر آنها مطلع بودند. بر همین اساس اجازه عرضاندام به آنها نمیدادند. در این مدت که آن حضرت و یاران ایشان در جستوجوی مکانی برای مقابله با دشمن بودند، لشکر قریش به مدینه نزدیک میشد، تا اینکه به منطقه احد رسید.
تعیین مناطق استراتژیک در جنگ
در این زمان یاران پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله چند نفر بودند؟
یاران آن حضرت حدود هفتصد نفر شده بودند. البته توجه داشته باشید که هرچند تعداد آنها کم بود اما آنها دارای قدرت ایمان بودند، ایمانی که به انسان شجاعت و غیرت دینی میدهد و باعث میشود دلیرانه در میدان نبرد حاضر شود.
وقتی پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله یاران خود را آراستند، عبدالله بن جبیر را همراه پنجاه نفر تیرانداز مأمور کردند که از درهای که در کنار لشکر قرار داشت محافظت کنند تا مبادا دشمن از طریق آن دره به لشکر اسلام حمله کند. حتی آن حضرت تأکید کردند که هرگز آن دره را ترک نکنند چون امکان دارد مسیر عبور و حمله دشمن همان محل باشد. در این تأکیدها خطاب به عبدالله بن جبیر و همراهان او فرمودند: «حتی اگر مشاهده کردید که ما لشکر دشمن را شکست دادیم و آنها را تا مکه هم تعقیب کردیم، باز هم مراقبت از دره را ترک نکنید و از این محل دور نشوید. اگر هم دشمن ما را شکست داد و تا داخل مدینه هم ما را تعقیب کرد، باز هم در این مکان بمانید و دره را در دست داشته باشید.»
دلیل این همه تأکید بر مراقبت از آن دره چه بود؟
آن دره موقعیتی استراتژیک در جنگ احد داشت. اگر مراقبت از دره در اختیار مسلمانان قرار میگرفت، دشمن نمیتوانست از پشت به لشکر اسلام حمله کند. در حالی که کمترین بیاعتنایی نسبت به این موقعیت حساس، زمینه شکست مسلمانان و حملهور شدن دشمن از پشت به آنها را مهیا میکرد.
در عین حال جالب است بدانید که در لشکر قریش هم ابوسفیان خالد بن ولید را همراه با دویست نفر مأمور کرده بود تا در کمین همان دره باشند تا از طریق همان مسیر به مسلمانان حمله کنند. درواقع دشمن میخواست عملیاتی غافلگیرانه را رقم بزند و پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله که از این حیله دشمن آگاه بودند، بر مراقبت از دره توسط مسلمانان تأکید میکردند.
شکست اولیه قریش
نتیجه چنین جنگی چه شد؟
وقتی مسلمانان آماده نبرد شدند، نبی مکرم اسلام پرچم را در دست حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دادند. درواقع علمدار جنگ احد، امام علی علیه السلام بودند. زمانی که دشمن به سمت مسلمانان حمله میکردند، مسلمانان دفاع شجاعانهای انجام دادند که با وجود آنکه تعداد آنها در برابر دشمن به مرتب کمتر بود، اما در مراحل اولیه قریش را به سختی شکست دادند. به این ترتیب لشکر ابوسفیان فرار کرد و مسلمانان به تعقیب آنها رفتند.
اوضاع دره چگونه بود؟
خالد بن ولید، مأمور ابوسفیان، که میدید لشکرش در حال فرار است، خودش را به دره رساند ولی با مأمور پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله مواجه شد و عبدالله بن جبیر و همراهانش آنها را تیرباران کردند. درنهایت خالد برگشت.
در همین زمان همراهان خالد بن جبیر که دیدند لشکر ابوسفیان فرار کرده و یاران اسلام در میدان مشغول جمع کردن اموال دشمن هستند، خواستند دره را ترک کنند. امام عبدالله بن جبیر به آنها هشدار داد که نبی مکرم اسلام فرمودند به هیچ وجه دره را ترک نکنیم. اما یاران او قبول نکردند و به مرور سنگرها را ترک کردند تا اینکه عبدالله به همراه دوازده نفر در آن منطقه حساس و استراتژیک باقی ماند.
نحوه مبارزه امام علی علیه السلام در جنگ احد چگونه بود؟
امام علی علیه السلام به عنوان یار شجاع پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در میدان حضور داشتند. ایشان پرچمدار قریش را که طلحه بن ابی طلحه عبدی بود را به قتل رساندند. پرچم به دست نفرات بعدی افتاد و آن حضرت هر بار با کشتن دشمنان اسلام، پرچم دشمن را بر روی زمین میانداختند. تا اینکه درنهایت عمره دختر علقمه کنانیه پرچم را برداشت.
حمله دشمن از پشت سر لشکر مسلمانان
در همین زمان بود که خالد بن ولید از کوه به طرف عبدالله بن جبیر رفت سرازیر شد و عبدالله با همان تعداد نیروهای کم آنقدر مقاومت کرد تا اینکه همه به شهادت رسیدند. در همین زمان از دشمن که دره را در دست گرفته بود، از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. به همین دلیل بود که مسلمانان شکست خوردند و تعداد زیادی از آنها به شهادت رسیدند.
هرچند که تعدادی از مسلمانان هم فرار کردند و بعضی به بالای کوهها میرفتند. در این زمان، پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله که شاهد فرار مسلمانان از میدان جنگ بودند، کلاه را از روی سر برداشتند و با صدای بلند فرمودند: «أنا رسولالله. إلی أین تفرون عن الله و عن رسوله؟» به این معنا که: «من رسول خدا هستم. از خدا و رسول او به کجا فرار میکنید؟!»
ماجرای مثله مثله شدن حضرت حمزه علیه السلام
یکی از چهرههای مهم و اثرگذار که در جریان جنگ احد به شهادت رسید، حضرت حمزه عموی نبی مکرم اسلام بودند. شهادت ایشان چگونه اتفاق افتاد؟
حضرت حمزه علیه السلام به طور مرتب به لشکر دشمن حمله میکرد و او که در هیچ شرایطی نبی مکرم اسلام را تنها نگذاشته بود، در جنگ احد هم دلیرانه مبارزه کرد. او به قدری شجاع بود که گفته شده دشمنان از مقابل شمشیر او فرار میکرد و کسی نمیتوانست با او مبارزه کند.
در این میان زنی به نام هنده که همسر ابوسفیان بود، در کنار میدان جنگ حضور داشت. او به مردی به نام وحشی که بردهای از جبیر بن مطعم بود، قول داد که اگر بتوانی محمد یا علی یا حمزه را به قتل برسانی جایزه بزرگی به تو میدهم. وحشی با خودش فکر کرد که محمد را نمیتوانم به قتل برسانم. علی هم که مردی بسیار هوشیار است و مدام به اطراف خودش توجه دارد و خوب میجنگد. پس امیدی ندارم که بتوانم ضربه غافلگیرانهای به او بزنم.
درنهایت وحشی برای کشتن حضرت حمزه کمین کرد. او در مقابل پاهای حضرت حمزه مانعی گذاشت که باعث زمین خوردن او شد. در این زمان وحشی با نیزه حمله کرد و حضرت حمزه را به شهادت رساند. سپس به دستور هنده، شکم او را پاره کرد، جگرش را درآورد و به خدمت هنده برد. هنده تکهای جگر را در دهانش برد و بیرون انداخت. نبی مکرم اسلام درباره این ماجرا فرمودند: «خداوند متعال فرشتهای را مأمور کرد تا آن جگر را به بدن حمزه ملحق کند.» هنده بعد از این کار کنار پیکر حضرت حمزه آمد و دست و پا و دو گوش او را قطع کرد.
هدیه نبی مکرم اسلام به امام علی علیه السلام
گفته شده که طی همین جنگ بود که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله شمشیر خود را به نان ذوالفقار به حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام دادند. آیا این مطلب صحت دارد؟
بله. در این میدان که مسلمانان سست ایمان پا به فرار گذاشته بودند، غیر از امام علی علیه السلام و چند نفر دیگر کسی در میدان مبارزه و در کنار نبی مکرم اسلام باقی نمانده بود. هر گروهی از دشمنان که به نبی مکرم اسلام حمله میکردند، امام علی علیه السلام با آنها میجنگیدند و از جان پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله دفاع میکردند.ایشان به اندازه مبارزه کردند که شمشیر در دستشان تکهتکه شد. در همین زمان بود که نبی مکرم اسلام، شمشیر خود را به نام ذوالفقار به آن حضرت دادند.
امام علی علیه السلام در جنگ احد آنقدر مبارزه و ایستادگی کردند که زخمهای زیادی بر روی سر، صورت، بدن، شکم و دو پایشان وارد شد و تعداد زخمهای بدن ایشان به هفتاد میرسید.
پیچیده شدن نوای لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
در این زمان، جبرئیل علیه السلام به رسول خدا صلیالله علیه و آله گفت: «مواسات یعنی این.» و پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: «او از من است و من از او هستم.» جبرئیل علیه السلام گفت: «و من از هر دوی شما هستم.»
امام صادق علیه السلام فرمودهاند: در این زمان پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله جبرئیل علیه السلام را دید که در میان آسمان و زمین ایستاده و میگوید: «لا فتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» به این معنا که: «جوانمردی مانند علی علیه السلام نیست و شمشیری جز ذوالفقار وجود ندارد.»
آیا در جنگ احد نبی مکرم اسلام هم زخمی شدند؟
در این باره روایتهای متعددی نوشته شده است. از جمله اینکه در روایتهای امامیه و دیگران آمده است که در این جنگ پیشانی رسول خدا صلیالله علیه و آله زخمی برداشت و در اثر تیری که مغیره به سوی ایشان انداخت، دندانهای پیشین آن حضرت شکست.
زن غیرتمند در لشکر مسلمانان
اشاره کردید که در لشکر ابوسفیان، زنان هم حضور داشتند. آیا در لشکر مسلمانان هم خانمها حاضر بودند؟
آن طور که در روایت قمی آمده است، زنی به نام نسبیه در این جنگ همراه لشکر پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله بود. البته گفته شده که او در بسیاری از جنگها حاضر میشد و کارش پرستاری و مداوا کردن زخمیها بود.
پسر نسبیه هم در میدان جنگ در لشکر نبی مکرم اسلام میجنگید. وقتی پسرش میخواست از میدان فرار کند، نسبیه خودش را به او رساند و هشدار داد که آیا از خدا و رسول خدا فرار میکنی؟ و او را تشویق کرد که دوباره به میدان برگردد. پسرش به میدان برگشت و مبارزه کرد تا اینکه شهید شد. نسبیه وقتی شهادت پسرش را دید، خودش را به بدن او رساند، شمشیرش را برداشت و به قاتل او حمله کرد و او را کشت. پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در مقابل شجاعت این زن از او قدردانی کرده و فرمودند: « بارکالله فیک یا نسبیه.»
منبع:تسنیم