۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۱
عقیق:حضرت آیت الله جوادی آملی در پیامی به آیین اختتامیه و تقدیر از برگزیدگان «نخستین جایزه ملی داستانهای حماسی» که در محل آرامگاه حماسه سرای ایران اسلامی حکیم فردوسی برگزار گردید، با بیان اینکه آنچه حرف اول را ميزند، هنر حماسي است، بیان داشتند: حماسه ديني جاي آن بسيار خالي است يا آن چنان که بايد پُر باشد، پُر نشده است. انقلاب اسلامي رهآورد فراواني دارد، دفاع مقدس ده ساله و نه هشت ساله، زيرا دو سال جنگ داخلي به صورت خورد بود نه زد و خورد، هشت سال جنگ زد و خورد بود، در طي اين ده سال حماسههاي فراواني ملت بزرگ و بزرگوار ايران اسلامي يعني شما و فرزندانتان عرضه کرديد که اين بايد در چهره تاريخ بماند و مهمترين عاملي که جنگ را، دفاع را تمدنساز ميکند، آن حماسه است. نوشتار و گفتار و رفتار آييني، سهمي از اين فضيلت را به همراه دارد؛ اما آنچه که حرف اول را ميزند، هنر حماسي است.
ایشان با تاکید بر لزوم تبیین هنر معقول و هنر حماسی ابراز داشتند: هنر اگر از آغاز شروع شد، به انجام ميرسد و اگر از بين راه شروع شد، در بين راه ميماند. هنر يک وقت است از خيال و وهم و متخيله و واهمه نشأت ميگيرد و به حس ميرسد، اين هنر، هنر بين راهي است، زيرا از خيال شروع شد و به حس رسيده است، بخشهايي از سريالها از اين قبيل است، بخشهايي از داستانها و فيلمها از اين قبيل هستند که از بين راه شروع ميکنند. هنر معقول از آغاز شروع ميشود نه از بين راه، يعني از عقل نشأت ميگيرد؛ عقل امام خيال است، عقل امام واهمه است.
معظم له در این پیام به نقش حکیم اسلامی فرودسی اشاره کردند و بیان داشتند: فردوسي مسئله توحيد را حماسهاي کرد، مسئله ولايت و امامت و تشيع را حماسهاي کرد، بعد ايران موحد را، ايران اسلامي را در سايه توحيد و ولايت زنده نگهداشت.
ایشان ادامه دادند: آنچه را که اين حکيم بزرگوار دارد، هنر را از اول شروع کرد؛ يعني از عقل نه از خيال، از عقل نه از واهمه، واهمه را تأمين کرد به عنوان بين راه، خيال را تأمين کرد به عنوان بين راه، از اين بين راه پلي زد به حس رسيد و سامعه را تزريق کرد، باصره را تزريق کرد، ناطقه را تزريق کرد و تأمين کرده است.
آیت الله العظمی جوادی آملی با بیان اینکه هنر سهم بسزايي در حفظ و نگهداري و نگهباني و پيشرفت يک مطلب علمي دارد، بیان داشتند: اگر چنانچه روشن شد ايران اسلامي در جنگ جهاني سوم پيروز شد، اين يک زبان کارآمد فردوسي ميخواهد.
معظم له بیان داشتند: خدا يک اصل کلي را در قرآن کريم به ما فرمود، فرمود به اينکه شما که قصد حمله به بيگانه نداريد، آن جهاد ابتدايي حرف ديگري دارد، فرمود در جريان ديگر شما که نميخواهيد به ديگري حمله کنيد؛ ولي آنقدر ستبر و نيرومند و قوي و قدر باشيد که دشمن از شما بهراسد: ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾ اين ﴿وَ لْيَجِدُوا﴾ امر غائب است، ناظر به بيگانگان است، بيگانگان نه امر حاضر را گوش ميدهند نه امر غائب را، ولي در قرآن کريم فرمود حتماً دشمنها بايد از شما بترسند، اين يعني چه؟ يعني شما آنقدر از نظر موشک و غير موشک بايد غني و قوي باشيد که دشمن هوس حمله و امثال آن را نکند. اينکه ميبينيد مقتدرانه جواب ترامپ را ميدهد براي همين است. اين آيه قرآن يک حماسي ميخواهد، يک فردوسي ميخواهد که بگويد ايران اينقدر بايد قوي باشد که آمريکا هراس داشته باشد؛ يعني حمله نکند؛ يعني بيادبي نکند؛ يعني جسارت نکند؛ يعني کاري در حريم حرم امن ايران با شکوه نفوذ نکند. ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، امر غائب است، يک؛ مأمور هم کفارند، دو؛ کافر نه امر حاضر را گوش ميدهد نه امر غائب را، سه؛ پيام آيه نسبت به ايران اسلامي است که آنقدر غني و قوي باش که هيچ بيگانهاي طمع بکند، چهار؛ اين فردوسي ميخواهد.
متن کامل پیام معظم له بدین شرح است:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما نخبگان، فرهيختگان، دانشوران و هنرمندان را ارج مينهيم و از همه کساني که در بزرگداشت جايگاه فردوسي تلاش و کوشش کردهاند، حقشناسي ميکنيم و از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم ايران اسلامي را حفظ کند و روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبيا و اولياي الهي محشور کند و همه فرهيختگان مخصوصاً هنرمندان الهي و اسلامي را در سايه لطف ولي خود همچنان از هر گزندي محافظت بفرمايد!
آنچه که در اين محفل شريف لازم است مطرح بشود آن است که حماسه ديني جاي آن بسيار خالي است يا آن چنان که بايد پُر باشد، پُر نشده است. انقلاب اسلامي رهآورد فراواني دارد، دفاع مقدس ده ساله و نه هشت ساله، زيرا دو سال جنگ داخلي به صورت خورد بود نه زد و خورد، هشت سال جنگ زد و خورد بود، در طي اين ده سال حماسههاي فراواني ملت بزرگ و بزرگوار ايران اسلامي يعني شما و فرزندانتان عرضه کرديد که اين بايد در چهره تاريخ بماند و مهمترين عاملي که جنگ را، دفاع را تمدنساز ميکند، آن حماسه است. نوشتار و گفتار و رفتار آييني، سهمي از اين فضيلت را به همراه دارد؛ اما آنچه که حرف اول را ميزند، هنر حماسي است.
اولاً هنر معقول ترسيم بشود که يعني چه و هنر حماسي تبيين بشود که يعني چه؟ هنر اگر از آغاز شروع شد، به انجام ميرسد و اگر از بين راه شروع شد، در بين راه ميماند. هنر يک وقت است از خيال و وهم و متخيله و واهمه نشأت ميگيرد و به حس ميرسد، اين هنر، هنر بين راهي است، زيرا از خيال شروع شد و به حس رسيده است، بخشهايي از سريالها از اين قبيل است، بخشهايي از داستانها و فيلمها از اين قبيل هستند که از بين راه شروع ميکنند. هنر معقول از آغاز شروع ميشود نه از بين راه، يعني از عقل نشأت ميگيرد؛ عقل امام خيال است، عقل امام واهمه است.
بيان نوراني امام سجاد(صلوات الله و سلامه عليه) اين است که امام سرزمين دل، فهم و عقل و استدلال و برهان اوست.[1] عقل اگر امامت وهم و واهمه را، اگر رهبري خيال و متخيله را به عهده بگيرد، مطلب حکيمانه و متقن و برهاني را ترسيم ميکند، اولاً؛ به واهمه و خيال ميسپارد که آنها در حد وهم و خيال کارسازي کنند، ثانياً؛ به حس ميدهد که او بپردازد؛ با نوشتن، با گفتن، با ارائه و تصوير و مانند آن. هنر معقول برهاني است، جاوداني است، از حس شروع نشد، از وهم و خيال شروع نشد، از زمين شروع نشد، تا در زمين فرو برود از آسمان آمد به زمين رسيد، زميني را آسماني کرده است. اگر بزرگاني گفتند:
محيطی چه گويم چو بارنده ميغ ٭٭٭ به يک دست گوهر به يک دست تيغ
به گوهر جهان را بياراسته ٭٭٭ به تيغ از جهان داد دين خواسته[2]
اگر نظامي و امثال نظامي اينگونه از حرفها را دارند، اينها در کنار سفره بزرگ حکيم اسلامي يعني فردوسي نشستند. فردوسي مسئله توحيد را حماسهاي کرد، مسئله ولايت و امامت و تشيع را حماسهاي کرد، بعد ايران موحد را، ايران اسلامي را در سايه توحيد و ولايت زنده نگهداشت. خيليها درباره خدا سخن گفتهاند، خدا را به عنوان خالق آسمان و زمين ستودهاند؛ اما حکيم فردوسي شعري دارد که بزرگ حکيم الهي يعني صدر المتألهين(رضوان الله تعالي عليهما) که او شعر را در فلسفه راه نداد، چون شعر که از خيالات نشأت گرفته است به عقل راه ندارد، مگر کلام منظومي که مبرهن باشد، دو جا فقط از شعر سخن گفت: يکي از حافظ به عنوان ناظم جوهره اوليا که درباره نبوت گفت، نبوت کسبي نيست، نبي مکتب نرفته است، نبي درس نخوانده است، اگر قبلي گفته بود:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت ٭٭٭ به غمزه مسئله آموز صد مدرّس شد[3]
همان مطلب دقيق و عميق علمي را بعد از يک قرن جناب حافظ گفته است به اينکه،
دولت آن است که بيخون دل آيد به کنار ٭٭٭ ورنه با سعي و عمل باغ جنان اين همه نيست[4]
يعني در حوزه و دانشگاه نميشود کسي پيغمبر بشود، رهآورد حوزه محدود است، رهآورد دانشگاه مشخص است. آن که از اين حوزهها و دانشگاهها فراتر است و فرآيندي دارد که نه در حوزه پيدا ميشود و نه در دانشگاه،
دولت آن است که بيخون دل آيد به کنار ٭٭٭ ورنه با سعي و عمل باغ جنان اين همه نيست
حکيم صدر المتألهين اين بيت جناب حافظ را درباره وحي و نبوت ميداند که کسبي نيست، اين از عقل به حس آمد، به تعبير جناب حکيم سنايي «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش» آن کسي که ميگويد:
در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر ٭٭٭ در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش[5]
ميگويد آن مطلب عميق علمي «از علم به عين آمد وز گوش به آغوش».
حکيم فردوسي وقتي درباره خدا سخن ميگويد، شعري گفته است که حکيم صدر المتألهين در کتاب المبدأ و المعاد از آن شعر با جلال و اکرام ياد ميکند و با عظمت ياد ميکند و از آن شعر بهره ميبرد[6] و آن شعر اين است:
جهان را بلندي و پستى تويي ٭٭٭ ندانم چهاي، هر چه هستى تويي
شکوه اين بيت در آن مصرع دوم است؛ يعني خدا خالق آسمان است، خالق زمين است، آنچه در آسمان، آنچه در زمين، آنچه بين آسمان و زمين است، مخلوق خداست؛ اما خود خدا چيست؟
جهان را بلندي و پستى تويي ٭٭٭ ندانم چهاي، هر چه هستى تويي
راست گفته است، هيچ عقلي درنميآيد؛ ولي «آن قدر هست که بانگ جرسی میآيد».[7]
جهان را بلندي و پستى تويي ٭٭٭ ندانم چهاي، هر چه هستى تويي
اين «ياء»، «يائ» مصدري است نه «يائ» ضمير! معنايش اين نيست که من نميدانم تو که هستي، تو هر چه هستي خودت هستي! اگر «ياء»، «يائ» ضمير بود، اين شعر خيلي بلند نبود؛ ولي «ياء»، «يائ» مصدري است؛ يعني تمام حقيقت هستي تويي. اگر تمام حقيقت هستي او، خداست، بقيه آيت اويند، مخلوق اويند، برده اويند، آفريده اويند، اينطور نيست که مثل او حقيقت هستي را داشته باشد.
جهان را بلندي و پستى تويي ٭٭٭ ندانم چهاي، هر چه هستى تويي
که «ياء»، «يائ» مصدري است نه ياي ضمير «هر چه هستي تويي» که صدر المتألهين از اين مصرع دوم «يائ» مصدري استفاده ميکند و آن را در المبدأ و المعاد خود با جلال و شکوه ياد ميکند.
اين مرز حماسي اين بزرگ حکيم الهي در توحيد است؛ اما درباره ولايت، درست است که حضرت امير شعرهاي فراواني گفته شد؛ اما حماسياش اندک است. اين حکيم فردوسي فردوسجايگاه ميخواهد که بگويد:
درست اين سخن قول پيغمبرست ٭٭٭ که من شهر علمم عليم در ست[8]
اگر مدنيت است، بزرگ درِ اين مدنيت ولايت اهلبيت است، تمدن است گامهاي دوم و سوم و چهارم و پنجم انقلاب است، اين است. الگوي اسلامي و بزرگترين تمدن بشري اگر مطرح است، از راه ولايت است. اگر رهبر علي شد، حماسه در آن هست، شهامت در آن هست، بزرگواري و عدل و استدلال و استقلال در آن هست. حماسه تنها در زدن و بريدن نيست.
بُريد و دَريد و شکست و ببست ٭٭٭ يلان را سر و سينه و پا و دست
اين بخش نازل حماسه است؛ اما بخش والاي حماسه اين است که،
درست اين سخن قول پيغمبرست ٭٭٭ که من شهر علمم عليم در ست
اگر مدنيت است، اگر الگوي اسلامي و پيشرفت تمدن است و اگر گامهاي بعدي است در همين مدنيت است. اين علي(صلوات الله و سلامه عليه) که درس مدنيت داد، تنها شهامت علي و پيروزي علي با شمشير مطرح نبود. وقتي خود حضرت، خود را معرفي ميکند اين ميتواند بزرگترين دروازه تمدن بشري باشد.
در فرمايشات نوراني علي(صلوات الله و سلامه عليه) اين است که «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ كَرَّ عَلَيَّ وَ لَا أَكِرُّ عَلَی مَنْ فَرَّ مِنِّي»[9] اين حماسه، فردوسي زمان ميخواهد، يک فردوسي عصر انقلاب ميخواهد که شعر را از آييني به حماسهاي درآورد. به اميرالمؤمنين عرض کردند که شما فرمانده کل قوا هستيد، بودجههاي فراواني در مملکت هست، اسبهاي رزمنده فراوان براي ميدان رزم آماده است شما که تمام دشمنها براي از بين بردن شما صفآرايي کردهاند، بايد يک اسب رزمنده تناور تندرو در ميدان جنگ داشته باشيد، اين مرکَبي که شما داريد مرکَب رزم نيست. حضرت فرمود براي من همين مرکبي که عادي است، کافي است. زيرا مرکب رزمي، رزمجو، بدو براي يک سوارکاري است که او بخواهد در ميدان جنگ بدود، نه من از ميدان جنگ فرار ميکنم و نه کسي که فرار کرد، او را تعقيب ميکنم، اين علي است! فرمود: «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ كَرَّ عَلَيَّ وَ لَا أَكِرُّ عَلَی مَنْ فَرَّ مِنِّي»، آن کسي که به طرف من حمله کرد، من که فرار نميکنم، وقتي جنگآوري کرد، ديد پيروز نميشود، فرار ميکند، من که فراري را تعقيب نميکنم. جاي فردوسي خالي است که اين حرفها را براي ايران اسلامي شهيد داده تبيين کند با آن زبان گوياي حماسي! «أَنَا لَا أَفِرُّ مِمَّنْ كَرَّ عَلَيَّ وَ لَا أَكِرُّ عَلَی مَنْ فَرَّ مِنِّي» نه من فرار ميکنم، نه فراري را تعقيب ميکنم. اين حماسه فردوسي ميخواهد.
اگر چنانچه روشن شد ايران اسلامي در جنگ جهاني سوم پيروز شد، اين يک زبان کارآمد فردوسي ميخواهد، مستحضر هستيد هنر سهم بسزايي دارد در حفظ و نگهداري و نگهباني و پيشرفت يک مطلب علمي. در جريان غدير در آن سرزمين وجود مبارک پيغمبر(صلوات الله و سلامه عليه) فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه»؛[10] اما يک هنرمند حماسي پا به رکاب آمادهاي بود که اين را به صورت شعر درآورد و منتشر کرد و خدا علامه اميني را غريق رحمت کند! بخش وسيعي از الغدير او اسناد هنري است؛ يعني قصائد و شعرهاي بلند حماسي است. آن که حفظ ميکند اين شعر حماسي است. خدا يک اصل کلي را در قرآن کريم به ما فرمود، فرمود به اينکه شما که قصد حمله به بيگانه نداريد، آن جهاد ابتدايي حرف ديگري دارد، فرمود در جريان ديگر شما که نميخواهيد به ديگري حمله کنيد؛ ولي آنقدر ستبر و نيرومند و قوي و قدر باشيد که دشمن از شما بهراسد: ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾،[11] اين ﴿وَ لْيَجِدُوا﴾ امر غائب است، ناظر به بيگانگان است، بيگانگان نه امر حاضر را گوش ميدهند نه امر غائب را، ولي در قرآن کريم فرمود حتماً دشمنها بايد از شما بترسند، اين يعني چه؟ يعني شما آنقدر از نظر موشک و غير موشک بايد غني و قوي باشيد که دشمن هوس حمله و امثال آن را نکند. اينکه ميبينيد مقتدرانه جواب ترامپ را ميدهد براي همين است. اين آيه قرآن يک حماسي ميخواهد، يک فردوسي ميخواهد که بگويد ايران اينقدر بايد قوي باشد که آمريکا هراس داشته باشد؛ يعني حمله نکند؛ يعني بيادبي نکند؛ يعني جسارت نکند؛ يعني کاري در حريم حرم امن ايران با شکوه نفوذ نکند: ﴿وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً﴾، امر غائب است، يک؛ مأمور هم کفارند، دو؛ کافر نه امر حاضر را گوش ميدهد نه امر غائب را، سه؛ پيام آيه نسبت به ايران اسلامي است که آنقدر غني و قوي باش که هيچ بيگانهاي طمع بکند، چهار؛ اين فردوسي ميخواهد.
بنابراين آنچه را که اين حکيم بزرگوار دارد، هنر را از اول شروع کرد؛ يعني از عقل نه از خيال، از عقل نه از واهمه، واهمه را تأمين کرد به عنوان بين راه، خيال را تأمين کرد به عنوان بين راه، از اين بين راه پلي زد به حس رسيد و سامعه را تزريق کرد، باصره را تزريق کرد، ناطقه را تزريق کرد و تأمين کرده است.
شما بزرگواران که در حوزه هنري خراسان و غير خراسان تلاش و کوشش ميکنيد، درود بر همه شما که توحيدي نظير توحيد فردوسي بسراييد؛
جهان را بلندي و پستى تويي ٭٭٭ ندانم چهاي، هر چه هستى تويي
اگر تمام حقيقت اوست به بيگانه سر سپردن وجهي ندارد، نه به خود تکيه کنيم نه به غير او و اگر دروازه تمدن ايران اسلامي، جهان اسلامي و جهان بشريت علي بن ابيطالب است به غير ولايت تکيه نکنيد که فرمود بزرگ دروازه تمدن علي بن ابيطالب است!
جهان را بلندي و پستى تويي ٭٭٭ ندانم چهاي، هر چه هستى تويي
اين توحيد؛
درست اين سخن قول پيغمبرست ٭٭٭ که من شهر علمم عليم در ست
من مجدداً مقدم همه شما فرهيختگان را گرامي ميدارم و اين سرمايه بزرگ را که هنر است، اين را ابتر نکنند، اقطع نکنند، ابنالسبيل نکنند، از بين راه شروع نکنند، فيلم را هنر را از بين راه شروع نکنند، هنر بايد سرچشمه عقلي، برهاني، الهي داشته باشد، وقتي از عقل شروع شد انسان را عاقل ميکند، جامعه را عاقل ميکند؛ ولي وقتي از وهم و خيال شروع شد جامعه را خيّال و متوهم ميکند. اميدواريم اين به دست و زبان همه شما هنرمندان انجام بگيرد که از عقل شروع کنند و به عاقل ختم بشود و اميدواريم به برکت ثامن الحجج(صلوات الله و سلامه عليه) که در کنار بارگاه آن حضرت اين مراسم برگزار ميشود از فيض و فوز آن حضرت حداکثر بهره را ببريم!
از ذات أقدس الهي مسئلت ميکنيم که امر فرج ولي خود را تسريع بفرمايد!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سايه ولي خود حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با انبياي الهي محشور بفرمايد!
خطر بيگانگان، مخصوصاً استکبار و صهيونيسم را به خود آنها برگرداند!
مظلومان عالم را از زير سلطه به در آورد و اين نظام را تا ظهور صاحب اصلي خود از هر گزندي محافظت بفرمايد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
________________________________________
[1]. بحار الأنوار (ط ـ بيروت)، ج46، 231؛ «قَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ الْعَقْلَ رَائِدُ الرُّوحِ وَ الْعِلْمَ رَائِدُ الْعَقْلِ وَ الْعَقْلَ تَرْجُمَانُ الْعِلْم».
[2]. نظامي، شرفنامه، بخش3 در نعت خواجه کاينات.
[3]. ديوان حافظ، غزليات، غزل 167.
[4]. ديوان حافظ، غزليات، غزل 74.
[5]. ديوان سنايي، غزليات، غزل 209.
[6]. المبدأ و المعاد، ج1، ص325.
[7]. اشعار منتسب به حافظ.
[8]. فردوسي، شاهنامه، بخش7 گفتار اندر ستايش پيغمبر.
[9]. أمالی(للصدوق)، ص170.
[10]. كافي(ط ـ الإسلامية)، ج1، ص420.
[11]. سوره توبه، آيه123.