آن مرد مبلغ 30 تومان بابت اجرت دوخت پیراهن به پدرم داد. شیخ رجبعلی، پول را نگرفت و گفت: «من هیچ دخل و تصرفی در این اجرت ندارم؛ چون به وعده خود عمل نکرده و پیراهن شما را در وقت مقرر تحویل ندادهام.»
کد خبر: ۶۵۷۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۹
روی دیوار روبهرو عکس چند نفر دیگر هم هست که ظاهراً همه مرحوم شدهاند، آقا در مورد هر کدام از عکسها از ننه غلام سؤال میکنند و مادر شهید داستانهایی شروع میکند که پایانشان یکسان است؛ او هم رفت و تکوتنها ماندم.
کد خبر: ۶۵۶۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۱۹