عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۹۰۱۴۳
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۳
یادداشت/
انسان معنوی، صرفاً تابع تجربه‌ی خویش است و مهم نیست که دیگران، این تجربه را تأیید نمایند یا نپذیرند.
عقیق:حجت الاسلام والمسلمین سید احمد غفاری

از منظر یکی از اندیشه ورزان معاصر، از جمله عوامل شکل‌دهنده به معنویّت، اصالت داشتن در زندگی است؛ اصالت در زندگی از منظر وی، در مورد انسانی صدق می‌کند که در زندگی‌اش، فقط به درک و فهم خود، وفادار است و این وفاداری به خود را در ازاء وفادار بودن به دیگران، از دست نمی‌دهد.  
حال اگر انسان تصمیم گرفت که زندگی عاریتی نداشته باشد، باید خودش تصمیم بگیرد، و یا به تعبیر دقیق‌تر، خودش بر اساس فهم خودش برای خود تصمیم بگیرد از اینرو انسان معنوی، صرفاً تابع تجربه‌ی خویش است و مهمّ نیست که دیگران، این تجربه را تأیید نمایند و یا نپذیرند.  

اما برخی از محورهای انتقادی که به ایشان مطرح است بدین شکل است:

 اشکال اول به سخن پژوهشگر محترم، تناقض درونی در سخنان وی است؛ وی بارها در سخنان خودش از چیزی به نام فهم عمومی  یا همان فهم عرفی یاد می‌کند و نه تنها آن را معتبر می‌داند، بلکه تسلیم شدن انسان مدرن به آن را منافی با مدرن بودن وی نمی‌داند؛ حقیقتاً چرا تسلیم شدن در برابر فهم عرفی و عمومی، در منظر وی، موجّه شده است، ولی گزینه‌ای مثل تسلیم شدن در برابر وحی، برای وی، بسیار گران و منافی با روح اصالت در زندگی شده است؟!

پژوهشگر محترم، عمل و زندگی کردن را به‌گونه‌ای که دیگران بپسندند، منافی با اصالت در زندگی می‌داند، ولی عمل بر وفق صرافت طبع و رأی شخصی را هم‌آهنگ دانسته است؛ سؤال این است که بر فرض بپذیریم که نباید به آراء دیگران، اعتنا کنیم، چه دلیلی بر حجّیّت عمل بر وفق رأی شخصی و خودمحور وجود دارد؟ چرا رأی شخصی، حتّی اگر باعث درآویختن شخص در کژراهه‌های آینده شود، معتبر و ارزشمند است؟

گویا این پژوهشگر محترم، طبع ما را چیزی مستقل از جامعه و واقعیّتی تأثیرناپذیر از زندگی اجتماعی دانسته است؛ یعنی گویا ما انسانها طبعی داریم که دست جامعه به آن نمی‌رسد و جامعه نمی‌تواند هیچ دخل و تصرّفی در آن بکند؛ آنگاه وی می‌گوید که تو به طبع خودت مراجعه کن و اینگونه نباش که هر چه جامعه و جوّ افکار عمومی اقتضا کرد، به آن عمل کنی؛ این پیش‌فرض، خلاف واقع است؛ آن چیزی که امروز من از آن، تعبیر به "خود" می‌کنم محصول روی هم انباشته شدن القائات و تأثیراتی است که سابق بر این، از سوی جامعه به من وارد شده است. من دارای "خودِ" نفوذناپذیری نیستم که هیچ نقشی از سوی عوامل محیطی و اجتماعی نپذیرد؛ شخصیّت ما، عواطف ما، منش ما البته به خود ما منتسب هستند و درعین‌حال، تأثیرپذیرفته از جامعه‌ای هستند که در آن، زندگی می‌کنیم؛ تفاوت شخصیت‌های افراد در جوامع مختلف را می‌توان بر همین اساس، تحلیل کرد؛ جامعه به معنایی وسیع که شامل عوامل اکوزیستی نیز بشود، حتّی می‌تواند سبب تفاوتهای ژنی و بیولوژیک و زیستیِ افراد جامعه شود و مثلاً به رنگ پوست افراد نیز تأثیر بگذارد؛ جامعه می‌تواند بر مذاق، مزاج و سلایق افراد هم تأثیر بگذارد؛ حال با توجّه به این تأثیرات گستردة جامعه بر افراد، چگونه می‌توان به طبع مستقل معتقد بود؟

البته آخرین نقد به این پژوهشگر، یک نقد شخصیّتی است؛ توضیح اینکه این پژوهشگر، معتقد است که از بین ادیان موجود در عالَم، فقط دین بودیسم است که در بهترین وضعیّت از حیث احترام به اصالت در زندگی است؛ چرا که بودا تنها بنیان‌گذار دین و مذهب است که از ما اطاعت بی‌چون و چرا نمی‌خواهد؛ نیز، کم شریعت‌ترین دین است به‌گونه‌ای که بیش از هر مذهب دیگر، به باطن، اهمیّت می‌دهد؛ همچنین دین بودا تنها دینی است که از ابتدا به‌صراحت، غرض از تکوّنش را کاستن از درد و رنج بشر، معرّفی کرده است.  پرسش این است که چرا با وجود اینکه چنین ویژگیهایی در دین بودا از منظر ایشان هست که عامل برتری این دین بر سایر ادیان بشمار آورده‌اند، پس چرا همچنان مسلمان مانده‌اند؟ آیا نباید بر اساس توصیه‌های خودشان، به صرافت طبع و فهم شخصی خود، عمل نمایند و از مسلمانی دست شسته و بودائی شوند؟!
از سوی دیگر، از خواننده این مطالب، تقاضا می‌کنم وجدان خویش را قاضی نماید که آیا حوادثی که امروزه در میانمار، توسّط بوداییان و با تأیید عالمان بودایی، رخ می‌دهد، با آنچه این پژوهشگر، به عنوان گزینه سوّم، به بودیسم نسبت داد - اهتمام به تقلیل آلام و رنجهای بشری- همخوانی دارد؟

*عضو هیئت علمی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران و مدرس عالی عرفان نظری


منبع:تسنیم

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین