عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت (ع) منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن سالروز آغاز ولایت حضرت مهدی (عج) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به این مناسبت منتشر می کند.
سرویس شعر آیینی عقیق :به مناسبت فرا رسیدن سالروز آغاز ولایت حضرت مهدی (عج) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به این مناسبت منتشر می کند.







احمد ایرانی نسب:
سپیده سر زد از بیت امام عسکری امشب

کرم می آید از سوی شما از هر دری امشب

ملائک گرم ذکر یا حسن هستند از ماتم

ولی روح پدر مشغول ذکر دیگری امشب

که ای جان پدر ، ای نور امیدم بیا بابا

که در روی تو میبینم جمال حیدری امشب

بیا ای منتقم چشم انتظارت حضرت زهراست

اجابت میشود گویا دعای مادری امشب

مگر تکرار میگردد به تو معراج پیغمبر

که حتی از پر جبریل هم بالاتری امشب

بیا که با قدم هایت بشر بیدار میگردد

بیا که بعثت پیغمبران تکرار میگردد

تداعی میکند لبخند تو لبخند زهرا را

جهانی چشم شد بیند مگر فرزند زهرا را

که او با ذوالفقار مرتضی از راه می آید

همان روزی که می بندد به سر سربند زهرا را

همه عالم شود دلداده ی روی درخشانش

که میبیند خدایا دلبر و دلبند زهرا را

تو در حصن دعای وان یکاد مادرت هستی

دگر چشمی نمیگیرد به تو ، این بند زهرا را

برای با شما بودن دلیل محکمی دارم

اگر باشی به روی زخم قلبم مرحمی دارم

برای دیدنت چشم همه غرق تماشا شد

زمین از قطره های اشک مشتاقانه دریا شد

چه رویی دلربا داری ، چه گیسویی رها داری

قیامت زودتر از موعدش این بار بر پا شد

شما صاحب زمان نه حضرت صاحب دلان هستی

که معنای حقیقی ولایت در تو معنا شد

چنان بنده نوازی میکنی کز مهر و احسانت

غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد

خدا را شکر ماهم نوکر این آستان هستیم

که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد

قلم بر دفترم چرخید نامت بر زبان آمد

کرامت کردی و بر پیکر این مرده جان آمد

 

محمود مربوبی:
فوج مَلَک دُور و بَرَش دارد نگارم

یک آسمان زیر پرش دارد نگارم

 

باید تمام عرشیان چاوش بخوانند

تاج ولایت بر سَرَش دارد نگارم

 

صبرش علی خویش حسن صبرش حسینی

خُلقی چو جدّ اطهرش دارد نگارم

 

نامی دِگر از حاتمِ طاعی نمانده است

از بس گدا در محضرش دارد نگارم

 

حتّی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست

الحق که ارث از مادرش دارد نگارم

 

از اولّ غیبت به شیعه بوده معلوم

فکری برای آخرش دارد نگارم

 

وقتِ فرج شمشیر حیدر را به دستی

قرآن به دستِ دیگرش دارد نگارم

 

یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و

شش ماههِ طفلِ پرپرش دارد نگارم

 

کوری چشم دشمنان لطفی مداوم

بر این نظام و رهبرش دارد نگارم

 

ما در پیِ دیدارِ رویِ یار هستیم

از غَمزه ی چشمان او بیمار هستیم

 

 

وحید قاسمی :

 

عالم امكان سراسر نور شد

شيعه بعد از سالها مسرور شد

 

پور زهرا تاج برسر مي نهد

بر همه آفاق فرمان مي دهد

 

حكم تنفيذش رسيده از سما

نامه اي با مُهرو امضای خدا

 

مي نشيند بر سرير عدل و داد

آخرين فرمانرواي  ابرو باد

 

پادشاه كشور آيينه ها

تك سوار قصه ي آدينه ها

 

امپراتور زمين و آسمان

حُكمران سرزمين بي دلان

 

پهلوان نامي افسانه ها

تحت امرش لشگر پروانه ها

 

لشگري دارد بزرگ و بي بديل

افسرانش نوح و موسي و خليل

 

عرشيان و قدسيان فرمانبرش

مردمان مهربان كشورش

 

ساحران مصر مبهوت اند و مات

از نگاه نافذ و افسونگرش

 

ساقيان و مي فروشان جملگي

مست لايعقل شدند از ساغرش

 

عالمان حوزه هاي علم عشق

درس ها آموختند از محضرش

 

نام هاي شاعران شيعه را

ثبت كرده ابتداي دفترش

 

خيمه اي سبز و محقر قصر او

پايتختش شهر سبز آرزو

 

خادمان بارگاهش اولياء

كاتبان نامه هايش اوصياء

 

يوسف مصري سفير دولتش

پير كنعان هم وزير دولتش

 

در حريمش قدسيان هو مي كشند

فطرس و جبريل جارو مي كشند

 

خيمه اش دارالشفاي خاكيان

قبله گاه اصلي افلاكيان

 

عطرسيب و ياس دارد خيمه اش

گرمي و احساس دارد خيمه اش

 

بیرق عباس پيش تخت او

تكيه گاه لحظه هاي سخت او

 

چادري خاكي درون گنجه اش

گوشواري سرخ بين پنجه اش

 

نيمه شبها عقده ها وا مي كند

مخفيانه گنجه را وا مي كند

 

بوسه باران مي شود با شوروشين

گوهر انگشتر جدش حسين

 

 

منبع: حسینیه ، شعر شاعر






ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین