نگاه پدر از روی صورت محسن لغزید و به روی دست رنگ آلود او حک شد. دریافت که محسن تا این موقع شب بر روی در و دیوار شعار مینوشته است.
کد خبر: ۸۰۷۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۸
روحیه عجیبی داشت. یکدفعه میدیدی خبری از او نیست و بعد از چند ساعت پیدایش میشد. لباس شخصی میپوشید و میرفت به میان مردم از انقلاب میگفت و از امام. ضمن صحبتها، از آنها هم اطلاعات میگرفت.
کد خبر: ۸۰۶۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۳