یکبار سید مجتبی بچههای هیأت را به دیدار  علامه حسن زاده  آملی برد.علامه قبل از شروع صحبت نیم خیز شد و درب اتاق را نگاه کرد. بعد اشاره کرد که سید جلو برود.علامه روی شانه او زد و چیزی گفت.
                                کد خبر: ۱۶۶۳۶   تاریخ انتشار                    : ۱۳۹۲/۰۹/۱۲
                        
                            
            
            سپس به پیشگاه والاى امام هشتم، سلطان دین رضا  رسیدم و عرض ادب کردم، بدون اینکه سخنى بگویم، امام که آگاه به سرّ من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مىدانست فرمود: نزدیک بیا!
                                کد خبر: ۱۶۲۲   تاریخ انتشار                    : ۱۳۹۱/۱۱/۳۰