عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۵۴۰۳
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۳
جلسه سیری در صحیفه سجادیه در مسجد جامع ازگل
می فرماید: گاهی دو مساله پیش می آمد، اگر دو کار به ناگهانی برایش پیش می آمد، نگاه می کرد می دید کدام یک از آنها به هوای نفس نزدیک تر است با آن مخالفت می کرد.

گزارش تصویری


عقیق: جلسه سیری در صحیفه سجادیه در شب دوازدهم ماه مبارک رمضان ١٤٣٧ ، سخنرانی استاد فاطمی نیا در مسجد جامع ازگل برگزار شد .

در ادامه گزیده ای از سخنان استاد فاطمی نیا را بخوانید:

امام امیرالمومنین(ع) در حکمت 291، می فرماید: من در گذشته یک برادر خدایی داشتم، اگر دوستی بر مبنای خدا باشد، تا آخرت ادامه پیدا می کند. در قرآن هم خداوند می فرمایند: دوستان در روز قیامت همه با هم دشمن هستند، غیر از متقین. خب حالا این برادر چه کسی بوده است؟ شارحان نهج البلاغه تقریبا همه را من دیده ام، در تایید این شخص سرگردان هستند. می گویند معلوم نیست این چه کسی است. بعضی ها می گویند: ابوذر بوده است که تطبیق نشده است. خلاصه نفهمیده اند. اما عمده صفات این شخص است، این خیلی مهم است که امیرالمومنین(ع) به کسی نمره بدهد و بعد بگوید که مثل این باشید. حالا صفات این آدم را گوش کنید.

می فرماید: در چشم من بزرگ می کرد او را کوچک بودن دنیا در چشم او. این آدم از سلطان و سلطه بطنش خارج بود. چطور؟ می فرماید: چیزی را که پیدا نمی کرد حتی اشتها  هم نداشت. وقتی هم پیدا کرد زیاد هم نمی خورد. بیشتر عمرش هم ساکت بود. این هم اینگونه نیست که همیشه ساکت باشیم، نه آن وقت که لازم است صحبت کنیم. بعد می فرماید: وقتی حرف می زد، چیزی می گفت که بر حضار غلبه پیدا می کرد و همه می گفتند چه حرف زیبایی. حالا چگونه؟ نه اینکه فقط حرف بالاتری بزند همه به به بگویند، بلکه چیزی می گفت که مشکلات برطرف می شد. این تشنگی مردم که سوال داشتند را برطرف می کرد. بعد امام می فرماید: این برادر من ضعیف و مستضعف بود، مستضعف یعنی چه؟ مستضعف دو معنی دارد، یک معنا ضعیف شمرده شده، دو، ضعیف خواستن است. چرا آقا به این شخص می گوید ضعیف؟ از ظاهر پیدا است که این به معنی مستمند نیست، احتمالا جسه اش ضعیف و کوچک بوده است. مثلا هر کس می دیده می گفته این چقدر کوچک است برای همین او را مستضعف می گفتند. وقتی یک کار جدی پیش می آمد: مثل شیر دونده می دوید به سمت هدف .


بعد می فرماید: اگر با کسی خصومتی داشت حجتش را مطرح نمی کرد تا وقتی که به سمت قاضی برود. گاهی ما در خصومت ها حرف های خیلی اضافه و بی هدف می زنیم. بعد می فرماید: کسی را ملامت نمی کرد سر موضوعی که در آن موضوع ممکن است عذری پیدا شود. مثلا چی؟ مثلا ما دیدیم یک کسی در ماه رمضان آب خورد، حالا ما می آیم می گویم این روزه خوار را ببین، خب در این کار عذر می شود پیدا کرد، شاید مریض باشد آب می خورد. بعد می فرماید: چیزی نمی گفت تا عذری از خود این شخص پیدا کند. این برای همه موارد نیست گاهی ما چند روز با کسی هستیم و این شخص تمام این چند روز را نماز نخواند دیگر برای این عذری نیست، ولی برای قبلی عذر بود. بعد می فرماید: از دردی پیش کسی شکایت نمی کرد، مگر اینکه خوب می شد. مثلا نمی گفت: من دیشب از درد نتوانستم بخوابم. اما بعد از خوب شدن می گفت: الحمدالله ناراحتی بود و خوب شد.

کاری را که انجام می داد را می گفت. در نزد خدا خیلی زشت است که انسان حرفی بزند که خود عمل نمی کند.

چیزی را که انجام نمی داد را اصلا نمی گفت. یک نکته ای در اینجا هست، امیرالمومنین(ع) می فرماید: اگر در کلام مغلوب می شد، اما در سکوت مغلوب نمی شد. این یعنی چه؟ خیلی مهم است. یعنی عقلش دعوت می کرد به سکوت، حالا آنجا یک شخصی مجبورش می کرد که سکوتش را بشکند. مثلا شخصی می گوید: خب دیدی حرفی نداری بگویی، می ترسی حرف بزنی برای این سکوت می کنی. اینها واقعا بد است. مثلا مادر می گوید: می ترسی برود خانه پدرش خب مگر زن قحط است. این خیلی سخن مهمی است. در سکوت مغلوب نمی شد، عقلش می گوید که ادامه نده و آتش بحث را بیشتر نکن. برای همین سکوت می کرد که آبی باشد برای آتش.

گاهی ما می بینیم باید یک جا حرف باشد و خب حرف می زند. بعد می فرماید: برای یادگرفتن حریص تر از حرف زدن بود.


می فرماید: گاهی دو مساله پیش می آمد، اگر دو کار به ناگهانی برایش پیش می آمد، نگاه می کرد می دید کدام یک از آنها به هوای نفس نزدیک تر است با آن مخالفت می کرد.

امیرالمومنین(ع) نمره می دهد و دیگران را هم دعوت می کند که مثل این باشد. می فرماید: بر شما باد یادگرفتن این خصلت ها. حالا کسی پیدا بشود بگوید: آقا من این همه صفت های زیبا را چگونه بدست بیارم. خب این می شود مثل اینکه مخاطب می خواهد حرفی بزند و جوابش را زودتر خودش می گوید. اینجا مولایمان می فرماید: از همان اول جدی باشیم مثل شیر، حرفی نزنیم و برویم پیش قاضی، اگر چیزی از کسی دیدم چیزی نگویم تا عذری بشنویم، دردی داشتیم نگوییم تا وقتی خوب بشود، کاری که انجام نمی دهیم را نگوییم، اگر مغلوب شدیم در کلام در سکوت مغلوب نشویم. برای یادگرفتن حریص تر باشیم تا حرف زدن، اگر دو کار همزمان پیش آمد آن چیز که به نفس نزدیک تر بود را انجام دهیم. خب می گوید: این یک دریا خصلت است. اما آقا می فرماید: اگر همه را نتوانستید داشته باشیم، بدانید اخذ کم بهتر از ترک کثیر است. خب یکی را یاد بگیرید، همین سکوت خوب است. بعد امام(ع) با یک جمله بیان را تمام می کند و جای ما حرف می زند: می فرماید: اگر خدا برای معصیت وعده جهنم را هم نمی داد، مثلا اگر جهنمی نبود، واجب این بود که بندگان معصیت نکنند. چرا؟ بخاطر تشکر از نعمت هایش. اصلا جهنم نیست، خداوند این همه نعمت به ما داده است، بخاطر تشکر گناه نکنم. 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین