عقیق:متن زیر برشی از کتاب «عالیترین مکتب تربیت و اخلاق یا ماه مبارک رمضان» اثر آیت الله صافی گلپایگانی است که در ادامه میخوانید؛
در نهاد انسان نیرویی آسمانی و قوّهای ملکوتی است که او را به کارهای نیک تشویق کرده و از کارهای زشت باز میدارد.
همه این نیرو را در اعماق باطن خود مییابند و پیروی از آن را کمال و فضیلت میدانند. و تنها از کسانی میتوان انتظار و توقّع امانتداری، صداقت و عدالت داشت و به خیر و نیکی آنان دل بست که این نیرو در آنان زنده و بیدار است. و این نور در نهاد هر کس به خاموشی گرایید، دیگر نباید از او انتظار عدالت، فضیلت، شرف و آدمیت داشت.
در اصطلاح علمای اخلاق به این نیرو «وجدان» میگویند. حقیقت این نیرو هر چه باشد و اسمش «وجدان» باشد یا «ضمیر» یا «قلب»، تفاوت نمیکند. چنین نیرویی در بشر وجود دارد که با انجام کار نیک، شاد و خوشحال میشود (مانند: کسی که از عهده تکلیف و مسؤولیت بزرگی بیرون آمده باشد که در این صورت، احساس راحتی و آسایش قلبی مینماید.) و هرگاه کار بد و عمل زشت و گناهی از انسان سر زند، این نیرو او را توبیخ و سرزنش میکند، و او را از کرده خود پشیمان ساخته و بسا که آثار ندامت و کراهت در چهره گرفته او خوانده میشود و در ضمیر، احساس ندامت کرده و میگوید: کاش این کار را نکرده بودم! و ...
ندای وجدان و صدای ضمیر، همواره به او نهیب میزند و او را میترساند و از او میخواهد تا نقطه ضعفها را برطرف کند، و شکستگی و خسارت حاصل از گناه را جبران نماید.
قرآن مجید چنین حالت وجدانی را «نفس لوّامه» نامیده است.
بارها افرادی را دیدهایم که تحت تأثیر این ندای وجدان و برای خلاصی از تألّمات روحی، صفحه زندگی آنها- که از جرم، خیانت، گناه، ستم و فساد سیاه شده بود- عوض شده و در فصل دیگری از زندگی به صورت انسانی پاک و خیرخواه، نوع پرور، خداپرست و با شرافت ظاهر گردیدند.
پیروی از این نیروی خداداد و ذاتی و به کار بستن آن، باعث رشد و ترقّی آن میشود؛ چنان چه بیاعتنایی و اهمال و سستی نسبت به آن، سبب ضعف و فنای آن میگردد؛ و از این رو وقتی برای اوّلین بار، انسان با وجدان خویش مخالفت نماید، سخت ناراحت و نادم است و در آتش عذاب روحی میسوزد و اگر آن مخالفت را دنبال کند، وجدان او به تدریج تاریک میشود؛ تا حدّی که از آن کار زشت و ناپسند، هیچ گونه عکس العملی در نهاد خویش نمییابد و مصداق: خَتَمَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَعَلی سَمْعِهِمْ وَعَلی ابصارِهِمْ غِشاوَةٌ میگردد.
یکی از اهداف و برنامههای دینی این است که وجدان بشر همیشه زنده بماند و از ضعف و سستی آن جلوگیری شود.
نماز، حج، دعا، اذکار، مواعظ، نصایح، تلاوت قرآن و سایر احکام تربیتی اسلام و به طور کلّی، اطاعت از تمام اوامر و نواهی شرع، این نیرو را رشد میدهد و وجدان عالیتر و نیرومندتری به نام «وجدان دینی و شعور به مسؤولیت» میسازد.
این وجدان، مظهری از خوف و ترس از خدا و خشیت الله است.
این وجدان دینی است که هنگام وسوسههای شیطانی و اندیشههای اهریمنی به کمک مردم پرهیز کار بر میخیزد و آنان را از خطر سقوط در پرتگاه گناه نجات میدهد:
انَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوْا فَإِذَا هُمْ مُّبصِرُونَ
این وجدان ایمانی و مذهبی، گناه را مانند سنگ بزرگی- که بیم فرود آمدن آن بر سر شخص وجود دارد- خطرناک و مهیب جلوه میدهد:
انَّ المُؤمِنَ یَری ذَنَبهُ کَانَّهُ صَخَرةٌ یَخافُ ان تَقعَ عَلیَه
یکی از فواید تربیتی روزه «پرورش وجدان» است. روزه از جمله عباداتی است که با خلوص و پاکی نیت و پیروی از وجدان دینی انجام میشود و ریاکاری و اغراض باطل در آن کمتر وارد میگردد؛ زیرا روزه، صبر و امساک از مفطرات و خویشتنداری است. و کسی که نیت پاک، شوق به اطاعت فرمان خدا و پاسخ به ندای وجدان نداشته باشد، امساک و خویشتنداری نیز ننموده و در خلوت از خوردن و آشامیدن پرهیز نخواهد کرد؛ چرا که میتواند در حضور مردم از خوردن غذا خودداری کند، و به طور محرمانه روزه خود را افطار کند.
پس بیتردید کسی که در حضور و غیاب مردم امساک دارد و روزه است، دارای نیت قربت و اخلاص است و اطاعتش، واقعی و حقیقی است و این است معنای فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام:
وَالصِّیامُ ابِتلاءً لِاخلاصِ الخَلق
این روزه دار یقیناً دارای وجدان رشد یافته دینی است و حتماً روزه او سبب رشد بیشتر وجدان و شعور او به مسؤولیت میشود.
پس ای برادر ایمانی و ای حبیب روحانی! اگر خواهان رشد و جدان و بیداری ضمیر هستی، روزه بگیر و آن را که یکی از ارکان اسلام است، کوچک مشمار؛ که در حدیث آمده است:
بُنِیَ الاسلامُ عَلی خَمسةِ اشیاء، عَلَی الصَلوةِ، وَ الزَکاةِ، وَالحَجِ، وَ الصَومِ، وَالولَایة
اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت.