سیّده نفیسه (معروف به نفیسه خاتون)، دختر حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب،[1] در سال 145 ه.ق در مکه به دنیا آمد.[2] مادرش ام ولد است.[3] نفیسه نزد پدرش حسن بن زید در مدینه زندگی میکرد.[4]
نفیسه خاتون با اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق(ع) ازدواج کرد.[5] شیخ مفید درباره او میگوید: «اسحاق پسر [دیگر] حضرت صادق(ع)؛ مردى دانشمند، شایسته، پارسا و پرهیزگار بود، و اهل حدیث از او احادیثى روایت کردهاند».[6] اسحاق از کسانى بود که معتقد به امامت برادرش موسى بن جعفر(ع) بود، و از پدرش درباره امامت موسى بن جعفر(ع) حدیث نقل کرده است.[7]
گویا سیده نفیسه و اسحاق، دو فرزند به نامهای قاسم و ام کلثوم از خود بر جای گذاشتهاند.[8]
سیده نفیسه، در سال 193 ه.ق به مصر رفت. وقتی مردم از ورود بانویی علوی به مصر باخبر شدند، به استقبال او آمدند. او همراه شوهرش در خانه تاجری به نام جمال الدین بن عبدالله بن جَصّاص سکونت گزید. تا اینکه مردم از حاکم مصر خواستند موجبات اقامت ایشان را فراهم کند و او خانهای به ایشان اختصاص داد و نفیسه برای همیشه در مصر ساکن شد.[9] مردم مصر به این بانو اعتقاد زیادی داشته و دارند.[10]
در منابع تراجم (شرح حالنویسان) و تاریخی، ویژگیها و مناقبی برای سیده نفیسه ذکر کردهاند؛ از جمله:
1. اُنس سیده نفیسه با قرآن بسیار بود و حافظ قرآن کریم بوده است.[11] گویند او در حال خواندن آیه «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»،[12] از دنیا رفته است.[13]
2. او در طول عمر خود 30 بار به زیارت خانه خدا مشرف شده است.[14]
3. او اهل عبادت، و از خوف خدا بسیار میگریست و شبها را به تهجد و بسیاری از روزها را به روزه میگذراند.[15]
4. سیده نفیسه؛ در منابع تاریخی و تراجم، با این اوصاف معرفی شده است: بانویی زاهد و پرهیزگار، مجتهد، عالم به تفسیر و حدیث.[16]
5. محمد بن ادریس شافعی وقتی به مصر رفت، به محضر این بانو رسید و از او اخذ حدیث نمود.[17]
سرانجام سیده نفیسه در سال 208ق، در ماه مبارک رمضان، در حال قرائت قرآن از دنیا رفت.[18]
اسحاق مؤتمن تصمیم داشت پیکر همسرش را به مدینه ببرد، اما مردم مصر تمنا داشتند که او در مصر دفن شود؛ لذا در جایی بین قاهره و مصر -همانجایی که الآن معروف است- به خاک سپرده شد.[19]
برخی نیز گفتهاند مردم مصر از حاکم وقت مصر خواستند اسحاق را از انتقال پیکر سیده نفیسه به مدینه منصرف کند. واسطه قراردادن حاکم مؤثر واقع نشد. مردم اموال فراوانی فراهم کردند و به وی دادند و از او خواستند تا با درخواستشان موافقت کند. اسحاق نپذیرفت، اما سرانجام به سبب رویایی که دید تن به خواست مردم داد. در این رویا، رسول اکرم(ص) به او فرمان داده بود که اموال را نپذیر، ولی همسرت را همانجا به خاک بسپار.[20]
مقبره این بانو در قاهره از زیارتگاههای مشهور مسلمانان است.
پی نوشت:
[1]. ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، تهذیب التهذیب، ج 1، ص 229، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1325ق؛ عامرى حرضى، یحیى بن ابیبکر، غربال الزمان فی وفیات الأعیان، ص 198، دمشق، دار الخیر، چاپ اول، 1405ق؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 8، ص 44، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م؛ امین، محسن، أعیان الشیعة، ج 3، ص 268، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ اول، 1403ق.
[2]. ابن عثمان، موفق الدین، مرشد الزوار إلى قبور الأبرار المسمى الدرر المنظم فى زیارة الجبل المقطم، ج 1، ص 160، قاهره، الدار المصریة اللبنانیة، چاپ اول، 1415ق؛ الأعلام، ج 8، ص 44.
[3]. فواز عاملى، زینب بنت على، معجم أعلام النساء، ص 806، بیروت، مؤسسة الریان، چاپ اول، 1421ق.
[4]. الأعلام، ج 8، ص 44.
[5]. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان، ج 5، ص 423، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، بیتا؛ ابنملقن، عمر بن على، طبقات الأولیاء، ص 284، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ دوم، 1427ق؛ الأعلام، ج 8، ص 44.
[6]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 211، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[7]. همان.
[8]. شعرانى، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبرى(المسمى لواقح الأنوار القدسیة فی مناقب العلماء و الصوفیة)، ج 1، ص 125، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول، 1426ق؛ أعیان الشیعة، ج 3، ص 268.
[9]. معجم أعلام النساء، ص 808.
[10]. وفیات الأعیان، ج 5، ص 424.
[11]. مرشد الزوار ، ج 1، ص 162؛ الأعلام، ج 8، ص 44.
[12]. «براى آنان، نزد پروردگارشان سراى عافیت است، و به [پاداش] آنچه انجام میدادند، او یارشان خواهد بود»؛ انعام، 127.
[13]. مناوى، محمد عبدالرؤوف بن تاجالعارفین، طبقات الصوفیة(الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة)، ج 1، القسمالثانی، ص 723، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1999م؛ معجم أعلام النساء، ص 807.
[14]. مرشد الزوار إلى قبور الأبرار، ج 1، ص 161؛ الأعلام، ج 8، ص 44.
[15]. معجم أعلام النساء، ص 807.
[16]. مرشد الزوار، ج 1، ص 159؛ طبقات الأولیاء، ص 284؛ الأعلام، ج 8، ص 44.
[17]. وفیات الأعیان، ج 5، ص 424.
[18]. همان؛ طبقات الصوفیة، ج 1، القسمالثانی، ص 723؛ مرشد الزوار، ج 1، ص 174 - 175؛ طبقات الأولیاء، ص 284.
[19]. وفیات الأعیان، ج 5، ص 424؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 262، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[20]. شبلنجی، مؤمن بن حسن، نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(ص)، ص 394، قم، رضی، بیتا.