خاطره - صفحه 109

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
خاطره

ماجرای طلبکار یهودی که یقه پیامبر را گرفت

وقتى طلبکار یهودى به پیامبر مهلت نداد، پیامبر فرمود بسیار خوب ، من کنار تو خواهم ماند تا مطمئن شوى و تا اجازه ندهى از اینجا نمیروم، همینجا کنار خانه تو میایستم. ظهر شد، عصر شد، شب شد ، اصحاب ناراحت شدند و آمدند تا با او برخورد کنند.
کد خبر: ۹۵۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۸

وقتی شهید صیاد از یک سرباز ساده «نه» شنید

صیادشیرازی روزی غیرمنتظره به مقرمان سرزد و از اطلاعات انبوه‌مان در باره آن سوی اروند شگفت‌زده شد، پرسش کرد از کجا این اطلاعات را دارید، و ما عذر تقصیر آوردیم که جای دیدگاهمان را نمی‌توانیم به شما هم بگوییم، بی کلامی اصرار پذیرفت.
کد خبر: ۹۵۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۲۱

  • پربازدید ها
  • تازه ها