عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

اشعار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بخش دوم

به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت دخت نبی مکرم اسلام ، حضرت سیده النسا العالمین عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند

 

اشعار شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها  بخش دوم

 

اعظم سعادتمند:

 

کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟

به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟

کدام دامن پُر مهر می‌شود بالِش؟

به گریه‌های یتیمانه خواب خواهد داد؟

کدام عشق به این سفره‌های نان و نمک

پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد؟

مرا هر آینه او از سکوت پر کرده‌ست

هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد

برای آنکه بگیریم انتقامت را

خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد

زمانه‌ای که به زهرا چنین جفا کرده‌ست

مگر سلام علی را جواب خواهد داد؟!

 

سیّد رضا جعفری:

 

به همان کس که مَحرَم زهراست

دل من غرق ماتم زهراست

گر مُحرّم عزای زینب بود

فاطمیه مُحرّم زهراست

طاق محراب و گنبد مسجد

یادگار قد خم زهراست

آن که در حشر هم نمی‌خشکد

کوثر اشک نم‌نم زهراست

وآنچه شرح غمش بود بسیار

زندگی کردن کم زهراست

وآن کلیدی که ره گشای علی‌ست

گفتن اسم اعظم زهراست...

 

محسن حنیفی:

 

صحبت از دستی که رزق خلق را می‌داد، شد

هر کجا شد حرف ازآن بانو، به نیکی یاد شد

گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد

از پر سجاده‌اش روح‌القدس ایجاد شد

او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد

حُر هم از یُمن ادب بر نام او آزاد شد...

معنی نازک برای روضه‌اش آورده‌ام

وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد

با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود

دست او روزی‌رسان خانۀ‌ صیاد شد

این در آتش گرفته نیز حاجت می‌دهد

این در آتش گرفته، پنجره فولاد شد

روضۀ‌ مظلومه، بعد از رفتنش مکشوفه شد

تا مصیبت‌خوان کوچه صورت مقداد شد...

 

غلامرضا سازگار:

 

در آفتاب تو انوار کبریاست، مدینه

به سویت از همه سو چشم انبیاست، مدینه

اگرچه گرد غریبی نشسته بر در و بامت

هماره با دل ما نامت آشناست مدینه...

کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟

که گرم زمزمه و ناله دعاست؛ مدینه

به اشک دیدۀ مهدی، به خون دیدۀ زهرا

مزار فاطمه و محسنش کجاست؟ مدینه

صدای ناله‌ای از کوچه می‌رسد، به گمانم

صدای نالۀ جان‌سوز مجتباست، مدینه

چرا خراب نگشتی در آن غروب غم‌افزا؟

که فاطمه ز خدا مرگ خویش خواست، مدینه

به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی

که روز تو چو شب تیره غم‌فزاست، مدینه...

سرشک دیدۀ مولا گذشت از سرِ هستی

اگرچه گریۀ او در تو بی‌صداست مدینه

 

محمد مهدی سیار:

 

با هم صدا کردند ماتم‌های عالم را

وقتی جدا کردند همدم‌های عالم را

از عطر یاسم بادهای باغ‌های دور

از یاد می‌بردند مریم‌های عالم را

تا صبح بر گلبرگ زردش اشک خواهم ریخت

شرمنده خواهم ساخت شبنم‌های عالم را

انگار یک‌جا بر سرم آوار می‌کردند

تیغ تمام ابن‌ملجم‌های عالم را

من پشت پرچین بهشت کوچکم دیدم

هیزم‌به‌دوشانِ جهنم‌های عالم را

ماهم هلالی می‌شد و من در حلولی سرخ

می‌دیدم آغاز محرم‌های عالم را

 

حسین اسرافیلی:

 

کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در‎

سینۀ آیینه را می‌شد سپر، دیوار و در

زخم بود و شعله‌ای، بال هما آتش گرفت

زآشیان سوخته دارد خبر دیوار و در...‏

خانۀ وحی پیمبر در بلا پیچید و شد،

باغ پرپر، سرو زخمی، نوحه‌گر دیوار و در...‏

دختر پیغمبر و تدفین پنهانی به شب؟‎!

وای بر امّت، کند لب وا اگر دیوار و در

حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت‎

ذوالفقار آرام بود و شعله‌ور، دیوار و در

استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان‎

ناله‌ها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در

گریۀ پنهان حیدر از نفاقی آشکار

شاهد سوز علی شب تا سحر، دیوار و در

از فدک تا کربلا، یک خطّ طغیان بیش نیست‎

سوخت آنجا خیمه، اینجا در شرر، دیوار و در

 

محمد علی بیابانی:

 

تو بیقراری و من نیز بیقرارترینم

که من غریب ترین مرد در تمام زمینم

 

کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم

نشسته است از این سو فراق تو به کمینم

 

به حال و روز تو گیرم که اشک شرم نبارم

چه سازم این عرقی را که مانده روی جبینم

 

علی به خاطر بسترنشینی تو بگرید

تو هم به خاطر من گریه کن که خانه نشینم

 

به چادرت متوسل شدم که باز بمانی

منی که کهف امانم منی که حصن حصینم

 

برای سنگ مزارم پس از فراق تو بگذار

ز باغ پیرهنت لاله های سرخ بچینم

 

مرا شکستن پهلو مرا شکستن بازو

چنان شکست که من بعد با شکست عجینم

 

تو را زدند و خدا خواست من ببینم و دیدم

خدا کند که فراق تو را به چشم نبینم

 

هادی ملک پور:

 

خون می رود ز چشم ترم پای رفتنت

پشتم خمید پای تماشای رفتنت

 

ای با شتاب عزم سفر کرده صبر کن

خانه هنوز نیست مهیای رفتنت

 

 

ذکر بریده ی تو گواه بریدن و 

حال قنوت های تو گویای رفتنت

 

یا از خدا بخواه بمانی و یا مرا

زنده مخواه فاطمه فردای رفتنت

 

ای کاش غصه های دلت اینقدر  نبود

تا ماندنت رقم بخورد جای رفتنت

 

با هر نفس به پیرهنت رنگ گل نشست

شد هر نفس جواب معمای رفتنت

 

بسته کتاب عمرعلی را وداع تو

هربرگ آن رسیده به امضای رفتنت

 

مهدی مهدیان:

 

منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا

معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری

 

حنّانه و هانیّه و ریحانه و کوثر

انسیّه و حوریّه و انسیّۀ حَورا

 

این‌ها همگی فاطمه هستند ولی نیست

محبوبیت فاطمه محدود به این‌ها

 

مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است

دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها

 

فردوس برین، باغ بهشت است به صورت

فردوس برین خانۀ زهراست به معنا

 

پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ»

بیرون زده از پنجره‌اش شاخۀ طوبی

 

روزی که بخندد همۀ شهر بهاری‌ست

آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا

 

آن شب که بگرید همۀ شهر بگریند

آن شب که بگرید...چه می‌آید سر مولا؟

 

از روی لب مادرمان فاطمه چندی‌ست

لبخند فراری شده کاری بکن اَسما

 

کاری بکن اَسما که پریشان شده مادر

درد است سراپا و سکوت است سراسر

 

این هیزمِ تر چیست که در آتش آن سوخت

یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر

 

در سوخت، ولی مانده به یادم که محمد

یک مرتبه بی‌اذن نشد وارد از این در

 

من خواب بدی دیده‌ام اَسما، چه بگویم؟

دور کمرش شال عزا بست پیمبر

 

از عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» در این شهر

خالی‌ست مشام همه، کافور بیاور...

 

حسن بیاتانی:

 

و قصه خواست ببیند یکی نبودش را

بنا کند پس از آن گنبد کبودش را

خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود

یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود

یکی نبود که جانی به داستان بدهد

و مثل آینه او را به او نشان بدهد

یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد

یکی که نور خودش را از او عبور دهد

یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود

و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود

نوشت آینه و خواست برملا باشد

نخواست غیر خودش هیچ‌کس خدا باشد

نوشت آینه و محو او شد آیینه

نخواست آینه‌اش از خودش جدا باشد

شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد

که انعکاس خداوندی خدا باشد

شکفت آینه و شد دوازده چشمه

و خواست تا که در این چشمه‌ها فنا باشد

و چشمه‌ها همه رفتند تا به او برسند

به او که خواست خدا چشمۀ بقا باشد

نگاه کرد، و آیینه را به بند کشید

که اصلاً از همۀ قیدها رها باشد

خدا، خدای جلالت، خدای غیرت بود

که خواست، آینه ناموس کبریا باشد

نشست؛ بر رخ آیینه‌اش نقاب انداخت

و نرم سایۀ خود را بر آفتاب انداخت

در این حجاب، جلال و جمال «او» پیداست

«هزار نکتۀ باریک تر ز مو اینجاست»

نشاند پیش خودش یاس آفرینش را

و داد دستۀ دستاس آفرینش را

به دست او که دو عالم، غبار معجر او

و داد دست خدا را به دست دیگر او

به قصه گفت ببیند یکی نبودش را

بنا کند پس از این گنبد کبودش را...

::

رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود

زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود

چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش

انار تازه بچیند برای او در عرش

کمی بلندتر از گریه‌های کودکشان

درخت‌های جهان در حیاط کوچکشان

کنار باغچه، زن داشت ربنا می‌کاشت

برای تک‌تک همسایه‌ها دعا می‌کاشت

و بی‌قرارتر از کودکی که در بر داشت

غروب می‌شد و زن فکر شام در سر داشت

چه خانه‌ای‌ست که حتی نسیم در می‌زد

فدای قلب تو وقتی یتیم در می‌زد

صدای پا که می‌آمد تو پشت در بودی

به یاد در زدن هر شب پدر بودی

فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود

اسیر لقمۀ نانت فقیر آمده بود

صدای پا که می‌آید... علی‌ست شاید... نه...

همیشه پشت در اما... کسی که باید... نه...

نسیمی از خم کوچه، بهار می‌آورد

علی برای حبیبش انار می‌آورد

خبر دهان به دهان شد انار را بردند

و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند

ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند

انار را همه بردند و نار آوردند

قرار بود نرنجی ز خار هم... اما...

به چادرت ننشیند غبار هم... اما...

قرار بود که تنها تو کارِ خانه کنی

نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی

فدای نافله‌ات! از خدا چه می‌خواهی؟

رمق نمانده برایت... شفا نمی‌خواهی؟

::

صدای گریۀ مردی غریب می‌آید

تو می‌روی همه جا بوی سیب می‌آید

تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی‌ماه

به عزت و شرف لا إله إلا الله

::

خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود

یکی نبود و خدا در دلش سخن‌ها بود

و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را

سیاه‌پوش کند گنبد کبودش را

 

مرضیه نعیم امینی:

 

ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت

ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت

ظاهراً گردانده زهرا دستۀ دستاس را

باطناً دور فلک بی اذن او گردش نداشت

نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی

از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت...

شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید

دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت

رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار

لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین