عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۹۰۷
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۱ - ۲۳:۰۰
آیت‌الله طهرانی می گوید: اطاعت از امام معصوم(ع) صرفاً به احکام شرعی فرعی منحصر نیست بلکه در مکتب شیعه، امام همه چیز یک فرد متشیّع است، و بدون امام اصلًا هویتی برای این مکتب وجود ندارد.

عقیق: در مکتب تشیّع حقیقت انکارناپذیر و محوری ولایت و امامت أئمّه معصومین(ع) به عنوان قوام و یا به تعبیر رساتر فصل منوِّع و صورت محصِّل دین مبین اسلام به حساب می ‏آید.

در این مکتب گرچه اطاعت منحصراً از امام معصوم(ع) ممضی و پذیرفته و صحیح و اخذ احکام از غیر امام معصوم(ع) باطل و مردود است، ولی مسئله صرفاً به احکام شرعی فرعی منحصر نیست؛ اخذ احکام از امام معصوم(ع) جای خود را دارد ولی مطلب بالاتر از این است. در مکتب شیعه، امام همه چیز یک فرد متشیّع است، و بدون امام اصلًا هویّتی برای مکتب وجود ندارد.

اطلاع از مطالب امامت در نزد شیعه از اهم امور است و در این بین رجوع به متخصصان علوم اهل بیت (علمای عظام) موضوعیت دارد.

مرحوم علامه آیت‌الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی با استناد به تواریخ معتبر و برای حفظ شئونات مقام والای امامت بیان می کرد در چنین مواقعی باید جنبه حزن بر سرور غلبه داشته باشد.

لذا در این روز مطلبی در خصوصیات عصر آن دو امام همام از جلد شانزدهم کتاب امام شناسی علامه طهرانی تقدیم نظر خوانندگان می شود تا با اطلاع از مبانی آن بزرگواران هر چه بیشتر به آن ذوات مطهره نزدیک شویم.


* تاریخ شیعه در عصر امام حسن مجتبی(ع)

حضرت امام حسن مجتبی(ع) از کسانی بود که دعوت به کتابت حدیث و تدوین سنت رسول اکرم(ص) داشته ‏اند، و در میان مخالفان این امر، مشهور و مشهود بوده ‏اند. ولی مع الاسف نه از خود ایشان، و نه از حضرت امام حسین سیّد الشهداء علیه السّلام، ما در باب فقه و تفسیر و سنت نمی‏ یابیم مگر چند حدیث معدود.

آیا می‏ توان گفت از آن حضرت بعد از شهادت أمیر المؤمنین(ع) تا زمان شهادت خودشان که ده سال تمام به طول انجامید، حدیثی از ایشان صادر نشده است؟! همچنین از حضرت سید الشهداء(ع) که ده سال دیگر نیز حیات داشتند، و تا وقعه کربلا و عاشورا مجموعاً بیست سال طول کشیده است، حدیثی از ایشان صادر نشده است، با آنکه محل مراجعه مردم و امام امت بوده اند؟!

نه!! البته چنین احتمالی نمی‏ رود و آنچه به ظنّ قریب به یقین به نظر می‏ رسد آن است که در تمام طول این مدت، حکومت با معاویه بن أبی سفیان - علیه الهاویة و الخِذلان - بوده و وی به طوری که در جمیع تواریخ می‏ یابیم چنان امر را بر مسلمین تنگ گرفت و سخت نمود تا احدی جرأت نقل و حکایت حدیث را نداشت، تا چه رسد به تدوین و کتابت آن.

معاویه در سفری که به مدینه داشت پس از بحث با قَیس بن سَعد بن عُبَادَه و بحث با عبد الله بن عباس، دستور داد تا منادی او در مدینه ندا در داد: هر کس روایتی و یا حدیثی در شأن و فضیلت أبوتراب نقل کند، ذمّه خلیفه از او بَری است. خونش و مالش و عِرْضَش هَدَر است.

بنابراین کسی جرأت نقل و روایت یک حدیث را هم نداشت، مضافاً آنکه به تمام استانداران و أئمه جمعه و جماعات شهرها و ولایات نوشت: نه تنها از فضیلت علی بن أبی طالب أبوتراب چیزی بیان نکنند، بلکه در عقب نمازها بر همه واجب است او را سَبّ کنند.

مرحوم مظفر، اجمال و شالوده حکومت معاویه و ستم بر حضرت امام حسن(ع) را بدین گونه بازگو می‏ کند: آن ایَّام تر و تازه و جمیل و مُشْرِق به نور حق، سپری نشد مگر آنکه به دنبالش عصر ظلم و ظلمت؛ دوران و عصر معاویه، بر شیعه، ناگهان با ابر سیاهی سایه افکند.


* شیعه در آن عصر بهره ‏ای جز جور و اعتساف و فشار و سرکوبی نیافت

گویا معاویه فقط امارت یافته بود تا در رسالتش حکم به نابودی و هلاکت جمیع شیعه بنماید و گویا شیعیان تشیّع را اختیار کرده ‏اند تا با گردن های خود به استقبال تیرها و کمان های جور و ستم او بروند.

حضرت امام حسن مجتبی(ع) مُضطر و مجبور شد در هنگامی که مردم او را مخذول نمودند با معاویه صلح و متارکه جنگ کند. حضرت امام باقر(ع) به طوری که در جلد 3 «شرح نهج البلاغه» صفحه 15 وارد است، می‏ فرماید: ای فلان! «چه مصائبی از ستم قریش بر ما و تظاهرشان و امدادشان به همدیگر بر علیه ما را، ما تحمّل کرده ‏ایم؟! و چه مصائبی از دست مردم به شیعیان ما و محبّان ما رسیده است؟!

رسول اکرم(ص) رحلت نمود در حالی که خبر داد که ما ولایتمان به مردم از ولایت خودشان به خودشان محکمتر و استوارتر و ثابت‏تر است. پس قریش دست به دست هم داده برای اخراج امر ولایت از معدن خود همدست و همداستان شدند و با حق ما و با حجَّت و برهانی که برای ما بود بر علیه انصار قیام، استدلال و احتجاج نمودند.

پس از آن قریش یکی پس از دیگری امر ولایت را در میان خود به نوبت گردانیدند تا نوبت به ما رسید. در این حال قریش بیعتی را که با ما نموده بود شکست و نیران جنگ را با ما بر پا کرد، و پیوسته دارنده این امر ولایت و صاحب امارت در عقبه ‏های کمر شکن و تنگه ‏های طاقت فرسا بالا می‏رفت، و با مشکلات فرسایش دهنده‏ ای مواجه می ‏شد، تا بالأخره کشته گردید.

و با امام حسن مجتبی(ع) مردم بیعت نمودند، و با او معاهده و پیمان بستند، سپس پیمان شکنی کردند و او را یَله و رها ساختند. و اهل عراق بر وی هجوم آوردند تا به پهلوی او خنجر زدند، و لشگرش را غارت کردند و خلخال های کنیزانش را که از آنها صاحب اولاد شده بود کندند و بردند. بنابراین به ناچار او از جنگ با معاویه بر کنار رفت، و خون خود و خون اهل بیتش را حفظ کرد، با وجودی که اهل بیتش در نهایت قلّت بودند.»

و چون حضرت امام حسن علیه السّلام با معاویه صلح کرد، شروط بسیاری را با او شرط نمود، از جمله آنکه: از سبِّ کسی که اسلام به قدرت شمشیرش به پاخاسته است دست بردارد آن اسلامی که پایه هایش اینک برای معاویه و غیر معاویه، قواعد حکومت و عرش فرماندهی را استوار نموده است. و از جمله آنکه: با شیعیان امری که موجب گزند و اذیّت باشد روا ندارد. امَّا همین که معاویه به نُخَیْلَه رسید، یا داخل کوفه شد و بر منبر بالا رفت، گفت: ای مردم آگاه باشید: من به حسن بن علی اموری را وعده داده ‏ام که عمل کنم؛ و تمام آن شروط زیر دو قدم من می ‏باشد، این دو قدم من!: ألَا إنِّی قَدْ مَنَّیْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ شُرُوطاً، وَ کُلُّهَا تَحْتَ قَدَمَیَّ هَاتَیْنِ!

أبو الفَرَج در «الْمَقَاتِل» می‏گوید: معاویه نماز جمعه را در نُخَیْلَه انجام داد، و پس از آن به خطبه برخاست و گفت: «من با شما جنگ نکرده ‏ام برای اینکه نماز بخوانید، و نه برای اینکه روزه بگیرید، و نه برای اینکه حج بجای آورید، و نه برای اینکه زکات دهید! شما این کارها را انجام می‏ دهید! من فقط با شما جنگ کرده ‏ام تا اینکه بر شما حکومت کنم، و خداوند این را به من عطا کرد، در حالی که شما از حکومت من ناراضی هستید!»

شریک در حدیث خود می‏گوید: هَذَا هُوَ التَّهَتُّکُ! «این است پرده‏ دری و پاره کردن ناموس خدا و احکام خدا!»


* منظور امام حسن (ع) از صلح، آشکارکردن مکر معاویه برای مردم بود

حضرت ابو محمد امام حسن مجتبی علیه السّلام تحقیقاً می ‏دانست معاویه به هیچ یک از شروط او عمل نمی‏ نماید، ولیکن فقط منظورش از این شروط آن بوده است که غَدر و مکر او و شکستن عهود و پیمان های او برای مردم آشکارا گردد.

به دنبال این شروط، معاویه چنان عمل کرد که گویا با او شرط شده است که مرتضی را سبّ کند، و شیعیانش را با آنچه در توان و قدرت خویشتن دارد تعقیب نماید. معاویه تنها به سَبِّ کردن از سوی خود اکتفا نکرد تا آنکه به جمیع عاملانش نوشت تا آن حضرت را بر بالای منبرها، و بعد از هر نماز سبّ کنند.

و چون مورد عتاب و سرزنش این امر شنیع قرار گرفت که دست بردارد، در پاسخ گفت: «سوگند به خدا دست از سبّ بر نمی‏ دارم تا زمانی که اطفال صِغار امَّت با سبِّ علی، جوان شوند و با آن سبّ رشد و نمو و نما کنند، و تا زمانی که با آن سبّ، بزرگان به صورت پیران فرتوت درآیند.»

شَعْبی که مُتَّهَم  به انحراف از أمیر المؤمنین علی(ع)است، به پسرش می‏ گوید: «ای نور دیده پسرک من! هیچ چیز را دین بنا نکرده است که دنیا بتواند آن را منهدم کند، و هیچ چیز را دنیا بنا نکرده است مگر آنکه دین آن را منهدم گردانیده است. نظر کن به علی و فرزندانش که بنی امیّه پیوسته در کتمان فضائل و إخفاء امرشان می‏ کوشیدند، و گویا بازو و زیر بغل آنها را گرفته و به آسمان بالا برده و به مردم معرفی می‏ کنند، و پیوسته مساعی خود را در نشر فضائل أسلاف و نیاکانشان مبذول داشته‏ اند، و گویا جیفه و مردار آنان را نشر می‏ دهند و معرفی می‏ کنند!»


منبع: فارس

کد خبرنگار 211007


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین