۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۱۲
عقیق:متن زیر جلسه شصتم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است.
یکی از حکمت های غیبت امام زمان، آماده بودن جامعه بشری برای محقق کردن آن هدف والای امام عصر است که استقرار عدالت است. این استقرار عدالت، پذیرش عدالت هم می خواهد و فقط مجری آشنای به مواضع عدالت، کافی نیست.
برای ایجاد این آمادگی، در جامعه برون دینی برای رسیدن به آن آمادگی آزمون و خطا می کنند تا به این برسند که هیچکس جز یک شخصیت وحیانی نمی تواند به ما کمک کند. ما هر آنچه بوده امتحان کردیم و نتیجه نگرفتیم.
ولی جامعه درون دینی یک مزیت دارد و آن این است که اگر بخواهد به آن آمادگی برسد باید دو مطلب را نسبت به امام زمان رعایت کند. مطلب اول این است که ایشان از ما چه مطالبه ای دارد و مطلب دوم این است که ما نسبت به او چه وظیفه ای داریم؟
پیامبر فرمود «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» حضرت شاخص را داده است ولی ما شاخص را کم کم، کمرنگ کرده ایم. قرآن تبدیل شده به وسیله استخاره و تبرک، در حالی که کتاب هدایت است و ما بهره برداری هدایتی از قرآن نداریم. اهل بیت هم که منشا هدایت هستند تبدیل شده اند به مظهر مودت و ما فقط به آنها عشق می ورزیم نه اینکه از هدایت گری آنها بهره ببریم.
فردی به نام خیثمه روایتی از امام باقر(ع) نقل می کند که می گوید ما اعمال حج را انجام دادیم و برای خداحافظی شرفیاب محضر امام باقر(ع) شدیم که اگر حضرت پیامی دارند به دوستان و شیعیان آن حضرت برسانیم. حضرت فرمودند «یَا خَیْثَمَةُ أَبْلِغْ مَنْ تَرَی مِنْ مَوَالِینَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَی اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ أَنْ یـَعـُودَ غَنِیُّهُمْ عَلَی فَقِیرِهِمْ وَ قَوِیُّهُمْ عَلَی ضَعِیفِهِمْ وَ أَنْ یَشْهَدَ حَیُّهُمْ جِنَازَةَ مَیِّتِهِمْ وَ أَنْ یـَتـَلَاقـَوْا فـِی بـُیـُوتـِهـِمْ فـَإِنَّ لُقِیَّا بَعْضِهِمْ بَعْضاً حَیَاةٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ ا أَمْرَنَا یَا خـَیـْثـَمـَةُ أَبـْلِغْ مـَوَالِیـَنـَا أَنَّا لَا نـُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِلَّا بِعَمَلٍ وَ أَنَّهُمْ لَنْ یَنَالُوا وَلَایَتَنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَی غَیْرِهِ»
یعنی ای خیثمه هر کس از دوستان ما را میبینی سلام برسان و آنها را بتقوای خدای بزرگ سفارش کن و این که توانگرشان بر فقیرشان توجه کند و قویشان بر ضعیف و زنده آنها بر جنازه میتشان حاضر شوند و در منازل به ملاقات یکدیگر روند، زیرا ملاقات آنها با یکدیگر موجب زنده ساختن امر ماست، خدا رحمت کند بندهای را که امر ما را زنده دارد. ای خیثمه به دوستان ما پیغام ده که ما از طرف خدا آنها را جز به عملشان بی نیازی ندهیم و چاره سازی نکنیم، جز باورع به دوستی ما نرسند و پرحسرتترین مردم روز قیامت کسی است که عدالتی را بستاید و سپس به خلاف آن گراید (مانند کسی که به ولایت ائمه تظاهر کند و از آنها پیروی ننماید یا عمل صالحی را بستاید و به آن عمل نکند).
وقتی ما را توصیه به تقوی می کنند یعنی ما چه کار باید بکنیم؟ کلام امیرالمومنین معنا را روشن می کند که فرمود «اُوصِیکُم بتَقوَی اللّه ِ فیما أنتُم عنهُ مَسؤولُونَ و إلَیهِ تَصِیرُونَ» یعنی شما را درباره آنچه نسبت بدان بازخواست می شوید و به سوی آن می روید، به پروا داشتن از خدا سفارش می کنم.
این عبارت حکایت از این مطلب می کند که شما از عملتان سوال می شوید و شما به سوی عملتان باز می گردید. «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره».
بنابراین وقتی ائمه به تقوی توصیه می کنند، رعایت تقوی این است که در عمل خدا را در نظر بگیریم.
زندگی ما مجموعه ای از کنش ها و واکنش ها است که در تحقق آن یک انگیزه می خواهد، انگیزه هر فرد هر چه باشد به سوی آن عمل می کند. اگر انگیزه اعمال من خدا باشد من موجودی خدایی می شوم. شما اگر ده دقیقه در دکان قصابی قرار بگیرید بوی گوشت می گیرید و یا ده دقیقه در دکان عطاری یا عطر فروشی قرار بگیرید، بوی آن را می گیرید. مهم است که صبغه شما چه باشد. اگر می خواهید صبغه الله بگیرید باید در عمل خدا را رعایت کنید. یعنی مثلا من نماز را برای قربه الی الله بخوانم نه برای اینکه بخاطر احترام گذاشتن مردم بخوانم.
پس اولین توصیه این است که در عمل خود خدا را راعایت کن.
ادامه روایت می فرماید «وَ أَنْ یـَعـُودَ غَنِیُّهُمْ عَلَی فَقِیرِهِمْ وَ قَوِیُّهُمْ عَلَی ضَعِیفِهِمْ» این مربوط به کسی است که اگر صاحب منصب شد، رویه ای اینچنین داشته باشد.
در نهج البلاغه نامه ۵، امیرالمومنین به یکی از کارگزاران خود می فرمایند «وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ» یعنی حوزه فرمانرواییت طعمه تو نیست، بلکه امانتی است بر گردن تو، و از تو خواستهاند که فرمانبردار کسی باشی که فراتر از توست.
خود حضرت امیر همین کار را می کرد. ابن عباس روایت می کند که «دخلت علی امیرالمومنین (ع) بذی قار و هو یخصف نعله فقال لی ما قیمه هذه النعل فقلت لا قیمه لها فقال علیه السلام و الله لهی احب الی من امرتکم الا ان اقیم حقا و ادفع باطلا» یعنی او گفت در محلی به نام ذی قار بر امیرالمومنین (ع) وارد شدم و دیدم که با دست مبارک خود کفش خود را وصله می زند پس از این که کار اصلاح کفش تمام شد فرمودند قیمت این کفش چه قدر است عرض کردم این کفش هیچ ارزشی ندارد فرمود به خدا قسم همین کفش در نظر من محبوب تر است از امارت و فمرانروایی شما مگر این که حقی را اقامه کنم یا از باطلی جلوگیری کنم.
لذا اگر کسی بخواهد بگوید که من مسئولیتی که قبول کردم سفره نیست و لقمه چرب و نرم نیست، باید دائماً در دو کار باشد، یا اقامه حق کند و یا دفع باطل کند. این یک مسئولیت خیلی مهم است.
این مطالبه امام از صاحب منصبان است. این به معنی مردم مداری است.
امیرالمومنین وقتی محمد ابن ابی بکر را به ولایت مصر منصوب کردند فرمودند «فانت محقوق ان تخالف علی نفسک و ان تنافخ عن دینک و لو لم یکن لک الا ساعة من الدهر» یعنی بر تو شایسته است که با هواهای نفسانی مخالفت و از دین خود دفاع کنی، هر چند برای تو ساعتی از زندگی نمانده باشد.
ملاک امیرالمومنین برای کارگزار خود دو چیز است یکی تهذیب نفس داشته باشد و دیگری اینکه دین را بشناسد و جانش را برای دینش بدهد.
نکته دیگر بحث شایسته سالاری است. پیامبر فرمود «مَنْ تَقَدَّمَ عَلی قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ وَ هُوَ یَری أَنَّ فیهِمْ من هو افضل منه فقد خان اللَّه و رسوله و المسلمین.» یعنی هر کس جلودار - امام - عده ای از مسلمانان گردد در حالی که می داند در بین مسلمین فردی بهتر از او وجود دارد پس خائن به خدا، رسولش و مسلمانان خواهد بود.
نکته بعدی که حضرات معصومین از ما مطالبه می کنند «وَ أَنْ یـَعـُودَ غَنِیُّهُمْ عَلَی فَقِیرِهِمْ» است. یعنی ثروتمندان مراقب فقرا باشند. فراز قبلی این بود که صاحب منصبان مراقب زیردستان باشند اما این فراز برای کل مردم است.
در مبانی دینی ما چیزی وجود دارد به نام اداء حقوق مومن. قرآن می فرماید «انما المومنون اخوه» خداوند بین اجزای جامعه پیوند برادری ایجاد کرده است. این برادری فقط در عنوان نیست، بلکه به این معنی است که شما حقوقی دارید و من موظف به اداء این حقوق هستم.
امام صادق(ع) می فرماید «ما عبد الله بشیء افضل من اداء حق المؤمن.» یعنی خداوند، به چیزی برتر از «ادای حق مؤمن»، عبادت نشده است.
ما در سوره مبارکه نساء آیه ۴۸ این عبارت را داریم که «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ» یعنی محققاً خدا گناه شرک را نخواهد بخشید و سوای شرک را برای هر که خواهد میبخشد.
این خیلی آیه امیدوارکننده ای است که خدا غیر از شرک هر گناه دیگری را اگر بخواهد می بخشد. از این «ما دون ذلک» دو گناه استثنا می شود. اول آیه می گوید شرک را نمی بخشد، اما همه گناهان مشمول مغفرت می شوند مگر دو گناه.
امام زین العابدین می فرماید «یغفر الله للمؤمنین کل ذنب و یطهر منه فی الدنیا و الاخرة ما خلا ذنبین: ترک التقیه، و تضییع حقوق الاخوان» یعنی خداوند هر گناهی را از مؤمنان می بخشد و دنیا و آخرت را از آن پاک می کند، مگر دو گناه: ترک تقیه و از بین بردن حقوق برادران دینی.
اگر حقوق برادارن دینی، یعنی پیکره جامعه ادا نشود، خدا این گناه را نمی بخشد.
اولین سوال این است که مومنین بر ما چه حقی دارند که اگر من آن را ادا نکنم خدا از تقصیرات من نمی گذرد؟
منبع:مهر