۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۰۴
عقیق: خواندن مقتل و روضه آدابی دارد و کسی که می خواهد مقتل بخواند بایستی این آداب را دانسته و رعایت کند. متن ذیل بخشی از مقتل حضرت علی اکبر علیه السلام است که توسط علمای ماضی گفته و خوانده شده است.
امام حسین(ع) دوتا بدن را خود به خیمه نیاورده است
مرحوم آیت الله فلسفی (ره) خطیب شهیر می فرمود: چرا آقا نعش
شهدای دیگر را خودش آورده بود حال چرا نعش علی را نیاورده؟
رو کرد به طرف خیام و
فرمود: "یافتیان بنی هاشم! احملوا اخاکم الی الفسطاط" ای جوانان بنی هاشم بیایید
و نعش علی اکبر (ع) را به خیمه ببرید.
آقا امام حسین(ع) دوتا بدن را نیاورده است. هر دو را هم عذر شرعی داشته است! یکی بدن حضرت ابالفضل العباس(ع) است و یکی هم بدن حضرت علی اکبر (ع) است! چرا؟ چون اسائه ادب به بدن می شد جنازه مسلمانان هم محترم است نباید اسائه بشود. اگر بخواهیم بدانیم چرا پیکر مطهر عباس (ع) را نیاورده است از حرف های بنی اسد به زین العابدین (ع) می فهمیم. بنی اسد به زین العابدین (ع) گفتند: آقا! یک بدن کنار نهر علقمه است آنقدر قطعه قطعه و چاک چاک است که نمی توان بدن را برداشت هر طرف بدن را میگیریم طرف دیگر بدن به زمین می آید. فلذا آقا فرمود: قبر عباس (ع) را در کنار بدنش کندند و همان جا هم دفنش کردند. اگر بخواهی بدانی ابالفضل العباس(ع) کجا به زمین افتاده است . همان جاست که دفنش کرده اند.
اما بدن علی اکبر(ع) روایت دارد: " فقطعوه بسیوفهم اربا اربا " خیلی بدن علی اکبر(ع) را صدمه زدند.
آقا دید اگر بخواهد یک نفری بدن را بیاورد ممکن است مثلا، اعضای بدن جدا شود اهانت به بدن می شود!
امام حسین (ع)می داند که این کار یک نفر نیست فلذا فرمود: یافتیان بنی هاشم یعنی ای جوانان بنی هاشم همگی بیایید و کمک کنید یکی بازو را بگیرد یکی پهلو را بگیرد یکی سر را بگیرد تا بدن علی اکبر (ع) را به خیمه بیاوریم.
منبع: مقتل فلسفی ص57
************
مجلس وفات های امام حسین(ع)
در مقتل شوشتری از قول مرحوم شیخ جعفر شوشتری (ره) آمده است:
مجلس امروز مجلسی است که به اصطلاح مردم اسمش مجلس شهادت علی اکبر (ع)است. لیکن به
اصطلاح بنده در خصوص این مجلس می گویم: مجلس وفات حسین (ع) است. نه مجلس یک وفات. بلکه
مجلس وفات های حسین (ع) است.
احتضار اول حضرت، زمانی بود که برتن علی اکبر (ع) زره پوشانید و او را راهی میدان نمود و نظر ما یوسانه ای به او کرد "فنظرالیه نظر آیس منه"
احتضار دوم سیدالشهدا (ع) زمانی بود که بعد از چند جراحت
و غلبه تشنگی علی اکبر (ع) آمد پشت خیمه به سمت پدر و نگاهش به روی علی
اکبر (ع) افتاد. وفات یا احضار دیگر آن حضرت زمانی بود که علی اکبر (ع) از او طلب آب
نمود و ایشان فرمودند: " یابنی هات لسانک" زبانت را بیرون بیاور.
و او را دوباره راهی میدان کرد: وقت وفات بی احتضاری سیدالشهدا (ع) آن زمانی بود که اسب آن مظلوم علی اکبر (ع) را برد میان لشگر دشمن. پس همه آن لشگر او را احاطه کردند. "فجعلوا یضربونه بسیوفهم حتی قطعوه اربا اربا" پس شروع کردند به زدن او با شمشیرهای خودشان تا پاره پاره نمودند او را بند بند. در همان حالت یا وقتی که بر زمین قرار گرفت. صدا زد: "یا ابتاه علیک منی السلام".
منبع:مقتل شوشتری ص181.
زندگی نامه ویرایش
وی در ۲۴ فروردین ۱۲۸۷ (دهم ربیعالاول ۱۳۲۶ قمری) در تهران به دنیا آمد. پدر او آیتالله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی (متولد ۱۲۸۲ هجری قمری)، فرزند شیخ محمد واعظ تنکابنی، از علمای برجستهٔ تهران بود. مادر وی طوبی خانم فرزند آقا ابوالحسن تاجر اصفهانی بود.
دوران کودکی وی عمدتاً در منزل و زیر نظارت مستقیم پدرش سپری گردید. در ابتدای هفت سالگی به دبستان توفیق رفت و تحت مراقبت شیخ محمدرضا توفیق به فراگیری خواندن و نوشتن و مقدمات صرف و نحو و علوم دینی پرداخت. صرف و نحو را به صورت کلاسیک نزد شیخ محمد رشتی خواند و ادبیات را در مدرسه حاج ابوالفتح فرا گرفت. پس از آن به فراگیری فقه و اصول روی آورد و از مکتب شیخ محمدعلی کاشانی در مدرسه عبدالله خان و آقا شیخ مهدی در مدرسه محمدیه بهره برد. فراگیری علوم را تا بدانجا طی کرد که در درس سطح پدرش آیتالله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی شرکت جست که در آن زمان ایشان سطح قوانین و شرح لمعه را درس میداد. پس از آن نیز مقداری بحثهای فلسفی را آموخت. مدرسین فلسفه او میرزا مهدی آشتیانی، آقا شیخ ابراهیم امامزاده زیدی، آقا سید کاظم عصار و آقا میرزا طاهر تنکابنی بودند.
پس از مدتی به تشویق مادر زمینهای جهت منبری شدن وی ایجاد شد. نخستین منبر را در مسجد فیلسوف که پدرش شبها در آنجا نماز جماعت اقامه میکرد ایراد کرد که مورد تحسین حضار قرار گرفت. استقبال از منبر وی و ذوق ذاتی او باعث ترقی سطح منبر وی گردید تا آنجا که همزمان با ادامه تحصیل، رفته رفته در ایام هفته، منبرهای خانگی و عمومی متعدد ایراد میکرد.
چون کارش را بر اساس منبر قرار داد بود، لازم بود سطح آگاهی خود از مدارج دروس سطح و خارج را به مقداری که نیاز منبر بود افزایش دهد که برای این امر و جهت ادامه تحصیل به قم عزم سفر کرد و ایامی را از رهگذر درس حاج شیخ عبدالکریم حائری بهره برد.