عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۰۳۰۲
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۷
حیات حقیقی انسان از منظر قرآن
اگر چنین توفیقی به دست آید و کیمیای ولایت الهی با جان آدمی عجین شود انسان به سرمنزل عشق که فرازمندترین قله هستی است دست می یابد.
عقیق:"ولیّ خدا محبّ و حبیب خداست و راه محبت الهی که تنها مسیر حیات متألهانه انسانی است جز در وجود مقدس ولی الله نمی گنجد و امتداد این مسیر طولانی جز با او و به او و در او پیموده نمی شود و اگر چنین توفیقی به دست آید و کیمیای ولایت الهی با جان آدمی عجین شود انسان به سرمنزل عشق که فرازمندترین قله هستی است دست یافته و از سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده است: "رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم."

آیت الله جوادی آملی، مفسر قرآن و اندیشمند برجسته دینی در کتاب حیات حقیقی انسان در قىان به تبیین مرزهای حقیقت و اعتبار در زندگی انسان می پردازد نکته ای که می تواند تمییزی برای آدمیان روزگار ما باشد که فرصت های زندگی را در جایگاه های صحیح و صواب صرف کنند.

اگر انسان به مقامی دست یابد که از محب خدا بودن تا محبوب حق گشتن، این همه راه را بپیماید یقینا در مداری قرار می گیرد که همه موجودات جهان هستی دوستدار او خواهند شد زیرا آفرینش یک پارچه سپاه حق است: "لله جنود السموات و الارض." آن هم سپاهی که میزان و مقدارش را جز پروردگار هستی نمی داند: "و ما یعلم جنود ربک الا هو." و چون این آفرینش پروانه وار به گرد شمع محبت حق می گردد لاجرم محبوب خدا را نیز به مدار طواف خویش می آورد.

آری حرکت از محب خدا بودن تا محبوب او شدن ره آورد عشق و محبتی است که در ازل تجلی کرد و آتش به همه عالم زد: "در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد." و شبنمی از آن عشق ملکوتی بر قلب انسان خاکی فرود آمد و او را تا بلندای عرش رحمان ارتقا بخشید: "خاک دل آن روز که می بیختند / شبنمی از عشق درو می ریختند."

پس ولی خدا محب و حبیب خداست و راه محبت الهی که تنها مسیر حیات متألهانه انسانی است جز در وجود مقدس ولی الله نمی گنجد و امتداد این مسیر طولانی جز با او و به او و در او پیموده نمی شود و اگر چنین توفیقی به دست آید و کیمیای ولایت الهی با جان آدمی عجین شود انسان به سرمنزل عشق که فرازمندترین قله هستی است دست یافته و از سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده است: "رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم."

قلمرو خطر در حیات انسان کجاست؟

خدای سبحان حقیقت انسان را برای او تعریف و تبیین نموده و شئون ادراکی و تحریکی وی را نیز اعلام فرموده است. هر یک از این شئون انسانی دارای ویژگی های مثبت یا منفی است و در بهره برداری از آن ها باید این ویژگی های متفاوت را شناخت و متناسب با خصوصیات حقیقی یا اعتباری آن ها عمل کرد زیرا در غیر این صورت ممکن است جایگاه حقایق و اعتباریات در هم آمیزد و با یکدیگر اشتباه شود و حیات حقیقی انسان برای امور ناحقیقی هزینه گردد که این بزرگ ترین خسارت زندگی است، زیرا در  نخستین مرحله آدمی را در حیات نباتی متوقف می سازد و همان گونه که بزرگانی چون صدرالمتألهین فرموده اند همه ریشه و اساس انسان در زمین می ماند و فروع و شاخه ها و برگ ها بالا می آید و چنین موجودی به دور از اصالت و استقامت، ترقی منکوس و رشد معکوس دارد و همه هستی او درخت گونه به راه درآوردن از زمین و سرانجام نیز جا گذاشتن بر همین زمین صرف می شود.

چگونه می توان جلوی خسارت های بزرگ معنوی را گرفت؟

برای پیشگیری از این خسارت بزرگ باید تفاوت عمده میان ویژگی های مثبت و منفی در شئون ادراکی و تحریکی انسان را بازشناخت و در گستره وجود او مناطق خطر را از منطقه امن و آرام جدا ساخت و به دیگر سخن ساحت حقایق را از قلمرو اعتباریات مرزبندی کرد، آن گاه روشن خواهد شد که در حیات آدمی کدامین حیطه نیازمند هشدار  و اعلام خطر است و کدام منطقه بی نیاز از آن.

هر فیضی که از سوی خدای سبحان به هر موجودی عطا می شود اگر از آسیب و آفت گناه مصون ماند، نه تنها محتاج هشدار و اعلام خطر نیست بلکه به راهنمایی بیگانه نیز نیازی ندارد زیرا موجود برکنار از گناه در مسیری ملکوتی راه می پیماید و جز کار خیر از او سر نمی زند و تنها باید درجه و جایگاه پرعظمتش را به او نمایاند.

مثلا فرشته ها که از هرگونه شر و شهوت و غرور و غضب به دورند و هرگز تزاحمی با دیگران ندارند نیازمند هشدار و اعلام خطر نیستند، از این رو نبوت و امامت و منهاج و شریعت نیز برای آنان ضرورت ندارد چون بدون همه این امور هم از کفر و طغیان مبرّایند و هم در اطاعت خدا کوشا. تنها چیزی که به آنان تفهیم شده جایگاه، درجه هستی و میزان فیضی است که هر یک می توانند دریافت کنند.

این که قرآن کریم برای فرشته ها مقام معلوم را تعیین می کند و از زبان خود آنان می فرماید "و ما منّا الّا له مقام معلوم." نشانگر عدم تزاحم درباره آنان است، زیرا نه کمال مفقودی در فرشتگان متصور است و نه نقص و کمبودی، بنابراین نه خود آنان از مقام معلوم خویش به مقام دیگری توجه دارند و نه دیگران را توان تعرض به مقام آنان است، پس نه خطری از سوی آنان دیگران را تهدید می کند و نه تهدیدی از سوی دیگران متوجه آنان است و چون دارایی های فرشتگان همگی حقیقی است و نه اعتباری تمام آثار آنان مثبت است و هیچ نقطه منفی و نیازمند هشدار در هستی آنان وجود ندارد.

اما هستی شگرف و پهناور انسان هم دارای منطقه امن و آرام است و هم دارای قلمرو خطر زیرا آدمی از یک سو با فرشته خویی و ویژگی های ملکوتی به آسمان معطوف است و از سوی دیگر خصیصه های حیوانی و نباتی او را به زمین گرایی می خواند. فرشته خویی او یک سره دارای آثار مثبت است و در این ساحت هیچ خطری او یا دیگران را از سوی او تهدید نمی کند اما ویژگی های حیوانی و نباتی و دیگران برکاتی را به همراه دارد، لیکن تزاحم را نیز به دنبال خواهد داشت و از این جهت پیوسته نیازمند هشدار و اعلام خطر است.


منبع:شبستان


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین