۰۱ آذر ۱۴۰۳ ۲۰ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۷ : ۲۳
عقیق:امیرمحسن شیخان: فرزند مرحوم آیتالله سیدمحمدرضا علوی تهرانی از علمای مطرح تهران است. بعد از رحلت ایشان در سال 1375 هجری شمسی، فرزندش سیدمحمدباقر به توصیه علما و مراجع تقلید از قم راهی تهران شد و امامت جماعت مسجد حضرت امیر(ع) را عهدهدار و منشأ خیرات بسیاری شد. متولد 1347 و منبرهایش همیشه پرشور است. در اولین روز برفی زمستان تهران ساعتی را مهمان ایشان در حسینیه آیتالله علوی تهرانی بودیم تا با وی درباره موضوعاتی مانند لزوم بهرهگیری از سیره اهلبیت(ع)، جایگاه آسمانی و ملکوتی آن حضرت و همچنین افول حجاب در جامعه به عنوان یک ارزش فاطمی گفتوگو کنیم.
مهمترین بخشهای گفتوگوی تسنیم با حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علوی تهرانی استاد حوزه و کارشناس دینی:
مشروح این مصاحبه را در ادامه بخوانید.
* امروزه با توجه به نقصانهای فرهنگی که جامعه ما به تبع عدم دریافت الگوهای مناسب اسلامی از یک سو و تقلید از مدلهای غربی از سوی دیگر دچار آن شده است، لزوم بهرهمندی هرچه بیشتر از سیره نبوی و عترت علیهمالسلام ضروری جلوه میکند. نظر شما در این باره چیست؟
سیره اهلبیت علیهمالسلام برای سبک زندگی بسیار روشن است، چیز پیچیدهای نیست که بخواهیم آن را به سال 1398 تبدیل کنیم، اما اگر بهرهگیری درستی از آن نمیشود باید به دنبال علتهای آن بود. یکی از اصلیترین علتهای آن، به ایمان افراد مربوط است. خداوند در آیه 21 سوره احزاب میفرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» اگر میخواهید الگویی پیدا کنید، آن الگو پیامبر اکرم (ص) است.
البته برای این الگوگیری سه ویژگی نیاز است؛ کسی که امید به دیدار خدا دارد، امید به روز آخرت دارد، و در زندگی همواره به یاد خداست «لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»؛ اگر این سه ویژگی نباشد، بهرهگیری از سیره اهلبیت علیهمالسلام امکانپذیر نمیشود؛ این یک حکم قرآنی است.
قرآن کریم کتاب هدایت برای اهل تقواست «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» اهل تقوا چه کسانی هستند؟ ویژگی بارز آنان «ایمان» است. آن هم ایمان به غیب «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ». دلیل اینکه شاید امروز نمیتوانیم بهره چندانی از سیره نورانی اهلبیت علیهمالسلام ببریم، به میزان ایمان ما بازمیگردد.
ایمان مقوله پیچیدهای است. خداوند در آیه 136 سوره نساء میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا، آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ»، خدا در این آیه خطاب به اهل ایمان میفرماید: ایمان بیاورید! این حکایت از این دارد که در مقابل ایمان حقیقی، یک ایمان توهّمی هم وجود دارد؛ یعنی برخی توهّم میکنند که ایمان دارند.
تا ایمان حقیقی حاصل نشود، بهرهگیری از سیره اهلبیت علیهمالسلام نیز اتفاق نمیافتد، اینها آیات قرآن است و نمیتوان آنها را انکار کرد. خداوند در آیه 106 سوره یوسف میفرماید: «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ» تا زمانی که ایمان حقیقی در فرد وجود نداشته باشد، نمیتواند از سیره پیامبر (ص) بهره ببرد. بنابراین سیره اهلبیت اینطور نیست که بگوییم به روز یا کارآمد نیست، بلکه باید بگوییم این ما هستیم که ظرفیت فهم و استفاده از آن را نداریم.
* همان طور که مستحضرید خانواده نقشی اساسی در رشد یا افول ارزشهای هر جامعهای دارد؛ تا آنجا که میتوان گفت جامعه صالح در گروی افراد صالحی است که هسته اولیه آن در خانواده شکل میگیرد. به نظر شما چه شاخصههای در سیره تربیتی حضرت فاطمه (س) وجود دارد تا از این رهگذر بتوانیم الگوی نمونه خانواده صالح را پیادهسازی کنیم؟
در قرآن کریم چند نمونه خانواده معرفی شده است، اول خانوادهای که در آن زن خوب و مرد بد است؛ مثل آسیه و فرعون، دوم خانوادهای که مرد خوب و زن بد است؛ مثل خانواده حضرت لوط و نوح علیهماالسلام که زنان آن دو «کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ» بودند، سوم خانوادهای که هم زن و هم مرد بد هستند مثل ابولهب و همسرش «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ» و چهارم خانوادهای که هم مرد و هم زن خوب هستند. خداوند در آیات 35 و 36 سوره نور به معرفی آنان پرداخته است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» خانههایی که در آنها نور خداست و خدا انسانها را در آنها رفعت و رشد میدهد.
اهلبیت علیهمالسلام در ذیل این آیه، «بیوت» را خانههای انبیاء معرفی کردهاند. روزی نفر اول سقیفه در حالیکه داشت به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره میکرد از پیامبر (ص) سؤال کرد: آیا این خانه هم مصداق همان «بیوت» است؟ حضرت فرمود: بله، حتی از برترین آنهاست. پس خانه حضرت زهرا علیهاالسلام از اصلیترین مصادیق این خانههاست. این بیوت خانههایی هستند که ذکر و یاد خدای متعال در آنها جریان دارد.
بخشی از سیره حضرت زهراء (ع) از روی عمد نوشته نشد
در تاریخ و روایات درباره سیره حضرت زهرا علیهاالسلام مطالب چندانی بیان نشده است، بخشی از سیره آن حضرت از روی عمد نوشته نشده است. مهمتر اینکه آن حضرت، عمر مبارک حضرت در این دنیا کوتاه بود و بعد از حیات پیامبر اکرم (ص)، 75 یا 95 روز عمر کردند.
یکی از صاحبنظران انگلیسی گفته بود میخواهم دنیا را تغییر دهم، بعد از مدتی گفت نمیتوانم پس اروپا را تغییر میدهم، بعد از مدتی گفت باز هم نمیتوانم، پس انگلستان را تغییر میدهم، بعد مدتی گفت حداقل لندن شهر خودم را تغییر میدهم، بعد مدتی گفت لندن را هم نمیتوانم تغییر بدهم، پس محلهام را تغییر میدهم، بعد مدتی گفت این محله را هم نمیتوانم تغییر بدهم. از آنجا که این فرد صاحبنظر بود از مردم عذرخواهی کرد و گفت اگر من از روز اول خودم را تغییر داده بودم، حالا میتوانستم همه را تغییر بدهم. اشکال کار اینجا بود که من ابتدا خواستم دیگران را تغییر بدهم. ما باید خودمان تغییر کنیم تا خدا و ارزشهای خدایی در خانههای ما جریان داشته باشد.
اهلبیت علیهمالسلام در عالیترین درجات ایمان به خدا و رسول خدا (ص) قرار داشتند. خداوند در آیه 4 سوره قلم میفرماید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»؛ اخلاق برجسته پیامبر (ص) همان قرآن است. پس اخلاق و رفتار این خاندان کاملاً قرآنی است؛ امام صادق علیهالسلام فرمود: «کانَ خُلقُهُ القُرآن».
چون حقیقت ایمان در غیرمعصوم وجود ندارد، کسی در این وسعت هرگز نمیتواند الگو باشد. در واقع تا زیرساخت اصلاح نشود بهرهبرداری چندانی نمیتوان داشت. تا ایمان نباشد نمیتوان الگوگیری کرد، باید ایمان خود را تقویت کنیم که البته این کار سختی است. تا حقیقت ایمان در قلب ما جای نگیرد، نمیتوان در درجات بالا به رسولالله (ص) ایمان آورد و به ایشان تأسّی کرد. زندگی حضرت زهراء علیهاالسلام سراسر تعالیم دین است.
انسان سه شأن دارد؛ اول: بینش و تفکر، دوم: گرایش و تمایلات و سوم: کُنش و رفتار. بینش حضرت زهراء سلاماللهعلیها بینش موحّدانه است، اگر بخواهیم مصداق دیگری معرفی کنیم باید به بینش امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره کنیم؛ چراکه در تاریخ درباره امیرالمؤمنین بیشتر از حضرت زهراء علیهالسلام نوشته شده است. امیرالمؤمنین میفرماید: «ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فیهِ؛ به هیچ چیز نظر نینداختم مگر آنکه خدا را پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن مشاهده کردم.»
کدامیک از ما اینطور به خدا نگریستهایم؟ امیرالمؤمنین فرمود: من خدایی را که نبینم هرگز نمیپرستم. این بینش توحیدی اصیل است. تمایلات امیرالمؤمنین چیست؟ تمایلات ایشان مبتنی بر بغض بر دنیا بود. ایشان چه در زمانی که حاکم جهان اسلام بود، چه خانهنشین بود و چه در رکاب پیامبر (ص)، همواره نسبت به دنیا بغض داشت و کُنشِ ایشان نسبت به دنیا، زُهد بود. امروز نمیتوانیم زاهد باشیم در حالیکه نسبت به دنیا بغض نداریم؛ پس نباید وابستگی به دنیا و متعلقات آن داشت. نمیتوانیم بغض دنیا را داشته باشیم تا زمانی که موحّد نباشیم. بینش، زمینهساز تمایلات است و تمایلات، زمینهساز رفتار ماست.
راهکار عیسی (ع) برای محوبیت نزد خدا
اگر امروز در جامعه سخن از بغض به دنیا زده شود، مردم آن را نمیپذیرند، بنده در برنامههای مختلفی این مسأله را مطرح کردم، میگوییم میخواهید خدا شما را دوست داشته باشد، میگویند بله، پس باید نسخهای ارائه شود که محبوب خدا شویم. روزی به عیسى علیهالسلام گفته شد: کاری به ما بیاموز که به سبب آن، خداوند ما را دوست بدارد. فرمود: «دنیا را دشمن بدارید تا خدا دوستتان بدار؛ قیل لِعیسى: عَلِّمنا عَمَلاً واحِدا یُحِبُّنَا اللّه ُعَلَیهِ، قالَ: أبغِضُوا الدُّنیا یُحبِبکُمُ اللّه.» امام سجاد علیهالسلام نیز در حدیثی چنین فرمود: «ما مِن عَمَلٍ بَعدَ مَعرِفَةِ اللّه ِـ جَلَّ وعَزَّ ـ ومَعرِفَةِ رَسولِهِ أفضَلَ مِن بُغضِ الدُّنیا؛ بعد از شناخت خداوند و شناخت پیامبر او، هیچ کارى برتر از بیزارى از دنیا نیست»
امیرالمؤمنین (ع) در دنیا زاهدانه زندگی کرد نه فقیرانه
اما امروز تا میخواهیم درباره آن سخن بگوییم همه این را متذکر میشوند که «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا؛ نصیب خودت از دنیا را فراموش نکن.» بله این آیه قرآن است و همگی آن را قبول داریم، اما نکتهای که باید به آن توجه این است که ما از دنیا چطور و با چه هدفی استفاده کنیم؟ مگر ما تاکنون این آیات را ندیدهایم یا نشنیدهایم؟ اگر من بخواهم امیرالمؤمنین را الگو خود قرار دهم، باید به سبک زندگی و تمایلات او دقتنظر داشته باشم. اگر بینش ما توحیدی باشد میدانیم که از دنیا و هر آنچه در آن است چطور استفاده کنیم. امیرالمؤمنین در دنیا زاهدانه زندگی کرد نه فقیرانه. در عین اینکه از مال دنیا بهرهمند بود اما طوری زندگی کرد که هیچگونه وابستگی به دنیا و متعلقات آن نداشته باشد. اگر کسی میخواهد الگو بگیرد باید چنین باشد.
همه مردم مدینه علیه اهلبیت و اهلبیت یکّه و تنها بودند. همه مردم مدینه علیه حضرت زهراء بودند، امیرالمؤمنین در زمان دفن حضرت زهرا در بیانی خطاب به پیامبر اکرم (ص) فرمود: ای پیامبر! امت تو دست به دست هم دادند و علیه زهراء اقدام کردند. این صبوری، توکل و شجاعت نیست؟ شجاعت فقط این نیست که شمشیر به دست بگیریم و قلع و قمع کنیم بلکه شجاعت یعنی روی عقیده درستِ خود بمانیم.
چرا بانکداری ما با وجود این همه فریاد علما اسلامی نمیشود؟
* امروز مسأله حجاب و عفاف به عنوان یک ارزش فاطمی در جامعه دچار رکود و افول شده است. به نظر شما چه دلایلی باعث افول حجاب شده و چطور میتوان به این وضعیت سامان داد؟
مگر امروز سایر ارزشهای دینی چقدر در جامعه پیادهسازی شده است؟ مگر بانکداری ما با وجود این همه فریاد علما و مراجع، اسلامی شده است؟ آیا جامعه ما صادق است و هرگز کسی دروغ نمیگوید؟ ما نمیتوانیم «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» باشیم؛ ما راجع به جمعیتی هشتاد میلیونی صحبت میکنیم نه جمعی خاص و محدود. نمیتوانیم به مردم بگوییم حجاب داشته باشید اما خودمان زیر بار انجام سایر دستورات دینی نرویم.
درباره حجاب پلیسی و امنیتی رفتار شده است
متأسفانه درباره حجاب همیشه پلیسی و امنیتی صحبت شده است و هیچوقت از آن به عنوان تکلیف دینی سخن نگفتهایم. بنده به عنوان یک کارشناس دینی نمیتوانم نسبت به برنامههای کارشناسی دینی که از رسانه ملّی پخش میشود بیتفاوت باشم. اینکه از حجاب فقط به عنوان یک ناهنجاری دینی صحبت شود خلاف است. تا زمانی که چنین رفتار کنیم، باید شاهد موضعگیری علیه حجاب هم باشیم. حرف من این است که اولاً تاکنون افراد غیرمسئول درباره حجاب صحبت کردند و ثانیاً آموزش درست و کافی درباره حجاب صورت نگرفته است.
وقتی میگویند بچههای دهه 60، دهه 70 یا 80 با یکدیگر متفاوتند، آیا این تفاوتها، در آموزش پیاده شده است یا نه؟ چرا آموزش و پرورش و دانشگاههای کشور بر اساس این تفاوتها تغییر پیدا نمیکند؟ چرا متولیان فرهنگی کشور بر اساس این تفاوتها تغییر پیدا نمیکنند؟ ما امروز برای بچههای دهه 80 چه آموزههایی از دین داشتیم؟ برای بچههای دهه 70 چطور؟ ما فقط مطالبات را مطرح کردیم که مثلاً شما باید حجاب داشته باشی، آن هم با بیان و شیوه غلط.
چه کسی گفته کسانی که بدحجاب یا بیحجاب هستند منشأ فساد در جامعه هستند؟
میگویند باید حجاب داشته باشی تا جوان مردم به گناه نیفتد، این متهم کردن آدمهاست و طبیعتاً فرد موردنظر نیز در مقابل این حرف گارد میگیرد و میگوید شما به من به عنوان یک آدم فاسد نگاه میکنید. چه کسی گفته همه کسانی که بدحجاب یا بیحجاب هستند منشأ فساد در جامعه هستند؟ این حرفی غلط و تهمت است بدون اینکه آموزشهای لازم داده شده باشد. باید بگوییم حجاب یک تکلیف است، اگر میخواهی با خدا رفیق باشی به حرف خدا گوش کن. خدا اینطور خواسته است. مردم در مقابل خدا نمیایستند، مردم دوست دارند با خدا ارتباط داشته باشند، اما باید این نحوه برقراری ارتباط را درست معرفی کرد.
جامعه ما به دور از تربیت اسلامی است
جامعه ما به دور از تربیت اسلامی است. من با مردم ارتباط دارم، من پای حرفهای مردم مینشینم، یک طرف حرف آنان هستم و میفهمم چه اتفاقی افتاده است. ما در جامعه نظام تربیتی نداریم. وقتی جامعه چنین است چطور میتوان توقع داشت جامعه تربیت شده باشد؟ اگر جامعه خود به خود میتوانست تربیت بشود پس رسالت انبیاء برای چه بود؟ پس چرا خدا پیامبران را فرستاد؟ بدون ارائه آموزشهای لازم، از جامعه توقع داریم که تربیت شده باشد. امروز در مهدکودکها، مدارس، دانشگاهها و ادارات کشور چه میگذرد؟ چه نشانی از تربیت دینی در این مراکز دیده میشود؟ اینکه بگوییم بسم الله الرحمن الرحیم، اما خلاف دستور خدا عمل کنیم، آیا بیانگر تربیت دینی است؟
باید از جنبه نوری به معرفی حضرت زهراء پرداخت
* تعریفی که ما از حضرت فاطمه علیهالسلام داریم بسیار متفاوت و غیر قابل مقایسه با تعریفی است که خود اهلبیت (علیهمالسلام) از ایشان دارند. به عنوان مثال، امام صادق دربارۀ علت نامیده شدن حضرت فاطمه به «زهراء» فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خودش آفرید و هنگامى که نور وجود فاطمه درخشید، آسمانها و زمین به نورش روشن شده و دیدگان فرشتگان از شدت نورش بسته شد و تمام ملائکه حقّ تبارک و تعالى را سجده و عرض کردند: اله و معبود ما! سرور و مولاى ما! این نور چه خصوصیتى دارد که اینقدر تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها فرمود: این نور از نور من است. (بحارالأنوار، ج43، ح16) اما ما هیچگاه در جامعه از این منظر به معرفی وجود مقدس حضرت زهراء نپرداختهایم.
ببینید تعبیر غلطی درباره الگوها وجود دارد. عدهای برای اینکه این الگوها را دستیافتنی کنند، به صورت غلط به معرفی آنان میپردازند؛ مثلاً وقتی در جامعه بخواهند شخصیت حضرت زهراء معرفی شود، معمولاً اینطور بیان میشود که ایشان، دختر نبّی مکرم اسلام (ص)، همسر امیرالمؤمنین (ع) و مادر امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بودند که 18 سال عمر کردند. مادر خوبی بودند، از همسرشان توقعی نداشتند، حجاب خوبی داشتند، و ...
الگوبرداری یک قاعده فطری در انسانهاست. انسانها فطرتاً کمال طلب و به دنبال کمالند و شخصیتهای کمال یافته را دوست دارند ـ البته ممکن است در تشخیص کمال اشتباه کنند ـ اگر به اهلبیت به ویژه حضرت زهراء تأسّی میشود، به خاطر این است که ایشان انسان کامل و محبوب انسانهاست.
قاعده برتری الگوها، یک قاعده عقلی است. اقتدا کردن به موجودی که با من برابر است؛ ترجیح بلامرجّح و به زبان ساده مردود است. اقتدا کردن به الگویی که از جهت کمالات از من پایینتر است، ترجیح مرجوح است و خلاف حکم عقل است. پس الگو باید حتماً بالاتر از من باشد تا من بتوانم به او اقتدا کنم، لذا حضرت زهراء باید موجودی دستنیافتنی باشد تا به ایشان اقتدا کنیم. امام صادق علیهالسلام وقتی از ایشان یاد میکند، میفرماید: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» حضرت زهراء را فاطمه نامیدند چون خلایق از درک حقیقت او باز ماندهاند. آن حضرت در بیانی دیگر فرمود: «فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ» کسییکه فاطمه را به حق معرفت او شناخت، شب قدر را درک کرده است. از سوی دیگر در قرآن میخوانیم: «وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ». حضرت فاطمه باید از بشر دیروز، امروز و فردا برتر باشد. ما نمیتوانیم ایشان را دستیافتنی کنیم تا خودمان را راحت به ایشان برسانیم. باید فرمانبردار ایشان و پیوسته گوش به فرامین ایشان باشیم، باید اهل تبعیت باشیم. بنابراین همانطور که شما در سؤال اشاره کردید، حضرت فاطمه باید از جنبه نوری معرفی شوند تا متوجه جایگاه عظیم ایشان باشیم.
منبع:تسنیم