عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۶۲۴۱
تاریخ انتشار : ۰۵ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۰
علی با ذکر« یا زهرا» در میدان حیدری می کند که حالا ریسمان سکوت دستش را بسته تا ... دین بماند برای ما.

عقیق: "حسین قدیانی" نویسنده کتاب معروف "9/10" است که کتابش در کمتر از سه هفته به چاپ ششم رسید.

حرارت های نوشته هایش تا عمق جان نفوذ می کند و متن ذیل قلمی است که برای حضرت صدیقه(س) نگاشته است.

« هل من مبارز؟

دل نوشته ای برای ... عزائیل!

وقت مأموریت نزدیک است؛

احساس می کنم دست و پایت می لرزد.جرأتش را داری؟

این بار از که می خواهی اجازه بگیری؟ از زینب؟

اما این بار این خانه اصلاً در ندارد تا بگویی و اذن ورود بخواهی تا رد کند تو را و پدرش شفاعتت کند! در که نه، این بار اصلاً پدر ندارد. برو داخل، تنها حواست باشد میخ پرهای تو را خونی نکند که این میخ درسش را خوب بلد است. این میخ دل ما را هم خون کرده است اما اگر به پرهایت هم گیر کرد نگران نباش زخم زیادی نمی زند... آخر دگر سرد شده است. اصلاً می دانی! میخی که به پهلوی بچه شش ماهه در شکم مادر می خورد یعنی چه؟ مثل شمشیری است که به فرق یک مرد می خورد. مثل دردی است که به پهلوی یک زن می خورد! آخ گفتم پهلو ... به هر طرف که می خوابد زخمش می زند بستر، انگار این بستر هم دیگر تحملش را ندارد؛ مثل همسایه ها که از گریه اش می خندند. بگذار بغض گلویم را بگویم؛ نامردها، غریب یا نه، یتیم گیر آورده اند؛

اگر چه علی را دارد اما علی را هم او علی کرده است. علی با ذکر« یا زهرا» در میدان حیدری می کند که حالا ریسمان سکوت دستش را بسته تا ... دین بماند برای ما. آماده باش عزرائیل! تو مأموری تاشیعه را یتیم کنی! چشمانش را شرمنده کرده، آنقدر گریسته بانو اما هر چه فکر می کنم گریه برایش خوب نیست. می دانی چرا؟ آخر مادرم سیلی خورده، آنقدر دست سنگینی بود که وقتی بلند شد راه را « حسن» نشانش داد ... و حسن ... می دانی! حسن از حسین غریب تر است. آخر با حسین هر چه کردند اما مقابل چشمانش مادرش را سیلی نزدند، اما روی خاک دنبال گوشواره نگشت اگر چه دنبال خاره گشت! حالا می دانی قصه ی گریه را! اشک شور وقتی به جای سیلی می رسد مانند نمک، زخم را می سوزاند. آماده شو عزائیل. جهان یک فاطمیه کم دارد. تاریخ یک محرم هم برای زهرا می خواهد اما باز احساس می کنم نگرانی! نمی توانی ...نمی توانی ببینی علی خیبر شکن از مسجد تا خانه زانوانش را مرکب می کند تا به زهرا برسد. چقدر کار تو سخت است! جواب یتیمی حسین را چه می دهی؟ دلم برایت می سوزد عزائیل! اما نگران نباش. فاطمه مدد می دهد تو را. خودش فرموده« اللهم عجل لوفاتی» یعنی اذن احضار تو را خودش داده است ودنیا این خانه خالی را برای ثانویان جا گذاشته است. آری عالم فاطمه را نفهمید؛ شاید بهشت گوشه بیاید و حسابش کند و این غم را  از دوش عالم سبک کند.

بقیة الله حرم می سازد برای مادر که کبوترانش پرواز می کنند بین این حرم تا گنبد نبی، تا گنبد نجف و همچون مرغ دل که یک بام دارد و دو هوا، گه مدینه می رود گه ... کرب و بلا!»

 

منبع: روضه

211008


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین