کد خبر : ۷۰۴۷
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۷

اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در رثای حضرت ام البنین(س)

 
بدون ماه قدم می زنم سحر ها را *** گرفته اند از این آسمان قمر ها را
 

چقدر خاک سرش ریخته است، معلوم است *** رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده *** گرفته اند از این قد کمان پسرها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش *** بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه و روضه می خواند *** که در بیاورد آه آه رهگذرها را

با عرض معذرت از ساحت مقدس آقا امام زمان(ع):

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد *** سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دو تا دست بر روی یک دست *** رسانده است به ما خانم این خبرها را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو *** ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی *** برای خانه مولا که انتخاب شدی

به خانه ولی الله اعظم آمدی و *** دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی

به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش *** کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی

تنور خانه حیدر دوباره گرم شد و *** برای چرخش دستار انتخاب شدی

چهار تا پسر آوردی برای علی *** که جای فاطمه ام البنین شدی

دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد *** تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی

اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت *** میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت

تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد *** به چادر عربیه تو خار گیر نکرد

تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن *** به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد

به احترام همان تکه بوریا دیگر *** زمین خانه تو نیت حصیر نکرد

از آن زمان که شنیدی خزان گلها را *** هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد

چه خوب شد که نبودی کربلا بینی *** که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد

به نعل تازه گرفتند تا بدنها را *** به ضرب دست لگد میزدند زن ها را

 

منبع: وب سایت دوستداران حاج منصور

211001

 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین