عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

در مورد ((سریزدی)) بیشتر بخوانید
برچسب ها - سریزدی
پسر بزرگ خانواده بود. پدر و مادرش دوست داشتند او را در لباس دامادی ببینند. هر وقت از مرخصی می‌آمد لیستی از دخترهای فامیل و در و همسایه برایش قطار می‌کردند. اما تلاش‌ها و اصرارهایشان بی فایده بود. هر بار می‌گفت: الان جنگ است. سرنوشت ما به جنگ بسته است. آمادگیش پیدا کردم خبرتان می‌کنم.
کد خبر: ۴۴۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۱۱

تازه ها
پربازدید ها
پرطرفدارترین عناوین