کد خبر : ۶۷۸۵
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۰
گفتگو با شاعر و مداح آئینی حاج محسن عسگری:

شعری که رهبر انقلاب از شهریار برای مادر سادات طلب کرد

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، در زمان رياست جمهوري مسافرتي به تبريز داشتند كه در برنامه‌هايشان شب شعري براي شعرا گذاشته بودند منتها شرط كرده بودند كه در استانداري يك مجلسي بگذاريد و شعرا را دعوت كنيد حتماً استاد شهريار هم باشد و گفته بودند كه ورود من(آيت‌الله خامنه‌اي) به جلسه قبل از شهريار باشد و برنامه را طوري تنظيم كنيد كه بعد از ايشان، استاد شهريار در مجلس بيايد، من افتخار حضور در آن مجلس را داشتم.
عقیق: چندی پیش مداح اهل بیت و شاعر آئینی اهل تبریز، حاج محسن عسگری در گفتگویی به خاطره ای از دوست و استاد خود "محمد حسین شهریار" در جریان سفر رهبر معظم انقلاب به تبریز در زمان ریاست جمهوری ایشان اشاره نمود. در دیدار مذکور حضرت آیت الله خامنه ای شعری را در وصف حضرت فاطمه(س) از استاد شهریار طلب می نمایند که در ادامه نقل این خاطره که در آن مصاحبه آمده بود به مناسبت ایام فاطمیه بازنشر می گردد.

حاج محسن عسگری در این خصوص می گوید: حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر فرزانه انقلاب، در زمان رياست جمهوري مسافرتي به تبريز داشتند كه برنامه‌هايشان فشرده بود. شب شعري گذاشته بودند براي شعرا و نهايت لطف ايشان بود كه مداح‌ها و شعرا هم شركت داشته باشند منتها شرط كرده بودند، البته بعد ما شروطشان را متوجه شديم، شرط كرده بودند كه در استانداري يك مجلسي بگذاريد و شعرا را دعوت كنيد حتماً استاد شهريار هم باشد و گفته بودند كه ورود من(آيت‌الله خامنه‌اي) به جلسه قبل از شهريار باشد و برنامه را طوري تنظيم كنيد كه بعد از ايشان، استاد شهريار در مجلس بيايد، من افتخار حضور در آن مجلس را داشتم.



اول حضرت آقا تشريف آوردند قدم روي چشمان ما گذاشتند و نشستيم و با اعلام ورود، پنج شش دقيقه بعد از تشريف فرمايي حضرت آقا ورود استاد شهريار را اعلام كردند كه رفته بودند دنبالش. زماني كه حضرت آقا متوجه شدند استاد شهريار به جلسه آمده‌اند با نهايت بزرگواري بلند شدند و به سمت در رفتند و از شهريار استقبال كردند.

آن موقع متوجه شديم كه چرا حضرت آقا چنين شرطي كرده كه شهريار به پاي ايشان بلند نشود بلكه ايشان به استقبال شهريار برود و عين جمله‌اي هم كه در اولين برخورد بعد از سلام و روبوسي با استاد داشتند فرمودند كه از آرزوهاي زندگيم زيارت حضرت عالي بود كه امشب الحمدلله موفق شدم.

بعد با نهايت احترام او را آوردند بغل دستشان نشاندند و شروع كرديم به شعر خواندن كه آخر سر از شهريار پرسيدند كه براي اميرالمؤمنين(ع)، سيدالشهدا(ع) و براي آقا امام زمان(عج) اشعاري از شما خوانديم. براي مادرمان حضرت زهرا(س) كاري نكرده اي؟ نديدم شعري براي حضرت زهرا(س) از شما. استاد فرمودند كه چرا يك شعر دارم براي حضرت زهرا(س)، آن روز خدمت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي اين شعرشان را خواندند:

ماه آن شب خموش و سرگردان / روي صحرا و دشت مي‌تابيد
رنگ غم رنگ حزن پرور ماه / همه جا را نموده بود سپيد
دانه دانه ستاره بر رخ چرخ / همچون اشك يتيم مي‌لرزيد
خواب گسترده بود خاموشي / برجهان پرده فراموشي
مرغ شب آرميده بود آرام / چشم ايام رفته بود به خواب
سايه نخل‌ها به چهره نور / از سياهي كشيده بود حجاب
باد در جست‌و‌جوي گمشده‌اي / چرخ مي‌زد چو عاشقي بي‌تاب
غرق شهر مدينه سرتاسر / در سكوتي عميق و رعب آور
مي‌كشيد انتظار خاك آن شب / مقدم تازه مهماني را
مي‌ربود از كف گران مردي / آسمان همسر جواني را
آتش مرگ مادري مي‌سوخت / دل اطفال خسته جاني را
مردم آرام ليك آهسته / نوحه گر چهار طفل دل خسته
بر سر دوش جسم بي‌جاني / حمل مي‌شد به نقطه‌اي مرموز
همه خواهان به دل درازي شب / گرچه شب بود تلخ و طاقت سوز
تا مگر راز شب نگردد فاش / نبرد پي به راز شب دل روز
راز شب بود پيكر زهرا / كه شب آغوش خاك گشتش جا
راز شب بود بانويي معصوم / كه چه او مردي از زمانه نزاد
هيجده ساله بانويي پر شور / كه سياه كرد چهره بيداد
بانويي، كه از سخن به محضرعام / ريخت آتش به جان استبداد
بانويي شيردل، دلير و شجاع / كه نمود از حقوق خويش دفاع
گرچه زن بود ليك مردانه / از قيام آتشي عظيم افروخت
شعله‌اي بركشيد از ته دل / كه سياه خرمن ستم را سوخت
درس احقاق حق و دفع ستم / به جهان و جهانيان آموخت
مردم خفته را زخواب انگيخت / آبروي ستمگران را ريخت

منبع:پایگاه تحلیلی خبری
211008


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین