وقتی از این اردوها بر میگشت آدم دیگری میشد. یک بار از منطقهای که برای کمکرسانی به آنجا رفته بودند با من تماس گرفت و گفت مادر ما در قصر زندگی میکنیم. نیستی وضعیت خانوارهای نیازمند اینجا را ببینی. به خانههای شان که میرویم و نداریشان و وضع ژولیده و گرسنگی بچههای شان را که میبینیم جگرمان پاره پاره میشود.
کد خبر: ۱۱۴۱۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷
توفیق شد و خانوادگی به زیارت خانه خدا و حرم آقا رسول الله (ص) و ائمه بقیع (ع) رفتیم. در سفر حسین از ما جدا میشد و خلوت میکرد. حاج آقا قرائتی همسفر ما بود. یک بار در مسجدی به شانهام زدند و با همان شوخ طبعی خاص خودشان گفتند ولی خودمانیم حاج آقا شما هر چقدر هم بدوی به پسرت نمیرسی.
کد خبر: ۱۱۳۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۳۰