۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۱۲
عقیق: دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام با شکلگیری و رشد جریانهای فکری و اعتقادی افراطی و رادیکالی همراه بود؛ جریانهایی که مشابه آن در دوران ما نیز وجود دارد و هر کدام موجب ریزشهایی در میان مسلمانان و شیعیان میشود. هرچند در کنار ریزشهایی که در جمع افکار و اندیشههای باطل و به ظاهر مسلمان روی میدهد، همیشه رویشهایی در عالم اسلام نیز وجود دارد که مشابه آن در دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام به واسطه حضور نمایندگان و وکلای امام در شهرها و مناطق گوناگون اتفاق میافتاد.
درواقع همان گونه که شکلگیری اندیشههای باطل قرامطه و فرقه اسماعیلیان موجب ریزشهایی در میان شیعیان شد و یا فاجعه خونین فخ منجر به کشته شدن تعداد زیادی از شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهمالسلام شده بود، در مقابل حضور و فعالیت گسترده نمایندگان و وکلای امام موسی کاظم علیه السلام در شهرهای گوناگون موجب رویش چهرههای جدید و شخصیتهای معتقد و مؤمنی در میان شیعیان شد.
در گفتوگویی که با حجتالاسلام ادیب یزدی، استاد حوزه و کارشناس دینی انجام دادیم، به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی در دوران امام موسی کاظم علیه السلام و علل ریزشها و رویشها در میان شیعیان پرداخته ایم. آن طور که این پژوهشگر دینی شرح میدهد، فاجعه خونین فخ یکی از اتفاقات مهمی بود که در دورانی روی داد که امام موسی بن جعفر علیه السلام به امامت رسیده بودند. ولی این اتفاق هم مانند سایر فجایع آن زمان، ریشه در عدم اطاعت از امام بر حق داشت. چراکه اگر مردم در آن دوران از امام موسی بن جعفر علیه السلام پیروی میکردند، به هیچ عنوان هرج و مرج و ناامنی در جامعه ایجاد نمیشد. اما متأسفانه گروهی از انسانها در طول تاریخ در پی هوای نفس و اندیشههای باطل میروند و فاجعههای بزرگی را ایجاد میکنند.
حسین بن علی با نام مستعار فخ، یکی از افرادی بود که از ظلمهای بیامان بنیعباس به تنگ آمده بود. او به همراه عدهای دیگر از شیعیان، قیامی را راهاندازی کرد و در این قیام که به خونخواهی شیعیان انجام میشد و فریاد اعتراض به حکومت غاصب و ظالم بنیعباس بود، جمع زیادی از شیعیان و حتی مردم مکه و مدینه حضور داشتند. در این قیام، میان شیعیان و مأموران بنیعباس جنگی اتفاق افتاد، آن هم جنگ در شرایطی که شیعیان ابزار و ادوات جنگی محدودی داشتند ولی بنیعباس با اسب و زره و شمشیر و سربازان فراوان به میدان آمده بودند. در نتیجه این جنگ، تعداد زیادی از شیعیان شهید شدند که یکی از آنها رهبر قیام، یعنی حسین بن علی بود. آن طور که در تاریخ آمده، تا آن زمان پس از فاجعه عاشورا، چنین رویداد هولناکی که تعداد زیادی از فرزندان نبی مکرم اسلام به شهادت برسند، اتفاق نیفتاده بود.
چهار جریان فکری در دوران امام موسی بن جعفر علیه السلام
در دوران امامت هر یک از امامان معصوم علیهم السلام، مانند روزگار ما و سایر دوران تاریخی، جریانهای فکری و جبهههای فرهنگی گوناگون و گاه مختلفی فعالیت داشتند. در دوران امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام چه نوع جریانهای فکری فعالیت داشتند؟
در زمان امام موسی کاظم علیه السلام جریانهای فکری و فرهنگی مختلفی ظهور و بروز داشتند که هر کدام سعی میکردند بر اندیشه مردم تأثیر گذاشته و اوضاع را به نفع خود جهتدهی کنند. در این میان، چهار جریان بروز داشتند که البته هم در داخل حکومت اسلامی وجود داشتند و هم در خارج از آن. یکی از مهمترین جبهههای عقیدتی و اندیشهای، جریانهای درون مذهبی بود که موجب میشد انحرافاتی در افکار شیعیان به وجود آید که نتیجه آن ریزش در میان شیعیان بود. در حوزه رقابتهای برون مذهبی هم جریانها و جبهههای کلامی و حدیثی ظهور پیدا کرده بودند.
در عین حال، شرایط اجتماعی و سیاسی موضوع خلافت مطرح بود که این اوضاع در دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام قدرت بیشتری پیدا کرده بود. همچنین جریانهای وارداتی غیر اسلامی در جامعه وجود داشت که به عنوان یکی دیگر از تهدیدهای جدی برای جامعه اسلامی به حساب میآمد.
با توجه به این چهار جریان فکری و اعتقادی، متوجه میشویم که امام موسی کاظم علیه السلام در چه دوران سخت و حساسی، به امامت رسیدند و وظیفه هدایت و رهبری جامعه را بر عهده داشتند.
دلایل ریزش در اعتقادات شیعیان
یکی از جریانهای فکری که به آن اشاره کردید، ریزشهای درون شیعه بود. البته این اتفاق در دوران نزدیک به ظهور امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف هم روی میدهد. برای مقابله با این رویداد، باید شناخت بیشتری درباره زمینهها و علل ریزش اندیشهای داشته باشیم. در دوران امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام چه چیزی موجب این ریزشها شده بود و آیا امکان دارد در دوران ما هم چنین زمینههایی عامل ریزش فکری و عقیدتی باشد؟
انطباق دادن جریانهای دوران ائمه اطهار علیهم السلام و وقایع تاریخی با دوران ما و آستانه ظهور، اگر به درستی و با دقت انجام شود، روشی است که میتواند موجب جلوگیری از بسیاری از وقایع تلخ و پشیمانی در آینده هر یک از ما باشد. در این زمینه، همان طور که در دوران امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام با ظهور اندیشههای انحرافی، بخشی از جامعه دینی و شیعی دچار آسیب شده و ریزش کردند، در آستانه ظهور هم چنین اتفاقی خواهد افتاد. منتها لازم است زمینهها و دلایل این ریزشها به درستی منطبق شده و از آن درس بگیریم.
در زمان امامت امام موسی کاظم علیه السلام، گروهی به نام قرامطه شکل گرفته بودند که دارای اندیشههای افراطی بودند. این گروه در حقیقت از فرقه اسماعیلیه منشعب شده بودند و اندیشه و افکار آنها، ریشه در اعتقادات اسماعیلیه داشت.
اسماعیلیان و اندیشههای انحرافی آنها
مگر اسماعیلیان چه اندیشهها و اعتقاداتی داشتند؟
اسماعیلیان جمعی از شیعیان را تشکیل داده بودند، اما نه شیعیان دوازدهامامی. بلکه افرادی که قائل بودند امامت تا امام ششم یعنی امام جعفر صادق علیه السلام ادامه پیدا کرده است، اما آنها امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام را قبول نمیکردند تا همین جا متوقف میشدند، درواقع از اینکه امامت امام هفتم شیعیان را بپذیرند سر باز زدند و از پذیرش این مطلب حق امتناع کردند.
آنها به غلط تصور میکردند که به جای امام موسی کاظم علیه السلام، اسماعیل که یکی دیگر از فرزندان امام صادق علیه السلام بوده، به امامت رسیده است.
اما آن طور که در تاریخ آمده، اسماعیل قبل از شهادت امام صادق علیه السلام از دنیا رفته بود. بنابراین طبیعی است که امامت به امام موسی کاظم علیه السلام منتقل شود.
بله. اسماعیل در زمان حیات امام صادق علیه السلام از دنیا رفت. اما به هر حال فرقه اسماعیلیه، اسماعیل را امام میدانستند و اعتقاد داشتند که هرچند او در دوران امام صادق علیه السلام از دنیا رفته، اما امامت به او منتقل شده است.
البته یادآوری این نکته هم در مورد این جریان فکری که در زمان امام موسی کاظم علیه السلام فعالیت داشتند، لازم است که بدانیم اسماعیلیه دارای شعب مختلفی بود که خودشان اعتقادات مخالفی داشتند. به عنوان مثال هرچند گروهی از آنها میدانستند اسماعیل از دنیا رفته، اما گروه دیگر این نظر را قبول نداشتند و میگفتند اسماعیل از دنیا نرفته، بلکه از نظرها غایب شده و مدتی بعد به میان آنها برمیگردد. حتی گروه دیگری هم بودند که فکر میکردند اسماعیل از دنیا رفته، اما امامت بعد از او به فرزندانش منتقل شده است.
همه اینها نشان میدهد که در دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام ریزشهایی در میان شیعیان وجود داشت که در برابر مقام امام زمان خود قد علم کرده و از اطاعت او سر باز میزدند.
شیعیان و اهل تسنن افراطی
اشاره کردید که قرامطه هم گروهی از اسماعیلیان بودند. آیا آنها هم از پذیرش مقام امامت امام موسی کاظم علیه السلام امتناع میکردند؟
همین طور است. البته دقت داشته باشید که هرچند که قرامطه یکی از گروههای اسماعیلیه بودند اما آنها در اندیشه و اعتقادات از اسماعیلیان تندتر و رادیکالتر بودند. به طوری که در مرحله عمل و فعالیت هم برای آنکه اهداف خود را محقق کنند از انجام هیچ کار و جنایتی ابا نمیکردند و افکار تندی در این زمینه داشتند. به عنوان مثال یکی از رفتارهای رایج و همیشگی آنها این بود که برای تأمین نیازهای خود به غارت اموال مردم و حتی قتل و کشتار دست میزدند و نمیترسیدند که مرتکب جنایات سخت و بزرگ شوند.
آیا در آن دوران در میان اهل تسنن هم اندیشههای افراطی وجود داشت؟
بله. اصولاً یکی از دلایل و زمینههای به وجود آمدن اندیشههای رادیکالی و تند در میان قرامطه، حضور و فعالیت گروهی از اهل تسنن بود که آنها هم افکار افراطی داشتند. چون این گروه از اهل تسنن، شیعیان را جزو مسلمانان نمیدانستند بلکه با هر کسی که شیعه بود به شدت و با دشمنی برخورد میکردند و آنها را کافر مینامیدند و یا حتی با ادبیات توهینآمیز و سرزنش گونهای آنها را رافضی میخواندند. حتی این عده اسماعیلیان را هم ملحد مینامیدند. بر اساس آن نوع برخورد تند در میان گروهی از اهل تسنن، عدهای از شیعیان به جای رفتار عاقلانه و تبعیت از امام موسی کاظم علیه السلام، رفتار خودسرانهای در پیش گرفته و گروهی افراطی را ایجاد کردند.
حمله تاریخی قرامطه به کعبه
در تاریخ آمده است که در دوران امام موسی کاظم علیه السلام، گروهی به بیتالله الحرام حمله کردند. دلیل این اتفاق چه بود و عاملان آن چه کسانی بودند؟
اگر تندروی و اندیشههای افراطی در میان گروهی از مردم رواج پیدا کند، زمینه هر نوع جنایت و گناهی فراهم میشود. همین اندیشههای تند بود که این گروه را تحریک کرد تا اینکه در سال 317 هجری به خانه کعبه حمله کردند. به طوری که این عده، حریم و حرمت بیتالله الحرام را شکستند و حجرالأسود را با خود بردند، به طوری که حجرالأسود چندین سال در دست آنها بود.
چگونه حجرالأسود به کنار خانه کعبه برگشت؟
در این اوضاع بود کهفاطمیان مصر که خود اسماعیلی مذهب بودند و بر مصر، شامات و شمال آفریقا تسلط داشتند با دادن رشوههایی به قرامطه توانستند حجرالأسود را از آنها پس بگیرند و به کعبه برگردانند. قرامطه برای مدتی در سواحل شرقی عربستان حضور داشتند که در گذشته بحرین خوانده میشد و این منطقه جولانگاه آنها بود. یکی از رهبران قرامطه، شخصی ایرانی به نام ابوطاهر جنابی و از مردم بندر گناوه امروزی بود. این گروه به مرور در اثر تندرویهای خود و جنگجوییهایی که با دیگر قدرتها داشتند از بین رفتند.
فاجعه خونین فخ در دوران امام موسی کاظم علیه السلام
اتفاق دیگری که در مورد دوران امامت امام موسی کاظم علیه السلام مطرح شده، فاجعه خونین فخ است. این رویداد چگونه اتفاق افتاد و چه تأثیری بر تاریخ اسلام داشت؟
فاجعه خونین فخ یکی دیگر از اتفاقات مهمی بود که در دورانی روی داد که امام موسی بن جعفر علیه السلام به امامت رسیده بودند. ولی این اتفاق هم مانند سایر فجایع آن زمان، ریشه در عدم اطاعت از امام بر حق داشت. چراکه اگر مردم در آن دوران از امام موسی بن جعفر علیه السلام پیروی میکردند، به هیچ عنوان هرج و مرج و ناامنی در جامعه ایجاد نمیشد. اما متأسفانه گروهی از انسانها در طول تاریخ در پی هوای نفس و اندیشههای باطل میروند و فاجعههای بزرگی را ایجاد میکنند.
ماجرای فاجعه فخ هم در دورانی ایجاد شد که علویان و شیعیان به شدت مورد ظلم دستگاه حکومت بنیعباس قرار داشتند. این ظلمهای مداوم موجب شد که گروهی از شیعیان که از نسل امام حسن علیه السلام بودند، علیه بنیعباس قیام کنند. این قیام در زمان حکومت موسی الهادی، خلیفه عباسی انجام شد. موسی الهادی فرزند مهدی عباسی و از نسل منصور عباسی بود.
چرا این قیام به نام فخ خوانده شده است؟
فخ نام اصلی حسین بن علی یکی از افراد از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام است، کسی که رهبری این قیام را بر عهده داشت. البته باید یادآوری شود که طبق روایتها رسول خدا صلیالله علیه و آله، رویداد خونین فخ را پیشبینی کرده بودند. به طوری در روایتی آمده است زمانی که آن حضرت در راه تشرف به حج بودند، از منطقهای که این رویداد اتفاق میافتد، رد شدند. چون این منطقه در نزدیکی شهر مکه قرار دارد. نبی مکرم اسلام در این منطقه مقداری درنگ کردند و بعد فرمودند: «مدتی نمیگذرد که عدهای فرزندان من در این سرزمین به شهادت میرسند.»
حسین بن علی با نام مستعار فخ، یکی از افرادی بود که از ظلمهای بیامان بنیعباس به تنگ آمده بود. او به همراه عدهای دیگر از شیعیان، قیامی را راهاندازی کرد و در این قیام که به خونخواهی شیعیان انجام میشد و فریاد اعتراض به حکومت غاصب و ظالم بنیعباس بود، جمع زیادی از شیعیان و حتی مردم مکه و مدینه حضور داشتند. در این قیام، میان شیعیان و مأموران بنیعباس جنگی اتفاق افتاد، آن هم جنگ در شرایطی که شیعیان ابزار و ادوات جنگی محدودی داشتند ولی بنیعباس با اسب و زره و شمشیر و سربازان فراوان به میدان آمده بودند. در نتیجه این جنگ، تعداد زیادی از شیعیان شهید شدند که یکی از آنها رهبر قیام، یعنی حسین بن علی بود. آن طور که در تاریخ آمده، تا آن زمان پس از فاجعه عاشورا، چنین رویداد هولناکی که تعداد زیادی از فرزندان نبی مکرم اسلام به شهادت برسند، اتفاق نیفتاده بود.
نحوه مواجهه امام موسی کاظم علیه السلام با رویداد فخ و کشته شدن شیعیان چگونه بود؟
زمانی که به امام علیه السلام خبر رسید که تعداد زیادی از شیعیان و علویان توسط حکومت بنیعباس به شهادت رسیدهاند، آن حضرت بسیار متأسف و اندوهگین شدند. البته موسی الهادی که خلیفه آن زمان بود، امام را مسئول این قیام میدانست و به همین علت قصد داشت آن حضرت را به شهادت برساند. اما مرگ به او فرصت نداد و موسی الهادی توسط مادر خودش کشته شد. به این ترتیب بعد از او هارونالرشید به قدرت رسید.
شبکه نمایندگان امام موسی کاظم علیه السلام؛ عامل رویش در عالم اسلام
با این توضیحات میتوان نتیجه گرفت که گروه زیادی از شیعیان در آن دوران حامی امام موسی بن جعفر علیه السلام بودند.
بله. بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، تلاشهای زیادی توسط ائمه اطهار علیهم السلام انجام شد تا معارف و آموزههای اسلام ناب به دست برسد و مسیر سعادت پایدار برای همه مشخص شود. به طوری که امام محمدباقر و امام صادق علیه السلام دامنه شاگردان خود را بسیار گسترده کردند.
وقتی امامت به امام موسی کاظم علیه السلام رسید، آن حضرت نیز شبکه وکلا و نمایندگان خود را گسترش داده بودند و نمایندههایی را به شهرها و روستاهای دیگری فرستادند تا واسطهای میان امام و مردم باشند. به این صورت بود که حتی مردم شهرها و سرزمینهای دور هم میتوانستند با امام خود رابطه برقرار کنند، سؤالات خود را بپرسند، خمس و زکات بپردازند و کمک مالی و معنوی از امام بگیرند.
با وجود گسترده بودن شیعیان در تمام سرزمین اسلامی، چطور هارونالرشید جرأت کرد که امام موسی کاظم علیه السلام را زندانی کرده و بعد به شهادت برساند؟ مگر قدرت گرفتن شیعیان تهدیدی برای او نبود؟
اتفاقاتی که منجر به زندانی شدن امام موسی کاظم علیه السلام شد، بسیار گسترده بود. حکومت بنیعباس متوجه شده بود که امام در تمام سرزمین اسلامی دارای نمایندگانی است که شیعیان با ایشان در ارتباط هستند. حتی میدانستند که با وجود نمایندگان و وکلای امام، مذهب شیعه و دوستداران اهل بیت علیهم السلام رو به افزایش بوده و در حال قدرت گرفتن هستند. به همین دلیل حکومت متوجه شد که نمیتواند نمایندگان امام را پیدا کرده و آنها را کنترل کند یا به شهادت برساند. حتی امکان کشتن همه شیعیان هم وجود نداشت، چون هم تعداد آنها زیاد بود و هم این کار سایر مردم را علیه حکومت تحریک میکرد.
بر این اساس بود که دستگاه حکومت تصمیم گرفت امام موسی کاظم علیه السلام را زندانی کند تا از این طریق راه ارتباط نمایندهها و شیعیان با امام مسدود شود. حکومت با این تصور، امام را زندانی کرد در حالی که شبکه نمایندگان و جمعیت شیعیان خارج از قدرت و کنترل حکومت، در حال گسترش و قدرت گرفتن بود.
منبع:تسنیم