۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۷ : ۱۰
عقیق:یک پسر بچه 9 ماهه در آغوش دارد که خودش میگوید فرزند عراق و سوریه است. کودک که ظاهراً عادت به مجالس شلوغ دارد، با هیچ کس غریبی نمیکند و با همه عکس یادگاری هم میگیرد. مادرش با لبخند میگوید: «ما خواستیم بر خلاف داعش پیام مثبت ازدواج را میان عراق و سوریه منتشر کنیم.» دکتر اسرا علوش، فرزند یکی از شهدای شاخص مقاومت عراق است که چهار سال پیش با برادر یک شهید مقاومت سوریه ازدواج کرده است. حالا هر دو خانواده روایتگر صبر و استقامت خانواده شهدا هستند؛ شرکت در مجالس شهدا، آگاهیبخشی و روشنگری با سخنرانی را وظیفه خود میدانند و خانوادگی به همراه عکس شهدایشان در این مراسمها حاضر میشوند.
جبهه مقاومت اسلامی متشکل از کشورهای مختلفی از جمله لبنان، عراق، سوریه، ایران، افغانستان، پاکستان، یمن، بحرین و ... سالهاست که شهدای بسیاری را در راه اسلام تقدیم کردهاند؛ شهدایی که زندگی هر کدام از آنان سرشار از نکات مهمی برای زندگی ماست. تفاوت فرهنگ کشورها تأثیری در رسیدن پیام مقاومت این شهدا نگذاشته است. شاید این روزها که اوضاع ناآرامی در برخی از شهرهای عراق تیتر بسیاری از اخبار را به خود اختصاص داده است، یادآوری اصول مقاومت که تنها عامل پیروزی مردم این کشور در شرایط مختلف بوده است، خالی از لطف نیست. گفتوگوی تفصیلی تسنیم با اسرا علوش در ادامه میآید:
خانم علوش! از پدر بگویید. چه زمانی و چگونه به شهادت رسید؟
پدرم دکتر محمدعلوش ملقب به ابواسرا مسئول بهداری سپاه بدر بود. در سال 2006 در بغداد توسط آمریکاییها ترور شد. پدرم ماه محرم 16 سال گذشته به شهادت رسید. ما عراقیها عادت داریم که در ماه محرم غذای نذری میپزیم. آن موقع اوضاع خیلی بدی در عراق حاکم بود، خیلیها اصرار کردند که آن سال رسم نذری غذا را تعطیل نکنیم. از طرفی چندینبار تهدیدمان کردند؛ مثلاً در پاکت نامه برایمان تیر میفرستادند که اگر چنین کنید خانه را منفجر میکنیم، ولی در نهایت پدر، عمو و پدربزرگم همه به این نتیجه رسیدند که این رسم انجام شود و نذری امام حسین(ع) تعطیل نشود.
پدرم بعد از پختن غذا وقت نماز گفت همین حالا باید برویم نماز را اقامه کنیم؛ چون نماز اولین چیزی بوده که امام حسین (ع) به خاطرش قیام کرد. نماز را که خواندند، رفتند تا غذا را پخش کنند. همان موقع یک ماشین با چهار سرنشین که همگی صورتشان را پوشانده بودند، به آنها تیراندازی کردند. پدرم به شدت زخمی شد و پنج روز در بیمارستان بستری بود که نهایتاً در 15 محرم به شهادت رسید. پدرم هم شهید عاشورایی بود و هم شهید ترور.
اسرا علوش به همراه فرزندش و خواهر همسر(خواهر شهید حسام علی تقی)
چرا آمریکاییها باید یک پزشک را ترور کنند؟
طی دو ماه بعد از شهادت پدرم خیلی از پزشکان را در عراق ترور کردند؛ به طوری که وقتی به فهرست دوستان پدرم در تلفن همراهش نگاهی انداختیم، متوجه شدیم که اکثراً به شهادت رسیدهاند. آن زمان که پدرم به شهادت رسید، هنوز یک سال به کنکور من مانده بود. در زمانی که پدرم در بیمارستان بستری بود، وقتی میخواستم به مدرسه بروم یک ماشین با چند سرنشین مرد دنبال من تا مدرسه میآمدند و من را زیر نظر داشتند همین موضوع برای خواهر و برادرم هم پیش آمده بود. وقتی در بیمارستان موضوع را با پدرم در میان گذاشتیم او گفت: «اینها میخواهند نگذارند که شما به مدرسه بروید و میخواهند در دل شما ترس ایجاد کنند. هیچ وقت کار دلخواه آنها را انجام ندهید. شما باید به مدرسه بروید و درستان را ادامه بدهید و از خود ترس نشان نداده و مقاومت کنید.» صحبتهای پدرم به ما قوت قلب داد.
وقتی هم به شهادت رسید ما سخنانش را فراموش نکردیم و به خاطر همین صحبتهای ایشان بود که مصمم شدیم که تحصیلات پزشکی را ادامه بدهیم. من و دو برادرم همگی پزشکی خواندیم و برادرم هم حالا در حال تحصیل دوره فوق تخصص است. ما همه به این نتیجه رسیدیم که هدف دشمنان خراب کردن اوضاع و مقابله با پیشرفت کشورهای ماست. اما ما راه شهیدانمان را ادامه میدهیم و انشاءالله همین شهدا کمکمان کنند تا راهمان را ادامه داده و به هدفهای خوبی برسیم.
چطور شد که به ایران آمدید؟
پدرم قبلاً مدتی در ایران خدمت کرده و در بهداری سپاه بدر فعالیت داشت و این هم یک افتخار برای من است که فرزند چنین شهیدی هستم. بعد از آنکه در کشور عراق کنکور دانشگاه را گذراندم، پیشنهاد تحصیل در کشورهای زیادی از جمله هند و فرانسه را داشتم اما خودم تحصیل در ایران را انتخاب کردم؛ زیرا ایران هم یک کشور شیعه است و هم خاطرات خوبی از ایران داشتیم. من هم اکنون دانشجوی پزشکی دانشگاه ایران هستم و به عنوان دانشجوی خارجی در اینجا تحصیل میکنم.
چطور با همسرتان که یک سوریهایست آشنا شدید؟
همسر من هم 9 سال پیش قبل از اینکه اوضاع سوریه به هم بریزد، تصمیم گرفت تحصیلاتش را در ایران بگذراند و حالا هم دوره دکتری را پشت سر میگذارد. در اینجا با همسرم آشنا شدم، برادر همسرم، «شهید بطل النقیب المظلی حسام علی تقی» هم در سوریه به شهادت رسیده است. همسرم دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران است. برادر همسرم در گارد ریاست جمهوری سوریه بود که وقتی اوضاع در حلب بههم میریزد به آنجا رفته و در حلب به شهادت میرسد. حالا هم پنج سالی از شهادتش میگذرد.
چقدر تفاوت فرهنگ میان مردم سوریه و عراق وجود دارد؟ شما با این تفاوتها چه میکنید؟
بالاخره هر کشوری فرهنگ خاص خودش را دارد؛ ولی شاید همان مقاومت که باعث شده ما هر دو خانواده شهید باشیم تفاهمی ایجاد کرد که این تفاوت فرهنگ را از بین ببرد. مهمترین دلیلی را که به ما نزدیک کرد، این بود که هر دو خانواده شهید بودیم و درد هم را واقعاً حس میکردیم. داعش تلاش داشت یک ارتباط منفی بین مردم سوریه و عراق ایجاد کند. اما ما تلاش داشتیم پیام مثبتی را در مسیر زندگی خود از روابط این دو کشور داشته باشیم، ازدواج من و همسرم هم یک پیام مثبت بود که مردم سوریه و عراق روابط خوبی با هم دارند. تنها فرزند ما 9 ماهه است و سید علی نام دارد.
همسرتان از مقابله با گروههای تروریستی در سوریه چه چیزهایی روایت کردهاند؟
همسرم از نیروهای دفاع وطنی سوریه بود و حالا هم مدافع حرم است و همچنان به سوریه به منظور دفاع از حرم رفت و آمد دارد. همسرم در جبهه سوریه جانباز شده است. آنجا تروریستها به یک منطقه شیعهنشین حمله کردند. همسرم به همراه چند تن از دوستانش با هرچه در دستشان بود، به داخل خیابانها ریختند و با آنها مقابله کردند تا تروریستها نتوانند به داخل خانهها آمده و دستشان به زنها و بچهها برسد. تا وقتی نیروهای ارتش بتواند به آن منطقه وارد شوند، زد و خوردی اتفاق افتاد و این افراد با امکانات کم خود مقاومت کردند.
تعریف شما از جبهه مقاومت و میزان گستردگی آن چیست؟
جبهه مقاومت کشورها را به تفکیک ایران و عراق و لبنان نمیشناسد. در واقع چیزی است که از همبستگی همه این کشورها به وجود آمده است. هر جایی که ضد آمریکا و اسرائیل فعالیت کرده و شهید بدهد، عضو این جبهه مقاومت محسوب میشود. همه اعضای جبهه مقاومت از اسلام دفاع میکنند. عقیده پدر و برادر همسرم که به شهادت رسیدند همین بود. امروز عقیده من و همسرم هم همین است و در آینده عقیده فرزندان ما هم ادامه همین مسیر است.
فرزند 9 ماهه اسرا علوش
ما هرجا که باشیم در یک جبهه هستیم. اوایل میگفتند مثلث جبهه مقاومت ایران و عراق و سوریه ولی خوشبختانه امروز این جبهه هر روز وسیعتر میشود و کشورهایی مثل لبنان، یمن، کشمیر و پاکستان را هم در بر میگیرد و این یک افتخار است که جزو خانواده شهدایی باشیم که ما را اعضای جبهه مقاومت حساب کنند.
با خانواده شهدای دیگر کشورها از جبهه مقاومت در ارتباط هستید؟
من با دختران شهید سیدمصطفی بدرالدین(از فرماندهان حزب الله لبنان) دوست هستم در سوریه و عراق با خانواده های زیادی از شهدا در ارتباط هستم. در ایران هم با خانواده شهدای فاطمیون که از شهدای افغانستان هستند، در ارتباطم. در مجالس مربوط به شهدا هم با خیلی از این افراد حضور پیدا کرده و دوستیهایی در این میان شکل گرفته است که این همراهیها به همه ما قوت قلب میدهد.
وضعیت سوریه از وقتی داعش از آن خارج شده را چگونه دیدهاید؟
خوشبختانه مدافعان حرم توانستند داعش را از سوریه بیرون کنند، اوایل که مقابله با فضای جنگ زده سوریه سخت بود اما خدا را شکر کم کم اوضاع رو به بهبود است و امنیت به خیلی از شهرها بازگشته است. دانشگاهها فعال شده و مردم رفت و آمدشان را به آن به روال عادی بازگرداندهاند. خانواده همسرم در سوریه هستند و برای دیدار آنان زیاد به سوریه رفت و آمد داریم.
اوضاع عراق چگونه است؟
بعد از آشوبهایی که شده است، اتفاقهایی افتاد که بخشی از آن مسالمت آمیز بوده و حق طبیعی جوانان عراق است. حق آنان است که به خاطر شرایطشان اعتراضهایی داشته باشند اما آمریکا عوامل آشوبگر به میان معترضان میفرستد که تخریب کند و هدف مردم از اعتراض را به انحراف بکشاند. امیدواریم خرابکاری آمریکایی که به جوانان عراقی نفوذ میکنند، نتواند کاری از پیش ببرد.
خانواده شهدا در این شرایط میتوانند کاری برای بهبود اوضاع انجام دهند؟
بله صددرصد، افتخاری را که خدا نصیب خانواده شهدا کرده است، نباید از یاد برد. وقتی مردم میبینند چقدر این خانوادهها افرادی قوی و صبور هستند، به راه درست آنها ایمان میآورد. خدا صبر و توان مضاعفی به ما میدهد که بتوانیم به بقیه هم کمک کنیم و این نشان شهادت را گسترش دهیم. ضمناً حضور باشکوه خانواده شهدا در مجالس عمومی باعث پیشرفت جبهه مقاومت میشود. وقتی مردم میبینند که اعضای خانواده شده فعال بوده و در راستای آگاهیبخشی قدم برمیدارند به آن ها ثابت میشود که شهدا در راه درستی قدم برداشتند.
--------------------------------------
گفتگو از: نجمه السادات مولایی
--------------------------------------
منبع:تسنیم