ابراهیم رفت دوتا برانکارد آورد و خودش پرید تو کانال. تا زانوهاش هم رفت توی قیر. بعد هم رفت وسط کانال، یک برانکارد رو روی یک کتفش گذاشت و یکی را هم روی کتف دیگر. سردیگر برانکارد را هم روی لبه های کانال گذاشت. مثل یک پل، همه را عبور داد و فرستاد عقب.
کد خبر: ۷۷۲۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۵
یکدفعه گفت:" جواد تویی؟" و بعد آرپیجی را از من گرفت و جلوتر رفت. بعد هم از جا بلند شد و فریاد زد: "شیعههای امیرالمؤمنین بلند شین، دست مولا پشت سر ماست" و بعد با یه اللهاکبر آرپیجی رو شلیک کرد و سنگر مقابل را منهدم کرد.
کد خبر: ۷۷۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۹