گفت و گو با "سید مسافر" مداح و مدافع حرم افغانستانی؛
ما چند برادر هستیم. مادر من یک روز صدایم کرد و گفت چند تا چادر میخرم و سر هرکدامتان میکنم اگر یک خشت از حرم حضرت زینب کم شود. روزی که من به سوریه میرفتم یک قطره اشک از صورتش نریخت.
کد خبر: ۸۲۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
گفتوگو با حجتالاسلام دکتر ناصر رفیعی
بعد از جنگ بدر یک کسی آمد خدمت پیغمبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و گفت: مرا ببخشید، اشتباه کردم، من زن و بچه دارم. اسیر بود و حکمش هم اعدام بود. حضرت فرمودند: به شرطی میبخشم که دیگر در جنگها نیایی
کد خبر: ۸۱۹۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۴