عقیق: «...مردى در مسجد النبى به نام عقبة بن ابى معيط به رسول خدا گفت: من امروز ظهر خانه مان مهمان دارم، شما هم تشريف بياوريد. فرمودند: مىآيم!!
شما ممكن است، بفرماييد: پيغمبر چرا دعوت اين مشرك بت پرست را قبول كرد؟ جواب را اميرالمؤمنين (ع)مىدهد كه بهترين توصيف و تعريف را از رسول خدا ارائه مىكند او مىگويد : «طبيب دوار بطبه» او يك دكترى بود كه تمام عمرش را براى معالجه مريض شديداً دورهگردى مىكرد.. هيچ جا مطب نداشت، تابلو نداشت كه بگويد مريض بيايد دستم را ببوسد. مرضش را به من بگويد تا او را معالجه كنم بلكه طبيبى بود، بلند مىشد، دنبال مريض مىرفت، اين معناى اين جمله شريف حضرت است او به دنبال مريض مىرفت .
عقبة بن أبى معيط به پيغمبر گفت: ناهار حاضر است، بفرماييد. پيغمبر گفت: من ناهار تو را نمىخورم، مشركى، كافرى، تو دشمن خداى منى، تو بت پرستى.
گفت: من مگر مىگذارم بدون ناهار از اين جا بيرون بروى؟ بايد ناهار بخورى. فرمود: اگر خيلى دلت مىخواهد ناهارت را بخورم، با پروردگارى كه خلقت كرده آشتى كن؟
گفت: آشتى مىكنم. فرمود: ناهارت را مىخورم.
بعد از ظهر شيطانهاى مكه عقبه را ديدند گفتند: شنيديم رفتى به پيغمبر ايمان آوردى. گفت: بله، گفتند: اگر با او باشى ما ديگر با تو نيستيم. گفتند: رفتى با پيغمبر پيوند خوردى، نه با تو حرف مىزنيم، نه با تو معامله مىكنيم، نه خانهات مىآييم، نه خانه ما بيا، بگذار در غربت و تنهايى بميرى.
گفت: نه، اينجورى خيلى سخت است. گفتند: اگر بخواهى با ما باشى و در سفرها با هم باشيم، لب جوى آب و چراغ و شمع و شاهد، برو مسلمانىات را به پيغمبر پس بده.
گفت: مىروم و مىگويم نيستم. گفتند: ما هم مىآييم در مسجد الحرام مىنشينيم تا ببينيم كه آب دهان به صورتش مىاندازى، اين دعوت شيطان است، امر شيطان است، وسوسه شيطان است، آمد و اين كار را كرد، دل رسول خدا سوخت كه چرا يك نفر از فضاى الهى دوباره به فضاى شياطين برگشت...»
منبع: عرفان
۲۱۲۱۱۳