۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۲۲
عقیق:نفیسه اسماعیلی: حسین قنادیان را میشود طراح و مجری گستردهترین جشنوارههای فرهنگی ـ هنری بسیج در آخرین سال دهه ۷۰ دانست. کسی که توانست با همراهی نویسندگان، شاعران و هنرمندان، پنج جشنواره را در کمتر از ۹ ماه از سال ۷۹ طراحی، برنامهریزی و اجرا کند. نکته جالب اینکه همه جشنوارههای فرهنگی ـ هنری بسیج، پس از دیدار تنی چند از فرماندهان و سرداران سپاه و بسیج با رهبر معظم انقلاب در اردیبهشت ۷۹ طرحریزی شد؛ طوری که قنادیان میگوید: برای برنامهریزی این جشنوارهها، حتی نگذاشتیم اردیبهشت تمام شود. جلسات متعددی برگزار شد و ....
حالا، قریب به ۲۰ سال از آن روزها گذشته و سردار در دفترش روزهای پرمشغلهای را پشت سر میگذارد. هماهنگی برای یک گفتوگو آن هم با کسی که در حوزه هنر و ادبیات بسیج، مو سفید کرده و سابقه ریاست بر بسیج هنرمندان را هم دارد، انجام میشود تا همزمان با هفته بسیج مهمانش باشیم؛ هرچند شرکت در جشنوارههای فرهنگی ـ هنری هفته بسیج در شهرهای یزد و اصفهان، این دیدار را به بعد از هفته بسیج موکول کرد؛ اما بالاخره سردار در دفتر سادهاش پذیرایمان شد؛ دفتری که از فرط سادگی، یک تابلوی معمولی هم روی دیوارش نیست.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگو با سردار «حسین قنادیان» است که متولی جشنوارههای بسیاری در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ بوده و داستاننویسان، شاعران و هنرمندان بسیجی از آن جشنوارهها به عرصههای فرهنگی ـ هنری کشور معرفی شدهاند.
*اولین دوره جشنوارههای فرهنگی ـ هنری بسیج سال ۷۹ برگزار شد. اساساً چرا بسیج به این مقوله دیر ورود کرد و این فاصله و شکافی که از سال ۶۷ (پایان جنگ تحمیلی) تا سال ۷۹ ایجاد شد و پس از آن اولین کارهای بزرگ بسیج نمایان شد، برای چه بود؟ چرا که تقریباً بیش از یک دهه میگذشت و در این فاصله بسیج با یک خلأ در سیاستگذاری و هدفگذاری تقریباً روبرو بود. به عبارتی بیش از یک دهه تقریباً بسیج ماموریت خیلی خیلی معلوم و مشخصی از حیث فرهنگی نداشت. چرا بسیج به این مقوله دیر ورود کرد؟
سردار قنادیان: اینطور میتوانم به سوال شما بپردازم که چون حیات بسیج و موجودیت بسیج با حوادث امنیتی و دفاعی انقلاب مصادف شد، خود به خود ذهنیت جامعه به این سمت رفت که این یک موجود و نهاد ماهیتاً نظامی است و باید کار امنیتی و کار دفاعی انجام بدهد؛ چون بلافاصله پس از غائلههای کردستان، گنبد، اهواز، خوزستان و تبریز و غیره متولد شد و بعد هم که به مبارزه در دفاع مقدس و جنگ تحمیلی ورود پیدا کرد، طبیعتاً اینطور به ذهن متبادر میشود که بسیج، یک نهاد نظامی است و برای دفاع از انقلاب و مبارزۀ مسلحانه در برابر دشمنی که علیه انقلاب جنگ آغاز کرده، آمده است.
در طول دوران جنگ و دفاع مقدس هم تقریباً این نگرش تا انتها تسری پیدا کرد. البته این به آن معنا نیست که بسیج در همین فاصله ۸ ساله کار فرهنگی نمیکرد، نه؛ کار فرهنگی هم میکرد.
از ابتدای ایجاد بسیج غفلت از فعالیتهای فرهنگی به معنای عامش وجود نداشت
اگر دقت کرده باشید، تمام فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی که آن زمان در مجموعه انقلاب و شهرستانها برگزار میشد، یک پایۀ ثابت و محکمش «بسیج» بود؛ یعنی اگر مثلاً میخواستند برای خانوادههای رزمندگان، محرومین و مستضعفین، نفت توزیع کنند، بسیجیان این کار را میکردند. واحدی با عنوان «واحد تعاون» در مجموعه سپاه و بسیج داشتند که این کارها را انجام میداد. اگر نماز جمعه بود، باز حفاظت و کارهای فرهنگی و فضاسازی آن حتی یادم است اعلام و ابلاغش، آن زمان که هنوز خیلی فرهنگ نشده بود و بسیجیان با ماشین داخل شهر راه میافتادند و اعلام نماز جمعه میکردند، راهپیمایی میکردند، خود بسیج اطلاعرسانیها را انجام میداد.
بنابراین غفلت از فعالیتهای فرهنگی به معنای عامش وجود نداشت و در آن زمان هم کارهای محسوسی انجام میدادند، اما به معنای مصطلح امروزی، بله. آن زمان خیلی اثری از کار فرهنگی و ورودِ به حوزه فرهنگ، هنر و ادبیات توسط بسیج به صورت مشخص و بارز نبود. البته تقریباً از نیمه دوم ۸ سال دفاع مقدس، یعنی از سال ۶۴ به این طرف، باز بسیج و مجموعه سپاه، به عرصههای هنری و ادبی هم ورود کردند. شما اگر کنگرههای شعر را نگاه کنید، میبینید که مثلاً شعرا را به اهواز و جاهای دیگر میبردند و کنگرههای شعر برگزار میکردند یا گروههای نمایشی کوچک را داخل خطوط مقدم و جبهه میآوردند و آنجا کار تئاتری اجرا میکردند.
پس یکسری کار فرهنگی، هنری و ادبی انجام میشد، اما به صرورت شُسته و رُفته و بارز و برجسته نبود؛ منسجم نبود و خیلی هم به عنوان اولویت درنظر گرفته نمیشد؛ چرا که اولویت آن زمان در این ۸ سال واقعاً بحث دفاع بود، یعنی دفاع از تمامیت مرزی و ارضی و به تعبیری و هویتی انقلاب اسلامی بود. به این دلیل شما نمیتوانید یک کارِ ویژۀ مثلاً پررنگ و اولویتداری را به نام فرهنگ و ادبیات در این ۸ سال ببینید.
اما بعد از اینکه دفاع مقدس به سرانجام رسید؛ یعنی جنگ متوقف و قطعنامه پذیرفته شد؛ در همان ابتدای سال ۶۷ بود که پیام حضرت امام به مناسب هفته بسیج این بود که فرمودند امروز یکی از ضرورتیترین تشکلها، تشکل بسیج دانشجو و طلبه است. عنوان بسیج دانشجو و طلبه خودبخود ماهیت فرهنگی را در بسیج نهادینه کرده است و سمت و سو و رویکرد فرهنگی بسیج را به سمتی برد که شما وارد حوزههای فکری، فرهنگی، علمی و به تعبیری دانشی شوید که بحثهای ادبیات هم در این حوزه قابل تعریف است.
از اینجا به بعد بود که رویکرد بسیج، مقداری در حوزه فرهنگ، هنر، ادبیات، جامعه و علم و دانش پررنگتر شد و حوزه دفاع، مقداری کمرنگتر شد؛ چون ضرورت جامعه این را اقتضاء میکرد که این اتفاق بیفتد. به چه دلیل؟ چون ذات و ماهیت بسیج یعنی احساس تکلیف برای پاسداری از انقلاب اسلامی در هر عرصهای که از بسیج و از این نیروها و انسانها کاری برمیآید. زمانی اولویت کشور، دفاع مقدس بود و فعالیت بسیج، رنگ و بوی دفاع مقدسی، امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و دفاعی گرفت. حالا الان بعد از جنگ است و بسیج باید به بحث فرهنگ و سازندگی بپردازد. چنین شد که رویکرد عوض شد و به این طرف آمد. این به معنای فراموش کردن یا نادیده گرفتن یا حذف باقی بخشها نیست. همچنان که در جنگ بحث دفاع اولویت داشت، به فرهنگ هم تقریباً به تناسب پرداخته میشد.
بسیج یک نهاد مردمی برای پاسداری از انقلاب اسلامی بود
بعد از جنگ هم بحثهای دفاعی، آمادگیهای دفاعی، آموزشها، بحثهای امنیتی و اطلاعاتی سر جای خودش محفوظ بود و به آنها هم پرداخته میشد، اما به مرور بر رنگ و بوی حوزه فرهنگی بسیج افزوده و اولویت شد. به این دلیل نمیتوانیم بگوییم بسیج یک نهاد نظامی بوده است، نه؛ بسیج یک نهاد مردمی برای دفاع و پاسداری از انقلاب اسلامی بوده است؛ منتها به تناسب اولویتهای زمان و مقتضیات روز این عرصهها جابهجا میشده است.
* به نظرم به نحوی تعاریف تغییر کرده و اقدامات و فعالیتها با تعریف جدیدتری انجام میشود.
سردار قنادیان: هم جدیدتر، هم اولویتدارتر. توجه کنید حضرت آقا فرمایشاتی را در حوزه تهاجم فرهنگی از سال ۷۰ شروع میکنند؛ تذکراتی مدام میدهند، تفکیکی که بسیج را به یک نیرو به نام نیروی مقاومت تبدیل میکند، از سال ۶۹ اتفاق میافتد. اینها به دلیل آن ضرورتهایی است که باید بعد از جنگ کشور را ساخت و به عرصۀ فرهنگ و حوزههایی مثل علم و دانش، صنعت، کشاورزی و غیره توجه کرد؛ چرا که در همه عرصهها، این نیروی مردمی ظرفیتها، قابلیتها و توانمندیهایی دارد که میتواند پای خدمت در این عرصهها برای نگهداشت و صیانت از انقلاب اسلامی به میدان بیاورد.
* مراد این بود که از اواخر دهه ۷۰ بسیج به موضوع و مقوله فرهنگ ورود هدفمندتری کرده است؛ یعنی نکاتی که شما فرمودید هم در خلال جنگ و هم در سالهای بعد از جنگ و بعد از رحلت امام این حضور محسوس بود؛ اما کار بزرگ و سنجیده و متناسبی که هم به صورت ملی برگزار شود و هم اینکه آحاد بسیجیان کشور را درگیر کند و از پراکندگیها خودش را خلاص کند، داشتیم؟ آیا از پایان جنگ تا سال ۷۸، ۷۹ در این فاصله ۱۰ ساله اتفاقاتی در حوزه فرهنگ و ورود بسیج به این حوزه افتاد؟ یا لازم بود تا زمینه و بستر لازم برای تجمیع اندیشهها و افکار و آرا، برای رسیدن به یک کار مطلوب فراهم شود؟
سردار قنادیان: دوره بعد از جنگ، دوره سازندگی نام گرفت. سازندگی هم اولویت را به زیرساختهایی داد که در دوران جنگ تخریب شده بود، یا اینکه نداشتیم و اگر هم داشتیم ناچیز بود و آن هم تخریب شده و مردم به آن نیاز داشتند. طبیعتاً رویکرد دو دولت اول بعد از جنگ به سازندگی اختصاص پیدا کرد. به مرور که این سازندگی داشت انجام میشد، نگرانیهای فرهنگی رشد پیدا کرد؛ چون نوع نگاه به سازندگی کشور، متاثر از حوزه لیبرالیسم بود و این نگاه لیبرالیستی و سرمایهداری به حوزه صنعت و زیرساختها، تبعات و پیامدهایی داشت که نتوانست یا نمیتوانست عدالت را در ذات خودش و در جامعه برقرار کند. این در حالی است که عدالت، یکی از آرمانها و ارزشهای مهم و درجه یک انقلاب اسلامی است.
ما میدیدیم که این توسعه صنعتی یا توسعه سازندگی در عرصههای مختلف، آرام آرام دارد با اصالت دین به مبارزه برمیخیزد یا حداقل پی اولویتها و ارزشهای دینی را میزند. اندک اندک وقتی این سرمایهداری و توسعه داشت با آن نگاه غربی و لیبرالیسم در کشور شکل خودش را پیدا میکرد و پیش میرفت، از آن طرف ارزشهای فرهنگی کمکم داشت زوال پیدا میکرد و به سمت سکولاریسم میرفت؛ یعنی سکولاریسم هم در حوزه سیستم اداری، در حوزه باورها، اعتقادات و فرهنگ ما و هم در حوزه رفتارهای اجتماعی ما داشت ورود میکرد؛ چون این فضا داشت ایجاد میشد، خود به خود این یک طرف قضیه بود.
در سالهای پس از جنگ و در دوران سازندگی، فرهنگ اولویتِ دست چندم بود
یک طرف دیگر قضیه این بود که در طول دوران ابتدای پیروزی انقلاب تا بعد از جنگ و شروع بحثهای سازندگی، ذهنیت جامعه یک دهه با حوزههای امنیتی و دفاعی شکل گرفته بود؛ یعنی هرطور که نگاه میکردید، بیشتر با مباحث دفاعی، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی مواجه میشدید و کمتر مسائل فرهنگی را میدیدید. اولویتهای زندگی هم همین زیرساختها بود که باید آماده میشد؛ معیشت و زندگی مردم هم باید فراهم میشد. طبیعتاً خودبهخود مقداری غفلت از حوزه فرهنگ حادث شد؛ یعنی فرهنگ، اولویتِ دستچندم میشود. وقتی به مرور سازندگی صورت گرفت، این آثار و تبعات را داشت؛ چون آن سازندگی، منطبق بر آن آموزههای دینی و انقلابی شکل نگرفت. یعنی نقطه شروع آن خوب بود؛ ولی به مرور، فرهنگ خودش را هم با خودش آورد.
گمانم موضوع تهاجم فرهنگی هم از همان زمان در بیانات رهبری تکرار شد.
سردار قنادیان: بله از سالهای ۷۱، ۷۲ حضرت آقا بحث «تهاجم فرهنگی» را به شدت و با جدیت مطرح کردند. حالا در دولت آقای هاشمی، شخصی به نام آقای خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد است که وقتی صحبت از تهاجم فرهنگی میشود، میگوید: چه کسی میگوید «تهاجم فرهنگی»؟ این فرد حتی اصل مسئله را قبول ندارد. حضرت آقا در جلسهای تصریح کردند «بعضی از مسئولین هستند که اصل تهاجم فرهنگی را قبول ندارند» پشت بلندگو هم گفتند. ببینید خطر تا اینجا آمده و رشد کرده بود. هر اتفاقی هم که امروز در جامعه ما رخ میدهد سرمنشاء آن آنجاست. باید اشخاصی که در این انحرافات و آسیبهایی که امروز دامن اعتقادات، دین و فرهنگ جامعه را گرفته است، پاسخگو باشند.
این ضرورتها بود که آرام آرام انقلاب و مجموعه مسئولین سپاه و بسیج را به اینجا رساند که باید برای پاسداری از حوزه فرهنگی انقلاب هم فکری کنند؛ اینجا طبیعتاً چند بحث میشود کرد؛ یکی اینکه باید ساختارسازیهایی صورت بگیرد. یک بخش دیگر اینکه ما باید نگرشها را اصلاح و این اولویت را در حوزه ذهن جامعه برجستهسازی کنیم. باید انسانهایی که در این حوزه فعال هستند، شناسایی شوند، انجمنی تشکیل دهند که این انجمن بتواند به این ضرورت پاسخ دهد و به این مسائل بپردازد.
اینجا بود که از سال ۷۴ به بعد ورود حوزه فرهنگی بسیج و سپاه در ابتدا شاید با مسائل کمی خرد و جزءییتر همراه بود. حالا امروز وقتی به آن نگاه میکنیم، میبینیم واقعاً جا نداشت به آن بپردازیم. البته آن زمان حضرت آقا هم به آن اشاره میکردند، منتها شاید هنوز فهم درست از فرمایشات ایشان نبود. مثلاً بحث امر به معروف و نهی از منکر که مطرح میشد، ما امر به معروف، مثلاً مبارزه با سکولاریسم را رها کرده بودیم و تنها تمرکز کرده بودیم به اینکه چرا موی این خانم مشخص است یا چرا پوشش افراد مناسب نیست؟ نمیگویم این نباید میشد. نه. آن اولویت اصلی را فراموش کردیم و به این مسائل پرداخته بودیم که حضرت آقا هم در آنجا هشدارهایی میدهند و میگویند منظور من اصلاً اینها نیست، منظور من مباحث جدی و اساسیِ فرهنگی است که دارد بنیان و ریشه جامعه را از هم میپاشد و زایل میکند.
یادم هست ۱۷ اردیبهشت سال ۷۹ بود که حضرت آقا دیداری با جوانان در مصلی داشتند و آنجا فرمایشاتی کردند. قبلتر از آن مجموعه فرماندهان و مسئولین سپاه و بسیج یک دیدار اختصاصیتری با حضرت آقا داشتند. در آنجا حضرت آقا به مهمانانشان گفتند که بسیج باید فضایی فراهم کند تا هر کسی آن استعداد، ظرفیت وجودی خودش را و آن علاقمندی خودش را در این بسیج ببیند و بتواند حس هیجانطلبی خودش را در بسیج اشباع کند. یعنی خیلی پررنگ اشاره کردند که شما اینجا باید مقداری دست بسیج را باز کنید و نگاهتان را فراتر از نگاه امنیتی، دفاعی داشته باشید. همین نقطه آغازی شد برای اینکه بخشهای حوزه فرهنگ، هنر و ادبیات به صورت خیلی جدی و مشخص اتفاق افتاد.
آغاز جشنوارههای هنری و ادبی بسیج از سال ۷۹ با پنج جشنواره
بلافاصله بعد از آن دیدار ما نشستیم و فکر کردیم. حتی نگذاشتیم به پایان اردیبهشت هم برسد و در همین فاصله مشاورهها، تعاملات، گفتوگوها و مباحثی صورت گرفت که نهایتاً به این منجر شد که ما میآییم فضای هنری و ادبی را برای بسیج تعریف کنیم که از قِبل این فضا بتوانیم استعدادهای خوب، متعهد و انقلابی را در حوزه هنر، ادبیات و رشتههای مختلف آن دور هم جمع کنیم و بتوانیم فضایی درست کنیم که هر جوانی که به این حوزهها علاقهمند است، بتواند هیجان و نیازهای خودش را به این عرصه بیاورد و مشارکت کند و فعال باشد. آموزش ببیند و کار هنری انجام بدهد و بتواند رهآوردهای فرهنگی را برای انقلاب رقم بزند.
بر اساس این بود که جشنوارههای فرهنگی ـ هنری شکل گرفت. در ذهنم اینگونه باقی مانده است که ما در سال ۷۹ با توجه به اینکه تا پایان خرداد این طرحریزیها طول کشید از پایان خرداد تا پایان سال ۵ جشنواره هنری را در سطح ملی طرحریزی و اجرا کردیم. اصلاً برای خودمان قابل باور نبود که بتوانیم این کار را انجام بدهیم. اینکه آدم بخواهد از یک فضای ذهنی به یک فضای ذهنی دیگر منتقل شود، نگرانکننده و تردیدآور است؛ چون زیرساختها امن نیست و ارتباطات و تعاملات هم وجود ندارد. ما با این حوزهها به قدر کافی آشنایی نداشتیم و نمیتوانستیم نیروها را شناسایی کنیم. طبیعتاً کار سختی بود که اتفاق افتاد، ولی بحمدلله با لطف خدا و با همان انرژیای که بسیجیها داشتند، ظرفیتهایی که بچههای مومن و معتقد به انقلاب داشتند، این حرکت شکل خودش را پیدا کرد و ما توانستیم در سال ۷۹ پنج جشنواره هنری و ادبی را برگزار کنیم. یادم هست جشنوارههایی که داشتیم در حوزههای ادبیات داستانی، شعر، روزنامه دیواری، تئاتر و نقاشی بود. در نیمه دوم سال ۷۹ هر ماه یکی را برگزار میکردیم و به عنوان نقطه شروع با حیثیت خوب، قوت خوب، شأنیت خوب و قابلیتهای هنری خوب برگزار میشد. به نظرم آن کارها، نقطه امیدی شد برای اینکه همگان باور کنند؛ پس بسیج هم میتواند به تعبیری در این حوزه نقش موثری داشته باشد و بتواند جای خودش را در حرکتهای فرهنگی و هنری و ادبی کشور باز کند.
* سالهای بعد استمرار هم داشت؟
سردار قنادیان: بله، روز گذشته کنگره شعر در یزد بود که این کنگره، دوازدهمین دورهاش را پشت سر گذاشت. داستان هم نهمین دورهاش پارسال در چهارمحال بختیاری برگزار شد.
حدود ۴۰۰ شهرستان دارای کانون هنرمندان هستند
* پس تمرکززدایی شده و در استانهای مختلف برگزار میشود؟
سردار قنادیان: بله از اول هم همین بود. یعنی اولین گامش هیچ گاه در تهران برداشته نشد. برای فرهنگسازی در شهرستانها و اینکه این فرهنگ به همه بخشهای دیگر کشور تسری پیدا کند. تئاتر و تجسمی هم در حال برگزاری است که از ابتدا نبود. در ابتدا در بخش تجسمی، گرایش نقاشی را استارت زدیم که بوشهر میزبان بود. بحثهای قرآنی هم داشتیم و به مرور جلو رفتیم.
شناسایی شدن این استعدادها چه در حوزه اساتید و داوران و به تعبیری پیشکسوتان، چه در حوزه جوانان مستعد و هنرمند و چه در حوزه علاقهمندان به این حوزهای که میخواستند ورود کنند، وقتی این سه طیف شناسایی شدند و انسجامی بین آنها شکل گرفت از همانجا قدمی برای شکلگیری انجمنهای هنری برداشته شد؛ یعنی آن ساختارسازی هنری و ادبی که باید در کشور بنا به ضرورتی صورت میگرفت، ۳ ـ ۴ سال طول کشید تا سال ۸۴ بود که تشکلی به نام «بسیج هنرمندان» شکل گرفت و کاملاً رسمیت پیدا کرد تا یک بخش تخصصی از حوزه بسیج و یک سازمان مستقل باشد. تا الان حدود ۴۰۰ تا از شهرستانهای کشور کانون هنرمندان دارند و دارند کار انجام میدهند.
* یکی از نگرانیهایی که همیشه وجود دارد مقبول واقع شدن یک حرکت فرهنگی بین صنوف فرهنگی ـ هنری است. خاطرتان هست که وقتی جشنواره ادبیات داستانی برگزار کردید، صنف نویسندگان نسبت به آن پدیده و اتفاق چه واکنشی داشتند؟
سردار قنادیان: طبیعتاً در آن شرایط و فضای ذهنی که من گفتم، این مسیر از ابتدای انقلاب طی شد تا به این مقطع برسد. همانطور که ذهنیت مجموعههای سپاه و بسیج با حوزه فرهنگ و هنر و ادبیات نامانوس بود، همینطور ذهن هنرمندان و نویسندگان ما هم نسبت به بسیج همان شکل را پیدا کرده بود که میپرسیدند اصلاً بسیج چه کاری به حوزه فرهنگ و هنر دارد؟ یعنی این نسبت را نمیتوانستند بین فرهنگ و هنر و بسیج برقرار کنند. ضمن اینکه وقتی بسیج وارد شد و این تعاملات صورت گرفت و ارتباطات برقرار شد، تغییراتی هم در نگرشهای صنفی نسبت به فعالیتهای فرهنگی بسیج حاصل شد؛ مثلاً وقتی با آنها صحبت میکردیم، روی ماهیت بسیج همان ذهنیت نظامیگری و یک سازمان نظامی و دفاعی را میدیدند. در ذهنشان همین بود که بسیج نمیتواند با این محیط و فضا کار کند، چون نگاه سلسلهمراتبی، دستوری و بایدی دارد. عقیده داشتند که بسیج در حوزه فرهنگ و هنر کارایی ندارد و باید اینها را کنار بگذار. به تعبیر غلطش مثلاً میگفتند مگر میشود سرهنگها کار فرهنگی کنند؟ حتی برخی این ادبیات را به کار بردند؛ همان آقایانی که در دوران انتخابات ریاست جمهوری هم حرفهای مشابهی زدند!
طبیعتاً این نگاه یکسری موانع را ایجاد میکرد. من یادم هست که در همان فضای سال ۷۹ که این اتفاق میخواست رقم بخورد، بنده خودم تک تک خدمت دوستان موثر در این حوزه میرسیدم و با بچههای مومن، معتقد، متعهد و بسیجی، ساعتها بحث میکردیم تا بتوانیم دل اینها را به دست بیاوریم که طرف ما بیایند. حتی من دو ـ سه نوبت خدمت «مرحوم امیرحسین فردی» رفتم. چه در دفتر ایشان در کیهان بچهها و چه در مرکز آفرینشهای حوزههنری. یک بار هم گفتیم ایشان بیایند اینجا. ۳، ۴ جلسه برگزار کردیم تا او مجاب شد که بسیج میتواند در حوزه ادبیات داستانی ورود پیدا کند.
مقاومت هنرمندان برای پیوستن به جشنوارههای بسیج؛ سرهنگها بلدند کار فرهنگی کنند؟!
* دلایلشان چه بود؟
سردار قنادیان: همان ذهنیتهایی که گفتم. ما که در حوزه صحنه عملیات بودیم، وقتی میخواستیم کار فرهنگی کنیم، فضا را نمیشناختیم. این مسئله از یک سو، مانع ایجاد میکرد؛ آن طرف هم برای آنها که بسیج را ۲۰ سال اینطوری دیده بودند، سخت بود. آنها هم در محیط نظامی، دفاعی و امنیتی به بسیج نگریسته بودند. طبیعتاً این ذهنیت نمیتوانست تطابق پیدا کند که آیا این نهاد میتواند کار فرهنگی کند؟ ما جلسات توجیهی و تبیینی که بسیج ماهیت نظامی ندارد، اصلاً بسیج نظامی نیست، بسیج یک نیروی عمده قوای مردمی برای گرهگشایی از کارهای روی زمین مانده انقلاب اسلامی است را بیان کردیم. اینکه الان محرومیتزدایی دست بسیج است، آن زمان واکسیناسیون فلج اطفال، سازندگی، امنیت، بحثهای علمی و جهاد علمی با بسیج است و مأموریتهای این نیرو، محدود نیست. این فضاها خود به خود مقداری کمک میکرد که این مساله را باورپذیر کند که در حوزه فرهنگ و هنر هم میتواند این اتفاق بیفتد و بسیج وارد شود.
خلاصه این ذهنیتها کمکم شکل گرفت و دوستان آمدند و همراهی کردند؛ وقتی نحوه اجرای این جشنوارهها در سال ۷۹ که اولین سال بود توسط اساتید و هنرمندان و صنوف مختلف هنری و ادبی دیده شد نگاهها تغییر کرد؛ چرا که تا به حال در محیط کشور چنین جشنوارههایی برگزار نشده بود، هم از لحاظ تکریم هنرمندان هم از لحاظ کیفیت اجرا، هم تعداد آثاری که میآمد، قابلیتها و ظرفیتهایی که آثار از لحاظ استحکام هنری و ادبی داشت و هم به تعبیری بسیج و سپاه هستند چقدر راحت حرف این هنرمندان را میپذیرند، چقدر راحت میتوانند تعامل فکری و ارتباطی با آنها برقرار کنند، آن ذهنیتهای زُمخت یکدفعه رفت و این باعث شد که برای سنوات بعد و دورهها بعدی آنها بیشتر وسط میدان بیایند که الحمدلله الان در حوزههای تخصصی واقعاً خیلی کارهای خوب و برجستهای صورت گرفته که البته بعد از این وقتی کمکم حوزه هنری وارد فضای کار شد و با جدیت بیشتر مخصوصاً در حوزه ادبیات ورود پیدا کرد، دیگر این زمینهها تسهیل شد و توسعه و گسترش پیدا کرد.
* یعنی داستان انقلاب؟
سردار قنادیان: بله بله.
«مرحوم امیرحسین فردی» خطشکنی کرد
* مشترک هم بود و دبیر آن هم آقای فردی بود.
سردار قنادیان: بله. واقعاً نمیشود نقش موحوم امیرحسین فردی را نادیده گرفت. فعالیتهای ایشان را شایسته تقدیر میدانیم. آقای فردی خطشکنی کردند. یعنی یکی از کسانی که خط را شکست و به خطشکنی در حوزه ورود بسیج به حوزه هنر و ادبیات کمک کرد، مرحوم فردی بود که انصافاً با تمام فشارها، سختیها و بعضاً ناملایماتی که بخشی از آن را خبر دارید به میدان آمد. مثلاً در حوزه تجسمی افرادی به جشنواره اول آمدند. اساتید بزرگواری که الان هم شماره یک آن حوزه محسوب میشوند. همانجا صراحتاً قبل از ورود به مجلس میگفتند: این کارها به شما چه مربوط است؟ همین استاد پس از مراسم، هنگام برگشت وقتی به محیط فرودگاه رسید، گفت: من از امروز نیروی شما هستم، در دانشگاه و هر جایی که شما بگویید من سرباز شما هستم!
این یک تغییر است. حتی روزی سرکلاس به پاسدار ما میگفتند تو برای چه آمدی هنر بخوانی؟ برو دنبال تفنگ و کار خودت! این نگاهها بود که یک سرباز نمیتواند نقاشی بخواند. این تغییرات حاصل شد و این فضا الحمدلله با مشارکت دوستان و هنرمندان تلطیف شد و به نظر میرسد همچنان بالنده و پیشرونده دارد جلو میرود.
*کلیدواژه اکثر مصاحبه و صحبتهای شما در جشنوارهها کشف استعداد بود. درباره این خروجیهای موفق بگویید و اینکه آیا فکر میکردید به اینجا برسید؟ چه در مورد هیات داوران که همکاری نمیکردند و الان جزو تیم ثابت شدهاند و چه برگزیدهها؟
سردار قنادیان: ما در انقلاب یکسری ریزشها و یکسری رویشها داریم. به نظرم وظیفه ذاتی بسیج به عنوان سازمان بسیج که یک نیروی عمده مردمی است، این است که باید جذب حداکثری داشته باشیم و این را در توصیههای حضرت آقا میبینیم که چون نهاد مردمی است، هرچه مردم بیشتر در این نهاد حضور پیدا کنند، به نظر میرسد قدرت و قوت گرهگشایی و حل مسائل اجتماعی جامعه توسط بسیج بیشتر میشود.
طبیعتاً یکی از آن ضرورتها در سازمان بسیج این است که شما بتوانید ظرفیتهای مردمی را شناسایی و استعدادها را کشف کنید و پرورش دهید. به جایی برسانید که قدرت بازدهی و نقشآفرینی در جامعه را داشته باشد. جشنوارههای فرهنگی، هنری و ادبی بسیج هم جدای از این مسیر حرکت نمیکرد؛ مخصوصاً چون در این وادی تقریباً دور، بیگانه و به تعبیری غریبه بود، ضرورتش بیشتر حس میشد که ما با سرعت بیشتری این مسیر را طی و این رویکرد را اِعمال کنیم. الحمدلله با همه مسائلی که بود و کمکی که همه دوستان داشتند ما توانستیم استعدادهای خوبی را شناسایی و کشف کنیم و پرورش بدهیم؛ البته این پرورش، پرورشِ خیلی منسجمی نبود. منسجم به این معنا که مدرسهای عالی داشته باشیم و بگوییم در این مدرسه بنشینیم و کار را جلو ببریم و یک دوره ۴ یا ۱۰ ساله تربیت بکنیم. همین که زمینه را برای اینها فراهم کردیم یعنی خیلی ادعا نداریم که دست آنها را گرفتیم و از اینجا به این نقطه رساندیم. ما استارت زدیم زمینه و فضا را فراهم و شرایطی آماده کردیم که تعامل بین نخبگان و هنرمندان استادِ آن حوزه با جوانان و نوجوانان برقرار شود. مثلاً در جشنواره ادبیات داستانی که در هرمزگان برگزار شد، حتی بچههای ۱۴، ۱۵ ساله داشتیم که اصلاً برایشان شگفتیآفرین بود که میتوانند با کسانی مثل «امیرحسین فردی» یا «محمدرضا بایرامی» نشست و برخاست و صحبت کنم.
ما در حوزه شعر به نسبت باقی بخشها، شکوفاییهای خیلی خوبی داشتیم و هفته پیش که من برای جشنواره شعر بسیج به یزد رفته بودم، واقعاً از درون حس خوبی داشتم و شاد بودم؛ وقتی میدیدم غبطه میخوردم که این بچهها چگونه رشد کردند و چگونه تا اینجا بالا آمدند؟
مسئول استان به من میگفت ما میخواهیم یکی از برگزیدگان را به عنوان مدیر فرهنگی معرفی کنیم. گفتم: نه به او دست نزنید. بگذارید او همان شاعر باشد. همین که دارد شعر استان را رهبری میکند، برای ما ارزش دارد، اما وقتی او را در آن سِمت بگذارید، وارد حوزه سیاست و مدیریت شود، با توجه به اوضاع و احوالی که مدیریتهای دولتی ما دارند، او را خنثی میکنید و از همین کاری هم که دارد، دور میکنید. البته برای ما جای افتخار دارد که بچههای رشدیافته الان در بخشهای مختلف فرهنگی کشور متقاضی دارند.
در حوزه شعر، حرفهای زیادی برای گفتن داریم و خیلی جلو هستیم
* آیا حمایتهایی که باید برای معرفی این چهرهها صورت میگرفت، انجام شد؟
سردار قنایان: بله، در حال حاضر هم توسط مجموعه سازمان بسیج، مجموعه بچههای انقلاب و یا مجموعههای دیگر این حمایتها انجام میشود؛ هرچند بحث کارگاههای آموزشی هم مطرح است؛ بحث حمایت از تولیدات آنها، بحث جشنوارهها و چهرهسازیهای آنها و.... اینها هنرمند هستند و اثر هنری باید دیده شود. اگر اثر باشد و دیده نشود نه هنرمند وجود دارد و نه اثرش.
سپاه، بسیج و مجموعه حوزه فرهنگی انقلاب زمینهسازی میکنند و این فضاها باعث شد که تقریباً این بچهها رشد کنند. البته این به معنای آن نیست که ما به آخر کار رسیدهایم، نه. خیلی جا دارد، اما باید اذعان کرد که در حوزه شعر بیشتر از همه حرف برای گفتن داریم. رشد و توسعه در این حوزه قابل قبول بوده است و کادرسازیهای خوبی انجام دادهایم. بعد از حوزه شعر، نویسندگان بسیجی در حوزه ادبیات داستانی و شاخههای مختلف آن، یعنی قصه، رمان، خاطره، زندگینوشت، سرگذشتپژوهی و تاریخ شفاهی در رتبه خوبی قرار دارند.
این به معنای آن نیست که به نقطه مطلوب رسیدهایم؛ بلکه به نسبت ضعفها و آسیبهای جدی هم داریم که به نظر میرسد باید فکری برای رفع آسیبها و ضعفها بشود؛ باید یک سرمایهگذاری جدی و منسجمتری داشته باشیم تا حق مطلب را ادا کنیم و از این ظرفیت ایجاد شده بهرهمند شویم.
حدود دو سال قبل در ۱۹ اسفندماه اهالی فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس با حضرت آقا در برنامهای تحت عنوان «شب خاطره» دیداری داشتند. آقا در آن محفل فرمودند: «این تولیدات ادبی که الان صورت گرفته و کتابها، خاطرات، زندگینامهها و رمانهایی که نوشته شده است، حداقل توقع من این است که این باید صد برابر بشود.» بعد گفتند: «فکر نکنید اغراق میکنم. اگر حاق مطلب را بخواهید من عدد را باید هزار برابر میگفتم، ولی به تناسبی که الان میدانم این ظرفیت وجود دارد، پس حداقل باید صد برابرش کنید.» این صد برابر یعنی چه؟ یعنی باید به همه آن بحثها پرداخت، باید به تربیت نویسنده توجه کرد، زمینهسازیها را باید صورت داد، بحثهای حمایتی را باید داشت، باید به انسجامبخشی و هماهنگسازی اجزای سازمانها و نهادهای مختلفی که در این حوزه فعال هستند، پرداخت و مهمتر از همه بحث نشر و مخاطب را مدنظر داشت. متقاضی و مخاطب را هم باید ساخت و تربیت کرد، چون تولید اثر بدون مخاطب بیمعناست، ما باید برای مخاطب هم فکری بکنیم.
همه این اجزا نشانگر آن است که ما تازه شروع کردهایم و در اول مسیریم. خیلی راه نرفته پیش روی خودمان داریم که باید انشاءالله برای کشف استعدادها اقدام کنیم.
ما به هنرمندِ بسیجی به عنوان شاکله اولیه کار توجه داریم
* آن زمان یادم است برای برگزاری این نوع جشنوارهها دو نظر وجود داشت. یک عده میگفتند ما باید نویسندههای بسیجی را شناسایی کنیم، یک عده میگفتند باید بسیجیهای نویسنده را پیدا کنیم. خب نویسنده بسیجی با بسیجی نویسنده باهم تفاوتهای زیادی دارند. به نظر شما بسیج بعد از این همه سال به کدام یک از این ترکیبها دست پیدا کرده است؟
سردار قنادیان: این جور واژهسازیها یک مقدار درگیری ذهنی درست میکند. به نظرم موجب توقف میشود و از مسالۀ اصلی فاصله بگیریم؛ نگاه ما این است که اولاً در هر حوزهای از جامعه چه هنرمندان، چه بازاریان، چه معلمان، چه دانشجویان و چه سایر طبقات و اقشار مختلف جامعه در همه آنها انسانهای شایسته و دارای ویژگیهای یک بسیجی حضور دارند و وجود دارند و در صحنه و میدان هستند. عقل و منطق اقتضاء میکند که یک انسان عاقل و منطقی که اولین جایی که دست میگذارد، اینها را پیدا کند، یعنی نیروهای آماده به کار و این اولین قدم است؛ پس ما هنرمندِ بسیجی را به عنوان یک شاکله اولیه کار، به عنوان یک ضرورت به آن توجه داریم و به تعبیری پیدا میکنیم و به خدمت بسیج درمیآوریم و برای انجام وظیفه در بسیج به او نقش میدهیم. اینکه میگویم کاری به او واگذار میکنیم دستور نیست؛ یعنی آن نقش را به ایشان عرضه میکنیم.
طبیعتاً از اینجا به بعد هنرمند بسیجی رسالتی دارد؛ یکی از آن بخشهای رسالتش این است که بتواند افرادی مثل خودش را بسازد و تربیت کند و به جمعیت خودش اضافه کند، چون ما زمانی که انقلاب کردیم ۳۶ میلیون جمعیت داشتیم، الان حدود ۸۳ میلیون جمعیت داریم. طبیعتاً عددی که از ۳۶ به این طرف اضافه شده است، همین طور که رها نیست. آن هم در یکی از این طبقات اجتماعی و صنوف قرار میگیرد. آنها هم در همین بستر تربیت شده و رشد پیدا کرده، انتخاب شده و دارند نقشآفرینی میکنند. به تعبیری در یک تعامل منطقی و طبیعی این ارتباطات برقرار شده و انتقال تجربیات، انتقال رسالتها، انتقال تکلیفگرایی، خدمت به جامعه انجام شده و دست به دست شده و جلو آمده است.
هنر و ادبیات، یکی از دستاوردهای 40 ساله انقلاب است
اگر امروز شما از ما بپرسید اولویت شما چیست؟ میگوییم اولویت ما با کسانی است که جوان هستند. ما باید فضایی فراهم کنیم و آنها را در دل مجموعه بسیج و مجموعه فرهنگی جبهه انقلاب قرار بدهیم تا بتوانند نقشآفرینی جدی و به تعبیری عالمانه، شجاعانه و پیشرونده داشته باشند. از من و امثال من سنی گذشته است و طبیعتاً به تناسب و اقتضای شرایط سنی خودمان و زندگیمان دیگر آن هیجانات اولیه و شجاعت و جسارت لازم را نداریم. حداقل فیزیک ما اجازه نمیدهد که داشته باشیم ولی یک جوان، دارای انگیزه، انرژی و روحیه جهادی و جسارت است. خلاقیت دارد. ایدههای نو دارد. ابتکار دارد و طبیعتاً استقبال میکند. اصلاً قدرت ریسکپذیری او بالاتر است. الان او برای ما اولویت دارد.
بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری را ببینید. انقلاب ۴۰ سال را طی کرده و به اینجا رسیده و دستاوردهای خیلی خوبی هم داشته است. یکی از دستاوردهای آن بخشهای هنر و ادبیات است که تا اینجا رسیده است. باید میدان را به دست جوانترها و نیروهایی که جدیداً اضافه شدهاند، بدهیم.
* نکتهای که در خلال صحبت شما بود، این بود که ما فلان شاعر را نگذاریم مدیر شود؛ چون مدیریت در سیستم کاملاً بروکراتیک اداری و سیاسی قرار میگیرد و از تولید خلاق فاصله میگیرد. همین اتفاق در میان نویسندگان و هنرمندان ما هم افتاده است. منتها آیا ما نباید در عرصه تربیت مدیر فرهنگی هم از همین جشنوارهها و فعالیتهای فرهنگی انتظار داشته باشیم؟ اگر چنین نگاهِ منبعث از اندیشه بسیج در آن مدیریت فرهنگی وجود نداشته باشد طبیعتاً به نویسنده و اهالی قلم و هنرمندان حوزه بسیج هم میدان نخواهد داد.
سردار قنادیان: مدیریت حوزه فرهنگ و هنر و ادبیات، یک بحث مبسوطی میطلبد. ما اگر به گذشته خودمان نگاه کنیم، واقعاً احساس میکنیم که بیشترین لطمهای که در حوزه فرهنگ و هنر و ادبیات ما در این ۴۰ ساله در جامعه متحمل شده و نتوانستهایم در این حوزه حرف خیلی جدی مانند حوزه سیاست، دفاع و امنیتمان داشته باشیم، ناشی از غفلت از مدیریت فرهنگی است. بنابراین حرف شما را به صورت کلی قبول دارم؛ ولی راه چاره آن نیست که بگوییم مثلاً حتماً باید این شاعر یا این نقاش یا این سینماگر سکاندار این حوزه شود.
ما مدیری در وزارت ارشاد داریم که از ابتدا تا آخر وزارتش، شاید دو فیلم هم نبیند! دو کتاب داستان را هم نخواند، دو ترک موسیقی هم گوش ندهد! این بنده خدا به عنوان مسئولیت اداری خودش در نمایشگاهها و جشنوارهها شرکت میکند و در رخداد فرهنگی حاضر میشود. مثلاً آقای وزیری رفتند در جایی که برای سهراب بزرگداشت گرفته بودند. خواهر سهراب سپهری از خانواده این شاعر در آن مراسم شرکت کرده بود. این آقای مسئول فرهنگی در آنجا میگوید: چرا استاد خودشان تشریف نیاوردند؟! این شخص میخواهد فرهنگ ما را مدیریت کند!
روزی که جمال شورجه بر کفش مادر شهیدی بوسه زد
* زیباترین یا بهترین تابلویی که از فعالیتهای فرهنگی آن زمان یعنی جشنوارههای آن زمان در خاطرتان است که نشاندهنده روحیه بسیجی هنرمندان ما باشد، چیست؟ آنجا که روشنترین تصویر از بسیج و روحیه و تفکر بسیجی در جریان فرهنگی کشور ما جاری شده است.
جمعی از هنرمندان را به دیدار خانواده شهدای هنرمند برده بودیم. در حاشیه کنگره شهدا طی برنامهای بازدیدی با خانواده شهدا داشتیم. تعدادی از هنرمندان در رشتههای مختلف اعم نویسنده، موسیقیدان، بازیگر فیلم و سریال، هنرمند تجسمی، شاعر و ... خدمت خانواده شهدا رسیدند. وقتی مادر یا پدر شهید شروع به صحبت میکردند و آثار هنری این شهید را میآوردند، مثلاً دستنوشتهها یا تابلوی او را میآوردند، حتی بعضی موسیقی یا مداحیای داشتند که میآوردند یا فیلمهایی که تولید کرده بودند، همه این هنرمندان با تمام بزرگی و فرهیختگیای که داشتند، جلوی خانواده معظم شهدا زانو میزدند و حس میکردند که به اینها مدیون هستند. در یکی از این دیدارها برادرمان آقای جمال شورجه که از کارگردانان بنام کشورمان هستند و متأسفانه دوران بیماری را سپری میکنند، در گلزار شهدا روی زمین نشستند و کفش مادر شهید را بوسیدند! به نظرم این اوج عظمت یک هنرمند است که دلداری، دغدغهمندی و علقه خودش را به خانواده شهدا و احساس دِین برای پاسخگویی به جانفشانی شهدا را اینطور بیان میکند.
منبع:فارس