عقیق: روايت در زبور داوود (ع) دارد: ای پسر آدم! درخواست ميكني و من هم به تو نميدهم، چرا؟ خيلي روشن است؛ چون ميدانم چه چیزی به نفعت و چه چیزی به ضررت است.
مرتّب ميآيي براي من تعيين تكليف ميكني و دست هم بر نميداري، من در اينجا بايد حكمت ندادن را به تو بفهمانم. یعنی حكمتم اقتضا ميكند كه به تو بفهمانم.
پول را به تو دادم امّا غرور پیدا کردی. حالا پولها را كجا خرج ميكني؟ در راه معصيّت من؟ ميدانستم وقتی به تو بدهم، شخصی هستی که نفس چموشی داری و مسئله معنويّت را از یاد میبری و از نعمتي كه به تو دادم كمك ميگيری تا معصیّت مرا بکنی . من هم تصميم ميگيرم پردهدري كنم و آبرويت را ببرم.
به تعبیر ما، منِ خدا آهنگ آبروريزي تو را ميكنم، امّا تو ميفهمي که آبرویت دارد میرود. ميآيي و ميگويي: خدايا! آبرویم را نریز، و من در اينجا پردهپوشي ميكنم و نمیگذارم آبرويت برود.
چه بسيار كارهاي زيبا و رفتار زيبايي است كه من با تو كردم و يكي از آنها همين است. و چه بسيار كارهاي زشتي كه تو با من كردي،نزديك است چنان از تو خشمگين شوم كه از اين پس هرگز خوشنود نشوم!
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مجتبی تهرانی
212113