چيزى نگذشت كه علايم احتضار، در وجود شريف او پديد آمد. شخصى از ابن عباس پرسيد، پيامبر در آغوش چه كسى جان سپرد. ابن عباس گفت: پيامبر گرامى در حالى كه سر او در آغوش على بود، جان سپرد. همان شخص افزود كه عايشه مدعى است كه سر پيامبر بر سينه او بود كه جان سپرد. ابن عباس گفته او را تكذيبكرد و گفت: پيامبر در آغوش على (عليه السّلام) جان داد، و على و برادر من، فضل او را غسل دادند.
نخست آن بيست و هشتم صفر است كه در ميان شيعيان شايع است، اما هيچ روايتى- ولو روايت ضعيف- براى اين تاريخ وجود ندارد. البته "شيخ مفيد" و "شيخ طوسى" اين باور را دارند و پس از آنها به پيروى از آنها، اين تاريخ پذيرفته شده است.
دوم، دوم ربيع الثانى كه برخى از فقهاى حجاز و مورخينى چون "ابومخنف" و "زهرى" آن را مطرح كردهاند.احاديثى از امام باقر، امام صادق و امام رضا (عليهم السلام) درباره عقيده سوم در دست است.
"علامه مجلسی" در "جلاءالعیون" آورده است؛ "شيخ طوسى" و ديگران به سندهاى معتبر از حضرت صادق (عليه السّلام) روايت كردهاند كه آن حضرت فرمود: چون مصيبتى به تو برسد به يادآور مصيبت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را كه به مردم چنين مصيبتى نرسيده و نخواهد رسيد هرگز.
"ابن شهر آشوب" روايت كرده است كه حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) گفت: يا على به هر كه مصيبتى برسد مصيبت مرا ياد كند كه آن عظيمترين مصيبتهاست....
ابن بابويه به سند معتبر روايت كرده است كه جبرئيل براى حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) چهل درهم از كافور بهشت براى حنوط آورد، پس حضرت آن را سه قسمت مساوى كرد، و يك قسمت را براى خود نگاه داشت و يك قسمت را به على داد و يكى را به فاطمه عليهم السّلام.
"شيخ طوسى" به سند معتبر از امير المؤمنين (عليه السّلام) روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: رفتم به خدمت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) در وقتى كه بيمار بود، ديدم كه سر آن حضرت در دامن كسى است كه از او خوشروتر نديده بودم كسى را، و رسول خدا در خواب بود، چون داخل شدم آن مرد گفت: بيا سر پسر عمّ خود را بگير كه تو سزاوارترى به او از من، چون من نزديك رفتم آن مرد برخاست و سر آن سرور را در دامن من گذاشت. چون ساعتى نشستم، حضرت بيدار شد و فرمود كه: كجا رفت آن مردى كه سر من در دامن او بود؟ من آنچه گذشته بود به خدمت آن حضرت عرض كردم، حضرت فرمود كه: آن مرد را شناختى؟ گفتم: نه پدر و مادرم فداى تو باد، فرمود كه: او جبرئيل بود، چون آزار من عظيم بود با من سخن مىگفت تا آنكه درد من سبك شد مشغول سخن او گرديدم و به خواب رفتم...
ابن بابويه روايت كرده است از "عبد الله بن مسعود" كه گفت: از حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) پرسيدم: كه تو را غسل خواهد داد چون وفات يابى؟ حضرت فرمود: هر پيغمبرى را وصىّ او غسل مىدهد، گفتم: وصى تو كيست يا رسول اللّه؟ گفت: على بن أبي طالب، پرسيدم كه: چند سال بعد از تو زندگانى خواهد كرد؟ فرمود كه: سى سال چنانچه "يوشع بن نون" وصىّ موسى بعد از موسى سى سال زندگانى كرد، و "صفراء" دختر "شعيب" كه زوجه "حضرت موسى" بود بر او خروج كرد و گفت: من سزاوارترم به خلافت از تو، يوشع با او مقاتله كرد و لشكر او را كشت و او را اسير كرد، بعد از اسير كردن او را گرامى داشت، به درستى كه دختر ابو بكر بر على خروج خواهد كرد با چندين هزار نامرد از امّت من، و على اكثر مردان لشكر او را خواهد كشت و او را اسير خواهد كرد، بعد از اسير كردن با او احسان خواهد كرد.