پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی

حمیدرضامهرایی

بعداز۳۲سال بی‌قراری،از امشب آرامم

دیروز وقتی سر مزار حمیدرضا رسیدم، به او گفتم سال‌ها چشمم به در بود و تو اینجا بودی! خدا را شکر که نشانی از پسرم پیدا کردم، از امشب دیگر آرامم و هر صدای زنگ تلفن و زنگ دری تنم را نمی‌لرزاند.
کد خبر: ۳۰۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۳/۲۹

  • پربازدید ها
  • تازه ها