عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۸۲۹
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
روایتی درباره ورزش و نفس از زبان استاد قرائتی:
کسی نزد پیامبر آمد و گفت بیا کشتی بگیریم. اگر مرا زمین بزنی به تو ایمان می آورم. ایشان هم بعد اصرار فراوان شخص قبول نمودند...

يكبار يك كسي به پيغمبر رسيد و گفت: بيا كشتي بگيريم. مرا زمين زدي به تو ايمان مي‌آورم. حضرت فرمود: نبوت كه كاري به كشتي ندارد. من حرف منطقي دارم، استدلال دارم، معجزه هم دارم. گفت: من كشتي گير هستم.

گفت: باشد. حضرت كشتي گرفت و زمينش زد و اين باور نمي‌كرد. چون در جزيرة العرب كسي اين را زمين نزده بود. خيلي به او برخورد و اول هم طي كردند كه اگر زمينت زدم، چه؟ گفت: يك گوسفند به تو مي‌دهم. گفت: آقا يكبار ديگر. گفت: اگر بار دوم زمينت زدم چه؟ گفت: يك گوسفند ديگر. دفعه‌ي دوم هم پيغمبر او را زمين زد.

دفعه‌ي سوم هم... حضرت سه بار ايشان را زمين زد و سه گوسفند از او گرفت. اين بلند شد و گفت: باشد. قبول است. گفت: حالا سه تا گوسفندي كه به من دادي به تو بخشيدم. براي خودت! هم از نظر جسمي پيغمبر قوي بود و هم مردانگي و فتوت بود كه سه گوسفندي كه برنده شده بود، پس داد.

ورزشكار با دو رقيب مي‌جنگد. يكي رقيبي كه با او كشتي مي‌گيرد، طرف مقابل است. يكي هم نفس است. چون نفس ما هم يك دشمن ما است.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین