۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۰۷
در عمل تفکر وهابیت منجر به پیدایش گروههای خشن، آنارشیست، هرج و مرج طلب، فاشیست، تروریست و بی منطقِ کودککش میشود که شکم میدرند، آدم میسوزانند و نبش قبر میکنند و حتی به مردهها نیز رحم نمیکنند، به اصحاب رسول الله جسارت میکنند، به حرمهای مقدس حمله میکنند و حرمت هیچ چیز را نگه نمیدارند تا جایی که امروز میبینیم این تفکر سلفیهای افراطی نظیر داعش را به وجود آورده که خود اینها بلای جان دنیا شدهاند.
یکی از فجایعی که در این چند وقت اخیر شاهد آن بودیم اتفاقی بود که در ایام حج برای حاجیان سراسر دنیا در ایام حج تمتع در عربستان رخ داد و بسیاری از آنها را به شهادت رساند و منشأ بسیاری ازاین مشکلات را هم در این آیین و فرقه میبینیم.
این مباحث بخشی از گفتوگو با همایون همتی، استاد مدعو دانشگاه بیلفلد آلمان و رایزن فرهنگی پیشین کشورمان در آلمان است. این استاد دانشگاه بیش از 30 جلد کتاب و 400 مقاله علمی نگاشته و دارنده نشان ملی پژوهش است.
مشروح گفتوگو با همایون همتی درباره ریشههای وهابیت، علل و شرایط ایجاد آن، زمینههای نفوذ و تأثیرگذاری آنها در دنیا، تفاوت وهابیت و سلفیت و در نهایت فاجعه منا و تأثیرگذاری آن در دنیا را میخوانیم:
* با توجّه به سابقه فعالیتی که در حوزه وهابیت شناسی دارید و کتابهایی که در این زمینه منتشر کردهاید، به عنوان سؤال نخست منشأ فکری وهابیت را توضیح دهید و اینکه این تفکر چه نسبتی با معارف اسلامی دارد؟
- بسیار خوشوقتم که برای نخستین بار خدمت شما همکاران فرهنگی خبرگزاری فارس هستم و متأسفم که یک کمکاری عجیب و رکود شدیدی این روزها در کل عرصه فرهنگ ما ایجاد شده است و اهالی فرهنگ در این دیار احساس غربت میکنند. خبری از نشریههای تخصصی و تریبونهای علمی نیست. بیشتر شعار فرهنگ میدهیم تا اینکه در عمل حامی اندیشمندان و عالمان باشیم. امیدوارم که این وضعیت نابسامان و اندوهزا و غربت اهل فرهنگ از میان برود و شاهد نشاط علمی و فکری در کشور و رونق مباحث اعتقادی، فلسفی و الهیاتی باشیم.
ابتدا این را عرض کنم که بنده محور اصلی زندگیام شغل معلمی است و حوزه کارم ادیان، فلسفه، الهیات و عرفان است. بیش از 30 سال است در دانشگاهها تدریس میکنم، در اینجا نیز به عنوان یک معلم ادیان سخن میگویم. در مورد وهابیت بنده تاکنون سه کتاب نگاشتهام که یکی از آنها در سالهای64-65 به مناسبت کشتار حجاج ایرانی نوشته شد و بنده در آن زمان در سازمان تبلیغات اسلامی مشغول به کار بودم.
کتابهایی که پیرامون وهابیگری نوشتهام بعضی به زبانهای عربی، اردو و انگلیسی ترجمه شده است. اثر دیگرم نیز ترجمه کتاب «فتنة الوهابیة» تألیف سید احمد زینی دحلان، مفتی مکه بود که بعدها نیز توسط بعثه مقام معظم رهبری به چاپ رسید، اثر دیگری هم تحت عنوان «نقد و بررسی آیین وهابیت» دارم که از نشر ضحی است.
نکته دیگر این که در همه ادیان همواره فرقههایی به وجود آمده که برخی از آنها مصوب (Canonized) و مورد تأیید مقامات و روحانیت ادیان هست و برخی هم نیست، به طور مثال برخی فرقهها از قرن هجدهم در مسیحیت پیدا شدند و واتیکان آنها را تأیید نمیکند چرا که اینها پاره سنتهایی (Sub-tradition) اختلاطی با هندوییسم و بودیسم و معجونی از دیگر تفکرات هستند نمونه چنین تفکرات التقاطی در شیعه و سنی هم به وجود آمده که مورد تأیید عالمان دینی نیست.
آیین وهابیت یکی از این فرقهها است که جزو هیچ یک از مذاهب رسمی شیعه و سنی نیست. هر چند خودشان مدعی حنبلی بودن هستند ولی با افکار و نظرات مذهب حنبلی تفاوتهای بارزی دارند.
وهابیها مدعی حنبلی بودن هستند ولی با افکار و نظرات مذهب حنبلی تفاوت دارند
مؤسس و پیشوای وهابیت محمد بن عبدالوهاب است که نام وهابیت را حتی خودشان هم نمیپسندند، چرا که منسوب به نام پدر محمد بن عبدالوهاب است و خودشان نام «محمدیه» یا «اهل توحید» را ترجیح میدهند. وهابیت نزدیک دو قرن است که در حجاز یا عربستان ظهور یافته است. خود محمد بن عبدالوهاب فردی با تحصیلات حوزوی ولی نامنظم بود که در شهر عیینه و سپس دِرعیه و نجد در انزوا زندگی میکرد، پدرش به انحرافات فکری او پی برده بود و برادرش سلیمان نخستین منتقدش بود که بعدها هم کتابی به نام «الصواعق الاهیة فی الردّ علی الوهابیة» در رد افکار او نوشت که نخستین ردیّه بر افکار محمد بن عبدالوهاب است.
زندگینامهنویسان او نوشتهاند که بیشترین مطالعات او بر روی آثار ابن تیمیه، ابن قیّم و ابن جوزی بود همانها که آبشخورهای اصلی وهابیت از قرن هفتم هستند بنابراین تفکر سلفی عبدالوهاب به ابن تیمیه به خصوص کتاب «منهاج السنة» بر می گردد کتابی که به گفته علامه امینی در «الغدیر» باید در واقع «منهاج البدعة» نام گذاری شود.
محمد بن عبدالوهاب به گواهی آثارش مثل استادش ابن تیمیه فردی بسیار ناسزاگو، بد زبان و تهمت زن بود و توهینهایی به مقدسات شیعه و علمای شیعه دارد و آثارش سرشار از تعابیر زشت و رکیک و خلاف ادب است. برای نمونه میتوان به کتاب «کشف الشبهات» و «رسالة فی الردّ علی الرافضة» مراجعه کرد.
*پس با توجه به اینکه محمد عبدالوهاب بیشترین مطالعاتش روی آثار ابن تیمیه بوده، در واقع ابن تیمیه معلم اصلی وهابیت است؟
- بله علامه امینی در کتاب «الغدیر» به ایرادات ابن تیمیه نسبت به شیعه پاسخ داده و همینطور بزرگانی مثل مرحوم آیت الله سید شرفالدین جبل عاملی در کتاب «المراجعات» و «الفصول المهمة» نیز به این اشکالات پاسخ گفتهاند و متأسفانه هنوز هم در جزوات و کتب درسی سعودیها و وهابیت این اشکالات ابن تیمیه تکرار میشود اشکالاتی نظیر انکار حدیث غدیر خم، نصّ جانشینی پیامبر (ص)، تهمتها بر اهل بیت (ع)، توسل، زیارت، استمداد از اولیاء تا مسائل کلامی ریز مثل تقیّه، رجعت و بداع که در کلام شیعه وجود دارد در آثار وهابیان به شکل ترجیع بند مدام تکرار میشود و اشکالهای اصلی آنها به مذهب شیعه همان میراث شوم ابن تیمیه است که نخستین بار او مطرح کرده است. ابن تیمیه آموزگار فکری وهابیت و افکارش آبشخور اصلی این آیین است.
ابن تیمیه آموزگار فکری وهابیت و افکارش آبشخور اصلی این آیین است
در هر صورت محمد بن عبدالوهاب با فلسفه غرب و فلسفه اسلامی کمترین میزان آشنایی را داشته و نه اساساً از ذوق عرفانی برخوردار بوده است بلکه شخصی قشری، جامد اندیش و سطحی نگر بوده است و افکارش به کلی فاقد لطافتهای انسانی و زیباییهای روح بشری بوده است.
به همین سبب وهابیت از همان ابتدای ظهور، با مظاهر تمدن مخالف بود حتی تیرهای پست و تلگراف را که در شهرهای عربستان نصب کرده بودند به سربازان خشن خود دستور دادند تا آنها را خراب کنند. زیرا در مورد آنها چیزی در کتاب و سنّت یافت نشده و بدعت محسوب میشد.
این مفهوم بدعت نیز از مفاهیم کلیدی آیین وهابیت است و کاربرد گستردهای دارد و فراوان علیه دشمنان خود از آن استفاده میکنند البته بعدها وهابیت دچار استحاله و تغییر شد تا جایی که امروز در عربستان از تکنولوژیهای پیشرفته استفاده میکنند و آنها را هم بدعت نمیدانند و حتی در مواردی برخی زنانشان اجازه رانندگی دارند و به طور کلی مظاهر مدرن غرب را در زندگی خود وارد ساختهاند.
*پس اینها وابسته به آمریکا هستند؟
-به لحاظ سیاسی به آمریکا و دیگر قدرتهای سلطهگر وابستگی دارند و آن را پنهان هم نمیکنند ولی مهمتر این است که فاقد درک درستی از قرآن و سنّت و دین هستند. آیین وهابیت به طور عمده بر «توحید عبادی» یا توحید در پرستش تکیه دارد و بقیه مراتب توحید ذاتی، افعالی و صفاتی در آثار آنها بسیار کم رنگ ظاهر شده است. گویی اساساً توحید را در همین یک قسم خلاصه کردهاند.
از نظر آنها آنچه شیعه در پرستش اعم از عقیده به شفاعت، توسل، زیارت اهل قبور، حاجت خواهی از اولیاء و اعمال عبادی حتی عقیق به دست کردن و نماز خواندن در کنار قبور ائمه (ع) و دعا کردن انجام می دهد با توحید عبادی منافات داشته و همه را شرک میدانند. او معتقد است که توحید، تنها همان توحید در عبادت است و بدین سان وهابیان یک قرائت خشک قشری، سطحی و غیر قابل دفاع و عقلانی از اسلام دارند.
وهابیها یک قرائت خشک قشری، سطحی و غیر قابل دفاع و عقلانی از اسلام دارند
از نظر علم کلام هم کلام وهابی همان کلام احمد بن حنبل و ابوالحسن اشعری یعنی تفسیر اهل حدیث
کاملاً ظاهرگرایانه و لفظی (Verbalistic) است زیرا مخالف هرگونه تأویل قرآن هستند و مثلاً معتقدند که خدا چشم و گوش جسمی و مادّی دارد که این سخن هم در آثار احمد بن حنبل و هم در آثار ابوالحسن اشعری و ابن تیمیه آمده است. (برای نمونه به دو کتاب «اللّمع» و «الابانة» اشعری میتوان مراجعه کرد که پیشوای سلفیها است)
لذا از ویژگیهای کلام وهابیت، قول به تجسیم و اعتقاد به نوعی ماتریالیسم دینی است به طوری که ابن تیمیه معتقد بود خدا شبهای جمعه روی پشت بامها مینشیند بنابراین مسئله «رؤیت» که از بحثهای عمیق و دشوار و ریشهدار کلامی است و ائمه شیعه به کرّات درباره آن صحبت کردهاند در آیین وهابی با تفسیری مادهگرایانه مطرح شده است. امامان شیعه فرمودهاند که رؤیت البصر یعنی دیدن خدا با دیده سر محال است ولی رؤیت القلب را یعنی با دیده دل ممکن دانستهاند که در حدیث ذعلب یمانی، حضرت علی (ع) به این امر تصریح فرمودهاند. برای مطالعه یا فهم بهتر این نکته میتوان به کتاب «ولایت نامه»، تألیف علامه طباطبایی با ترجمۀ بنده مراجعه کرد.
*آیا این نوع کلام میتواند همگام با مسائل روز دنیا پیش برود؟
-خیر، چرا که با دنیای امروز سازگاری ندارد فقه وهابی هم همان فقه حنبلی است هم گو اینکه مفتی بزرگشان «عبدالله بن باز» هم که به تازگی فوت کرده و از خانواده شیخ محمد بن عبدالوهاب است تلاش کرده تا فتواهای جدیدی بدهد و این آیین را تا حدودی روزآمد کند و جالب است بدانید با اینکه باب اجتهاد در فقه شان بسته است اما او مجموعۀ 30 جلدی کتاب فتاوا دارد و کوشیده نواقصی که در فقه حنبلی و وهابی هست را جبران کند.
در عمل هم تفکر وهابیت منجر به پیدایش گروههای خشن، آنارشیست، هرج و مرج طلب، فاشیست، تروریست و بی منطقِ کودک کش میشود که شکم میدرند، آدم میسوزانند و نبش قبر میکنند و حتی به مرده ها نیز رحم نمیکنند، به اصحاب رسول الله جسارت میکنند، به حرمهای مقدس حمله میکنند و حرمت هیچ چیز را نگه نمیدارند و همه جا نیز به آیات قرآن استناد می کنند و سردسته مفسدشان هم ادعا میکند دکترای علوم قرآنی دارد. معلوم نیست کجای قرآن اجازۀ این جنایتها را داده است.
تفکر وهابیت در عمل منجر به پیدایش گروههای خشن، آنارشیست، فاشیست، تروریست و بی منطق میشود
قرآنی که سورهاش با دو صفت رحمان و رحیم خداوند آغاز میشود. با چنین افکاری مشخص است که چه وضعی در منطقه ایجاد میکنند و از قرار گرفتن در دامن اسرائیل و آمریکا هم هیچ ابایی ندارند.
*درباره منابع اصلی مورد مطالعه و نگارش محمد بن عبدالوهاب توضیح دهید؟
- محمد بن عبدالوهاب حدود 42 اثر داشته است که بعضی بسیار کم هستند. سه کتاب آنها از همه مهمترند نخست «رسالة التوحید» که مانیفست وهابیت است و این اثر اخیراً به فارسی هم ترجمه شده و سرشار از اعتراض به شیعه است. دو اثر دیگر «رسالة فی الردّ علی الرافضة» و یکی هم «کشف الشبهات» است.
آثاری هم در فقه و در سیره دارد و مجموعهای در باب حدیث در چند جلد نگاشته و بعضی کتابهای اهل سنّت را مثل «صحیح بخاری» خلاصه کرده است و اخیراً بنده در کلاسهای شیعه شناسی برای اعضای هیئت علمی دانشگاهها در تدریس از این منابع استفاده میکنم و در کلاس مورد نقد علمی قرار می دهم. خود وهابیان هیچ یک از آثار او را همپایۀ «رسالة التوحید» نمیدانند.
بیشترین واژههای به کار رفته در آثار او شرک، ایمان، توحید و کفر است لذا نیاز است که فقها و علمای شیعه این واژهها را دوباره تعریف کنند و حتی آنچه در برخی کتب قدیم درباره شیعه آمده است مثل «ملل و نحل» شهرستانی، «الفصل» ابن حزم، و «الفَرق بین الفِرق» عبدالقاهر بغدادی همگی باید مورد بازنگری و تصحیح دقیق علمی قرار گیرند زیرا یک معرفی غلط نسبت به شیعه میدهند و این وظیفه و رسالت سترگ عالمان دینی است.
بیشترین واژههای به کار رفته در آثار محمد بن عبدالوهاب شرک، ایمان، توحید و کفر است
در آثار جدید اسلام شناسان اروپایی از بهاییت و وهابیت به عنوان اسلام جدید (Neo- Islam) نام برده شده و در کتب درسی رشته ادیان ذیل عنوان «تحولات جدید در اسلام» معمولاً به معرفی این دو آیین میپردازند. «رسالة التوحید» محمد بن عبدالوهاب سرشار از روایات جعلی از عمر بن سیف تمیمی و ابی الهیّاج است که هر دو جزو «مجاهیل» یعنی کسانی که در «علم رجال» نه تنها توثیق نشدهاند بلکه هیچگونه اطلاعی از آنها در دست نیست و لذا احادیثی که آنها روایت کردهاند، فاقد اعتبار است.
*با ریشه یابی دقیقی که از منشأ فکری وهابیت و تفسیر خاصشان از اسلام داشتیم لطفاً درباره تأثیرات اینها در حوادث منطقه در سالهای اخیر و ایجاد گروهکهایی نظیر داعش توضیحاتی بفرمایید؟
-ابتدا این نکته را توضیح دهم که گاهی برای وهابیت از واژه سلفی استفاده میکنند، سلفی یک عنوان عامتری از وهابیت است سلفیها اعتقاد دارند که باید به سلف صالح بازگردند و مقصود از این سلف اصحاب پیامبر (ص) است و اینها معتقدند درست ترین تفسیر از اسلام تفسیر سلف است.
با توجه به برخی احادیث پیامبر نظیر حدیث خیر القرون که درباره اصحابشان است میگویند باید اصحاب و تابعین را الگوی خود قرار دهیم. این حدیث از نظر دلالت و تفسیر معنای آن مشکل دارد و به فرض صحّت مقصود سلفیها را ثابت نمیکند زیرا ما طبق قرآن فقط پیامبر را الگو میدانیم نه اصحاب او را «و لکم فی رسول الله اسوة حسنة» اما اهل سنّت به طور کلی قاعدهای دارند به نام «عدالة الصحابة» یا «اصالة الصحابة» که میگویند همه یاران پیامبر عادلاند و عملشان حجّت است: «الصحابة کلهُم عُدول». شیعه این اصل را با این کلیّت قبول ندارد و دلایل تاریخی و قرآنی اقامه می کند که بعضی از صحابه مرتدّ شدند، منافق بودند در مقابل پیامبر ایستادند و با او جنگیدند و ما نمی توانیم اینها را عادل بدانیم.
سلفیها با استناد به حدیث خیر القرون تنها به سیصد سال نخستین اسلام توجه دارند که این هم دوران نطفگی و جنینی اسلام است
سلفیها با استناد به این حدیثِ پیش گفته، تنها به سیصد سال نخستین اسلام توجّه دارند و دیگر توجه نمیکنند که اسلام در آن زمان در حالت اولیه بوده و دوره نطفگی و جنینی را داشته و در طول تاریخ چه تحولاتی را طی کرده و چه تفاسیر مختلفی از قرآن ایجاد شده و چه علومی در اسلام شکل گرفته است. آنها به اصطلاح به پدیده شناسی اسلام توجه ندارند و اصلاً با فنومنولوژی دین آشنا نیستند.
در کتاب «درآمدی به اسلام» خانم پروفسور آنه ماری شیمل که رساله پرعمقی است آمده که اسلام حقیقی، اسلام بسیط است یا اسلامی که در طول تاریخ خودش را نشان داده است این بحث در مباحث پدیدارشناسی ادیان باید مطرح شود. بنابراین شعاری که سلفیها میدهند مغایر با قرآن است چرا که قرآن ما را به تبعیت از اصحاب پیامبر (ص) دعوت نکرده بلکه به تبعیت از خود پیامبر (ص) دعوت کرده است.
به علاوه شیعه معتقد است که در دین اسلام هم اصحابی هستند که مقابل پیامبر (ص) میایستند و خون به دل او کرده، حتی جنگ به پا میکنند اینها را ما نمیتوانیم تطهیر کنیم. این چه اسلامی است که یزید و معاویه در آن تطهیر شده و امیرالمومنین خوانده میشوند؟
در صدر اسلام برخی از صحابه فاسق بودند و پیامبر از آنها راضی نبود حتی اواخر عمرشان آنها را لعن هم کرد اینها در کتاب «صحیح بخاری» آمده است. تعریف صحابه نیز از نظر اهل سنت بسیار وسیع و بی حد و مرز است مثلاً میگویند هر کس پیامبر را دیده باشد جزو صحابه است درصورتی که بسیاری زردشتیها، یهودیها، کفار و گبرها هم پیامبر را دیده بودند اما دلیل نمیشود که جزو صحابه باشند.
در نهایت باید بگویم که با همه این توصیفات، سلفی گری مساوی وهابیت نیست چرا که در سلفیگری ما چهرههایی مثل سید قطب، سید جمال، شیخ محمد عبده، مولانا ابوالاعلی مودودی و رشید رضا را داریم که جزو مصلحان هستند و شعار بازگشت به سلف سر دادهاند پس حتی خود سلفیها هم چند دسته اند یک دسته سلفیهای دعوتی و فرهنگیاند و یک عده سلفیهای جهادی مثل داعش هستند.
سلفیهای داعشی معتقدند که دیگر زمان کار فرهنگی سر آمده است و با این همه وسایل تبلیغی پیام اسلام به همه رسیده بنابراین نیازی به کار فرهنگی نیست الان دیگر اگر کسی مسلمان نباشد باید کشته شود اما فرهنگیها معتقدند که باید بحث علمی و منطقی کرد یک عده هم نوسلفیها هستند که تفکرات جدیدی دارند و عمدتاً در انگلستان درس خواندهاند و تلاش دارند سلفیگری را قدری خردپذیر و منطقی نمایش دهند.
سلفیهای داعشی معتقدند که دیگر زمان کار فرهنگی سر آمده است و با این همه وسایل تبلیغی پیام اسلام به همه رسیده بنابراین نیازی به کار فرهنگی نیست الان دیگر اگر کسی مسلمان نباشد باید کشته شود
اما اعمال خشن داعش که به اعتقاد خودشان توجیه قرآنی و فقهی هم دارد به فرض اگر اینها سرکوب هم بشوند که باید به لحاظ نظامی با آنها پیکار کرد این سرکوب باید دیپلماتیک و نظامی باشد چرا که اینها مجهز به سلاحهای سنگین و مدرن هستند، اما به فرضِ از بین رفتن باز هم خطر تفکرات آنها وجود دارد باید این تفکرات آسیبشناسی شود نظیر افکار مجاهدین خلق (منافقین) که هنوز هم ما پاسخ منطقی مکتوبی برای آنها برای نسل جوان ارائه ندادیم.
بنده خودم هم ردیههایی در این حوزه دارم که منتشر شده است ولی این تفکر به لحاظ سیاسی پا برجا و آتش زیر خاکستر است و ممکن است توسط دشمنان دوباره فعال شود. لذا من معتقدم در کنار مقابله نظامی و سیاسی با این جریان تروریست خطرناک که داعیۀ سلفی گری هم دارد باید کار گستردۀ فرهنگی صورت گیرد و به شبهات آنها درباب تفسیر آیات قرآن و سوء استفاده از قرآن و نیز عقاید اسلامی، پاسخهای عمیق و مستدل داده شود.
این شبهات اگر در ذهنها از بین نرود با عملیات نظامی تنها، دردی دوا نمیشود و حتماً باید به شبهات داعشی پاسخ گفت و با این تفکر و اینگونه فهم دین و فهم اسلام نیز مبارزه فکری و قلمی کرد کاری که باید درباره همه گروهکهای انحرافی و التقاطی انجام داد. بالاخره باید بدانیم کدام قرائت از اسلام درست است، امروز انواعی از تفسیرها در مورد اسلام وجود دارد اسلام فمینیستها، اسلام سکولارها، اسلام لیبرالها که سایت و نشریه دارند، ده ها سخنگو و نماینده دارند و لازم است همه این دیدگاهها مورد نقد دقیق علمی قرار گیرند.
باید بدانیم کدام قرائت از اسلام درست است، امروز انواعی از تفسیرها در مورد اسلام وجود دارد اسلام فمینیستها، اسلام سکولارها، اسلام لیبرالها که سایت و نشریه دارند، ده ها سخنگو و نماینده دارند و لازم است همه این دیدگاهها مورد نقد دقیق علمی قرار گیرند
تفکر داعش نیز یکی از آنها است. آنها بیانیه میدهند و به آیات قرآن استناد میکنند و چهرۀ مخدوش از اسلام به دنیا نشان میدهند و این نیاز به کار فرهنگی و مقابله فکری دارد.
در حال حاضر در دنیا «انجمن بینالمللی سکولار سازی اسلام» داریم که رییس آن همکلاس سابق سلمان رشدی به نام مستعار ابن ورّاق است که تاکنون بیش از دوازده کتاب علیه اسلام نوشته است و چند تا از کتابهای او توسط برخی از به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی خارج نشین، ترجمه شده است اگر کسی از اینها اطلاع داشته باشد میداند که سرکوب کردن نظامی یک بحث است و مقابله فرهنگی خلاقانه بحث دیگری است و ما در این حوزه دوم کم کاری زیادی داشتهایم. هم حوزههای علمیه و هم دانشگاهیان ما قصور داشتهاند و باید به جبران برخیزند.
*در نهایت اشارهای بفرمایید به اتفاقی که اخیراً در ایام حج افتاد و تحلیلتان را از تأثیر وهابیت در این فاجعه بگویید؟
-بدون مبالغه، این حادثه بسیار اسف انگیز و دل آزار بود که جمعی از هم وطنان ما به رحمت ایزدی پیوستند توهینهایی به کشور ما شد و برخی نادانها در عربستان سعی کردند ما را تحقیر کنند ولی فرمایشات جان دار، عزت مندانه و به موقع رهبری و هشدارهای صریح ایشان بسیار کارساز بود و قدری آنها را به خود آورد و متوجه موقعیت ایران شدند، دولت ما هم قدری شل برخورد کرد ما البته باید با تدبیر و صلابت و قاطعیت و پیگیری، قضیه را پیش ببریم، نوعی اجماع بین علمای اسلام برقرار کنیم، لابیگری گسترده میخواهد، مسافرت به کشورهای اسلامی و دعوت از عالمان نیاز دارد تا مدیریت حج را از دست و انحصار عربستان دربیاوریم و مثلاً سازمان کنفرانس اسلامی بر مراسم حج ناظر باشد.
بنباراین اصل قضیه اگر تعمدی هم نبوده باشد که فعلاً نباید قضاوت قطعی کنیم اما نحوه برخورد عربستان و کوتاهیها و بی اعتناییها و سردیهایی که بعد از این حادثه دیدیم نشان داد اینها در این زمینه مقصر هستند حتی اگر در اصل قضیه تعمد نداشته باشند لذا قطعاً دولت عربستان مقصر بوده و رفتار او خلاف اخلاق اسلامی و برادری است اما باید اجماع برقرار کنیم.
الان میبینیم برخی کشورهای اسلامی دویست تا حاجی آنها کشته شده اما اعتراضی نکردند ما باید سریع مسئله را اجماعی کنیم و یک دیپلماسی فعّال داشته باشیم و اعتراض دسته جمعی خود را به مراجع بین المللی برسانیم و به دادگاههای بینالمللی شکایت کنیم و غرامت بستانیم تا دولت عربستان تنبیه شود و بداند که از تکرار این مسائل باید جلوگیری کند.
باید سریع مسئله منا را به اجماع علمای اسلام در سراسر دنیا برسانیم بنابراین نیازمند یک دیپلماسی فعال هستیم تا اعتراض دسته جمعیمان را به مراجع بینالمللی برسانیم
ایران به لحاظ نظامی قدرتی بزرگ با دستاوردهایی شگفت در همه زمینهها است و و کشورهای منطقه باید بدانند ک همان جوانان غیور و با شهامتی که 8 سال در برابر کل سلطه گران جهان ایستادند هنوز هم وجود دارند و ما ظلم و ذلت را از هیچکس نمیپذیریم در عین حال اهل دوستی و برادری و همکاری هستیم.
باید بعضی کشورها تغییر رویه دهند و در رابطهشان با ایران تجدید نظری جدی کنند. دانشگاهیان، هنرمندان، روشنفکران و حقوقدانهای ما باید واکنش نشان دهند و تیم هایی برای شکایت و پیگیری و گرفتن غرامت داشته باشیم. عالمان دینی و حوزهها نیز باید فعالانه برای تغییر مدیریت حج وارد عمل شوند. من به خانوادههای داغدار به عنوان یک هموطن کوچک تسلیت میگویم و برای همه جان باختگان آمرزش و رحمت حق را طلب میکنم. امیدورام که چنین رویدادهای غم انگیزی دیگر تکرار نشود.
*با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید
-من هم از شما سپاسگذارم.