۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۳ : ۲۲
عقیق:واژه «فتنه» یکی از پُربسامدترین واژگان در شبکه مفاهیم قرآنی و روایی است که اهل لغت به طور کلی سه معنا را برای آن ذکر کردهاند: اول: «گدازاندن در آتش»، دوم: «اختبار و آزمایش» و سوم: «اضطراب و اختلال در نظم امور» که از میان این معانی، معنای دوم که همان آزمایش است، دامنه مفهومی عامتری از معانی دیگر دارد، اما با این حال، معنای سوم با مفهوم اصطلاحی فتنه که همانا حوادث اجتماعی التهابآور مرکّب از حق و باطل است، ارتباط بیشتری دارد.
در هر صورت آن هدف مشترکی که در ورای این سه گزاره معنایی وجود دارد، پالایش افراد در فرآینده آزمونهای الهی است چه اینکه شخص مؤمن و کیّس دنیا را محل عبور به آخرت میداند که هر لحظه آن، صحنه آزمون الهی و رشد افراد است؛ معمر بن خالد به نقل از امام کاظم میگوید: (حضرت) به من فرمود فتنه چیست؟ عرض کردم: قربانت شوم آنچه ما میدانیم امتحان در دین است. حضرت فرمود: امتحان میشوند، چنان که طلا گداخته و بعد خالص میشود و باز فرمود: خالص و پاک میشوند، چنان که طلا پالایش میشود؛ یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ یُخَلَّصُونَ کَمَا یُخَلَّصُ الذَّهَبُ.» (الکافی (ط - الإسلامیة) ج1، ص 369)
نکته قابل توجهی که در فرآیند فتنههای فردی و اجتماعی وجود دارد، لغزش عدهای از افراد است که از آزمونهای سخت نتوانستند سرافراز خارج شوند و دچار دستاندازهای فکری و اخلاقی شدند. در واقع ماهیت فتنه به این صورت است که همواره شماری از افراد با صبرپیشگی از مشکلات عبور میکنند اما عدهای دچار لغزش میشوند و خود و دیگران را در معرض آسیب قرار میدهند؛ البته این مسئله سوای از آشوبگرانی است که سعی دارند از آب گلآلود ماهی صید کنند تا با فریب مردم، اهداف شوم خود را عملیاتی کنند. در چنین شرایطی نیاز است بین آشوبگران و مردم عادی که دچار فتنه شدند تفکیک قائل شد؛ همچنان که امیرالمؤمنین در روایتی فرمود: «هر فریب خوردهاى درخور عتاب نیست؛ مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ» (حکمت 15 نهجالبلاغه)
این معنا از مفتون یعنی "فریبخوردگی"، در بیانی دیگر از امیرالمؤمنین(ع) به این صورت آمده است: «بسا احسان پیاپى خدا، گناهکار را گرفتار و پردهپوشى خدا او را مغرور کند و با ستایش مردم فریب بخورد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، مورد آزمایش قرار نداد؛ کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ [بِالسِّتْرِ] عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه». (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص513) و یا در بیانی نزدیک به این حدیث فرمود: «رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیه؛ چه بسا کسانى که با ستایش دیگران فریب خوردند» (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص556)
بنابراین گاهی سرچشمه گرفتاریهای انسان، آزمایشهاى الهى است و خدا مىخواهد با آن مشکل و گرفتارى، بنده خود را پرورش دهد که همچون فولاد آبدیده در کوره حوادث مقاوم کند و یا همچون طلاى ناخالصى را که به کوره مىبرند تا خالص شود، او را خالص کند؛ در اینجا نیز جاى سرزنش نیست. از این رو همه گرفتاران و بلا دیدگان را نمىتوان سرزنش کرد و حتى در آنجایى که انسان خود سرچشمه آن گرفتارى باشد، باز گاهى جاهل قاصر است و گاه مقصر; تنها اگر مقصر باشد در خور سرزنش است.
منبع:تسنیم