عقیق به منظور بهره برداری ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

اشعار ویژه ولادت حضرت جواد الائمه (ع)

به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.
سرویس شعر آیینی عقیق : به مناسبت فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.





یوسف رحیمی :

هر شب دل من سائل باب المراد است

آنجا که حاجتمند درگاهش زیاد است

آنجا که امید و پناه آخر ماست

آنجا که اوج هر توسل «یا جواد» است

محمد بیابانی :

عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست

عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست

عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست

عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست

عشق می آید که بعد از شب سحر پیدا شود

عشق گاهی می رسد تا یک نفر بابا شود

یک نفر امّا دو عالم بنده ی سلطانی اش

بنده نه ، قربانی قربانی قربانی اش

مهربانی که تمام مهربانان فانی اش

دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش

با حضور انبیاء و اولیاء و ابر و باد

آدرس : مشهد ؛ حرم ؛ پشت درِ باب الجواد

عرشیان هستند در مهمان سرای حضرتی

در صف خدمت گذاری با غذای حضرتی

آب سقا خانه جام کاسه های حضرتی

بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی

جبرئیل از میهمانان میزبانی می کند

بعد دعبل میرسد اُرجوزه خوانی می کند

ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین

ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین

ای دل غمگین امام شادمانت را ببین

امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین

ای امام مهربان باب المرادت آمده

میوه ی قلبت دل آرامت جوادت آمده

مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر

میشود طفلی که از او نیست طفلی خوب تر

سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر

کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر

کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو

مردمان ری فدای روی گندمگون تو

سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی

مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی

با عصایت معجزه مانند موسی میکنی

دیده ی کور منافق را تو بینا میکنی

بر حقیری بنی عباس دامن میزنی

پور اکثم را به تیغ عِلم گردن میزنی

آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت

در مرام نام تو مشکل گشایی را نوشت

ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت

مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت

در میان تیرگی ها آفتاب من شدی

تو قسم های همیشه مستجاب من شدی

چون به سائل میدهی از هرچه بهتر ، بیشتر

میخورد باب المراد خانه ات در ، بیشتر

گرچه نام تو شده حاجت بر آور بیشتر

لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر

پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه

تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه

 

مهدی رحیمی :

همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی

محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی

میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر

که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی

به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم

بگوید یا رضا از بس همانند رضا هستی

قسم خوردن به نامت می دهد حاجت به قدری که

به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی

خدا می خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد

جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد

رضا که صاحب فرزند میشد آخرش ، اما ؛

خدا می خواست تا این فیض ، سهم خیزران گردد

پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو

جواد آمد که این گردد جواد آمد که آن گردد

حکایت ها فراوان است از هر لحظه ی این طفل

چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد

علی هر چند فرزند محمد بود ، این دفعه

محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد

دراین وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است

تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد

پدر با داغ فرزندش ، پدر با داغ دلبندش

ولی اینجا پسر با داغ بابا امتحان گردد

شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد

گمانم "خیزران" هم اشک ریز خیزران گردد

 

ولی اله کلامی زنجانی:

امشب ای غم از دل ما دور باش

امشب ای عفریت خودبین کور باش

امشب ای ماه منیر آسمان

از پس ابر سیه رخ کن عیان

امشب ای پروانۀ شب زنده دار

دور شمع یار پر زن بی قرار

امشب ای گمگشتگان شورا کنید

تا دیار یار را پیدا کنید

امشب ای شهر پر آشوب حجاز

بر سپهر و ماه و اختر ها بناز

خاکیان نازند بر افلاکیان

عرشیان محتاج فیض خاکیان

ای قلم امشب کجا بردی مرا

تا حریم کبریا بردی مرا

باز سوی کهکشانم می بری

تا کدامین آسمانم می بری

می دهد این مژده جبریل امین

شد شب میلاد عیسای زمین

یک صدا عالم صدایش میکند

عیسی مریم دعایش میکند

گر بشر گویم بشر حیران اوست

ور ملک گویم ملک دربان اوست

او جواد است و عزیز مرتضاست

راحت جان علی موسی الرضاست

گوید ارباب خرد با اعتقاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

ای هواداران اولاد رسول

وی ثنا گویان زهرای بتول

همت مرغ همائیتان کجاست

حال کشکول گدائیتان کجاست

نور در ظلمت سفیدی می دهد

فاطمه بر شیعه عیدی می دهد

سردهید این زمزمه اندر نهاد

یا جواد و یا جواد و یا جواد

قاصدا امشب به رضوانم ببر

نه به رضوان بر خراسانم ببر

گو مبارک باد این فرخنده عید

جان ایران جان جانانت رسید

طوس را امشب چراغان کرده اند

جشن بر پا در خراسان کرده اند

مادری، فرخنده زاد آورده است

نازنینی چون جواد آورده است

گوید احسن ای گل باغ وداد

یاجواد و یاجواد و یاجواد

 

مجتبی روشن روان :

 

باز دلتنگ، قلم می گیرم

راه دیدار حرم می گیرم

متوسل به شمایم ،اغلب

دامن قافیه کم می گیرم

کاسۀ خالی خود را تنها

سوی ارباب کرم می گیرم

همه را مست شما می سازم

بر سر دوش علم می گیرم

همۀ عمر به عشق نظرت

شور تو دارم و دم می گیرم

جلوۀ جود خدا ادرکنی

یا جواد ابن رضا ادرکنی

قصد دارم سفری تازه کنم

فکر چشمان تری تازه کنم

قصد دارم به هوای کویت

رکعتی در سحری تازه کنم

قصد دارم که خوش آمد گویان

بر جمالت نظری تازه کنم

با توکل به پر قنداقت

همت بال و پری تازه کنم

قصدم اینست که ان شاءالله

پیش پای تو سری تازه کنم

از غمت زار شدن می ارزد

کشتۀ یار شدن می ارزد

ای قدت نخله ی طوبای رضا

چشم تو ساغر و مینای رضا

ای لبت کوثر خیرات، جواد

اشبه الناس به زهرای رضا

ای ولیعهد، جناب سلطان!

همه سرمایه ی فردای رضا

پیش چشمان پدر راه برو

ای علی اکبر لیلای رضا

یا جوادابن جواد ابن جواد

یوسف خوش قد و بالای رضا

لب ما و لب پیمانۀ تو

سرما و در میخانۀ تو

بَرِکت آمده با آمدنت

دست تطهیر خدا شسته تنت!

چشمۀ آب حیات است مگر؟

لب نهاده است پدر بر دهنت!

مهد تو باغ انارِ بابا

خواب رفته است کنار چمنت

مثل یعقوب کشد بر دیده

وای از معجزۀ پیرهنت

نوۀ موسیِ جعفر! موسی

رفته از هوش ز طرز سخنت

خضر دامان تو را می گیرد

دامنت را بکشی می میرد

جود از نام و نشانت پیداست

لطف از لحن بیانت پیداست

اینکه فرزند رضا هستی از...

محشر کنج لبانت پیداست

هیچ کس چون تو گدا پرور نیست

از برون مهر نهانت پیداست

سفره داری تو از روی خوش و

مزه ی تازۀ نانت پیداست

سرخی صورت زردی درهم...

پشت پلک نگرانت پیداست

ای شب وروز به یاد زهرا

کوثر عشق جواد زهرا

دلبر مه وش شهر آشوبم

نازنین، ناز ادای خوبم

تا سر از پنجره بیرون آری

سرِ خود بر در تو می کوبم

مه جبین فکر لبت کشت مرا

چاره ای کن صنم محبوبم

گوشه ای گوش بده می خوانم

ای شفا بخش دل معیوبم

همچوخاکم،... ز لباست متکان

هرچه هستم به شما منسوبم

بگذارید هم اینجا باشم

نوکری باشم و آقا باشم

ای امیدم به دل نومیدی

روی ماهت همه شب خورشیدی

چه سحرها که صدایت کردم؟

و تو زاری دلم را دیدی

آه که جای نوازش جانا

ناز کردی... به رخم خندیدی!

جرات شعر مرا می بخشی

خواستم تا که بگیرم عیدی

هیچکس حال مرا درک نکرد

این تو بودی که مرا فهمیدی

بیقرارانه تو را می خوانم

تو دوای دلمی می دانم

هرکه با توست دلش بی غم تر

دست لطفت ز همه محکم تر

پدر تو ز همه عیسی تر

مادر تو ز همه مریم تر

درد دلهای مرا گوش بده

هیچکس نیست ز تو محرم تر

به خدا غربتی قرب توام

دوری از این دل ما کن کم تر

شستشو کن دل رسوای مرا

نیست از اشک شما زمزم تر

چاره سازا کرمی... کاری کن

دل طوفان زده را یاری کن

از نگاه تو کرم می ریزد

لطف تو روی سرم می ریزد

شب میلاد تو مشتاقانه

اشک از چشم ترم می ریزد

و خداوند به یمن قدمت

فیض جاری به دلم می ریزد

غم لب تشنگی شاه شهید

در دلت کاسۀ غم می ریزد

همسر سنگ دلت با چه دلی

در دل ناز تو سم می ریزد

آه ای کشته تزویر زنت

کشته ما را نفس یا حسنت

 

ناشناس:

شاد شادیم مثل آقامان

فارغ از هرچه شب که دلگیر است

ماه تابان اهل بیت آمد

نور از آسمان سرازیر است

**

بوی موی جواد می آید

جشن و خوشحالی است در مشهد

دل سلطان مملکت شاد است

جای ما خالی است در مشهد

**

کوری چشم فتنه ها آمد

پسری از سلاله کوثر

طعنه بسیار پیش از این زده اند

انّکَ شانِئَک هو الابتر

**

خارها دور باد از پایت

ای ز گل بهترِ امام رضا

کاش داغ تو را نبیند او

ای علی اکبر امام رضا

**

شرط عشق است در محبت تو

شرط عشقی و بهترین حصنی

ما فقیر ولایتت هستیم

یا جواد الائمه ادرکنی

**

مشت هایی که بر زمین زده ای

شد گواه شجاعتت آقا

بغض داری برای غصب فدک

ای به قربان غیرتت آقا

**

یا جواد الائمه مرحمتی

تا نگیری ز نوکران نظرت

کیست سلطان من ؟ امام رضا

کیستم جز موالی پدرت

**

هر زمانی که میروم مشهد

از جوانش همیشه میخوانم

تا که آقا نظر بیاندازد

پشت باب الجواد میمانم

**

قرص ماهت رسید یا سلطان

قرص نانی به این گدا بدهید

عیدی ما به جای خود اما

صدقه رزق کربلا بدهید

 

حسن لطفی :

دوباره سرم در هوای شماست

تمام دلم سر سرای شماست

 

به سوی خدا رفتم و دیده ام

فقط رد پا رد پای شماست

 

خدا هم فقط از شما گفته است

گمانم خدا هم خدای شماست

 

گدایی برازنده ی ایل ماست

برازنده بودن برای شماست

 

ندارد تفاوت کجا میرسی

که هر انتها ابتدای شماست

 

خیالم از این و از آن راحت است

گره هام دست دعای شماست

 

مرا پای حیدر هلاکم کنید

به عشق رضا سینه چاکم کنید

 

دلی دارم و خانه زاد رضاست

فقط یاد دارد ز یاد رضاست

 

کم اینجا ندیده است برایش بد است

دلم مستحق زیاد رضاست

 

فقط می نویسد رضا تا ابد

و شکل خدا بی سواد رضاست

 

نجف،کربلا رفتم و گفته اند

که راهش دهید از بلاد رضاست

 

گره می خورد زندگی ام ولی

همین نا مُرادی مراد رضاست

 

به خود آیم و باز بینم سرم

روی خاک باب الجواد رضاست

 

جوادش در بسته را باز کرد

گره های من را رضا باز کرد

 

خبر را مسیح از مسیحا شنید

خبر را ز جبریل موسی شنید

 

اگر گوش تا گوش دل را دهی می توان

که از کعبه هم ذکر مولا شنید

 

زمین خشکسالی ترک خورده بود

ولی ناگهان بوی دریا شنید

 

دل انبیا بر دری می تپید

که از آن صدای شما را شنید

 

خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد

شبی که رضا ذکر بابا شنید

 

تو هم مادری هستی و می شود

که از قلب تو نام زهرا شنید

 

فدای نفسهای بابایی ات

فدای تپش های زهراییت

 

ز تو کوچه ها تا معطر شدند

حسودان این شهر ابتر شدند

 

به کوری چشمان ناباوران

همه محو روی پیمبر شدند

 

عسل های کندوی لبهای توست

گر این روزها شهد و شکر شدند

 

برای تماشای لبخند توست

علی اکبری ها کبوتر شدند

 

کریمی کرامت،جوادی و جود

چه خوش کُنیه هایت مکرر شدند

 

شبی که اذان گفت بابا همه

پُر از یاد میلاد اصغر شدند

 

خدا دید چشم پر احساس تو

از آن ابتدا غرق مادر شدند

 

کسی را نگاهت معطل نکرد

دو دست مرا هیچ معطل نکرد

 

تو دریایی و در تماشا رباب

تو در خوابی و غرق لالا رباب

 

تو تا آمدی آبرو دادی اش

که خندید با تو به زهرا رباب

 

شبیه حسینی و مات تو اند

همه دور گهواره حتی رباب

 

تو ذات بزرگی و جایت بلند

تو را داده بر دوش سقا رباب

 

تبسم کن و خیمه را شاد کن

بیا زنده کن عمه را با رباب

 

به دستان بابا هواست نبود

که چشمش به راه است آنجا رباب

 

نگو مادرت را صدا می زدی

به دست پدر دست و پاز میزدی

 

منبع: شعر شاعر، حسینیه 

 

 

 



ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین