عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۶۶۵۰
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۳
حین تفحص بودیم که سرباز جوان عراقی که پدرش در جنگ تحمیلی کشته شده بود، از بقیه فاصله ‌گرفت؛ او در کانال‌ها بالای سر بچه‌های تفحص می‌رفت، می‌نشست؛ وقتی بالای سر تعدادی از شهدای ما رسید، برایشان مداحی ‌کرد.
عقیق: در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رزمندگانی از نیروهای ارتش و سپاه و نیروهای مردمی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافتند و به شهادت رسیدند؛ نیروهای ارتش بعث عراق نیز در این نبرد کشته شدند. شرح حال فرزند یکی از کشته‌‌شدگان عراقی در این جنگ نابرابر را بعد سال‌ها به روایت یکی از نیروهای تفحص در سرزمین عراق می‌خوانیم.

در سرزمین عراق حین تفحص بودیم که سرباز جوان عراقی، از بقیه فاصله ‌گرفت؛ او در کانال‌ها بالای سر بچه‌های تفحص می‌رفت، می‌نشست و با خودش نجوا می‌کرد. شهدا را بعد از تفحص کنار گذاشتیم تا لباس‌های خیس‌شان خشک شود؛ این سرباز عراقی بالای سر تعدادی از شهدای ما رسید، برایشان مداحی ‌کرد و حالت حزنی به خود گرفته بود.

تعجب کردم و گفتم:

- «چه داری می‌گویی، اینها که شهدای ایران هستند؟!»

سرباز عراقی گفت:

- «بله می‌دانم، اینها شهدای ایران هستند؛ به ظاهر به من می‌گویند فرزند شهید اما من کجا و اینها کجا؟»

گفتم:

- «چطور؟!»

جوان عراقی گفت:

- «پدر من در جنگ با اینها کشته شد و به ما می‌گویند خانواده شهدا در عراق اما من هر چه حساب می‌کنم و مقایسه می‌کنم، می‌بینم که هر شهیدی از شما پیدا می‌شود، همراهشان مُهر، تسبیح، سجاده، کتاب دعا، قرآن جیبی، وسایل عبادت، عکس امام و سربندهای یاحسین(ع)، یازهرا(س) و یامهدی(عج) هست اما آن طرف را که نگاه می‌کنم، می‌بینم هیچ خبری از این مسائل نیست و بعد خود شماها را که در تفحص کار می‌کنید را می‌بینم، همه‌تان اهل نماز، دعا، ذکر و توجه هستید و آن سمت را هم می‌بینم که خیلی آدم‌های لااُبالی و بعضاً مشارب‌الخمر هستند. با خودم می‌گویم نمی‌شود که هم اینها شهید باشند و هم آنها.»

سرباز جوان عراقی در ادامه گفت:

- «من نمی‌خواهم فرزند شهید باشم. اگر پدران ما آنها هستند، من نمی‌خواهم فرزند شهید باشم.»

منبع:عمارنامه


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین