عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

عقیق برای استفاده ذاکرین آل الله منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن نیمه رمضان ایام با سعادت میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع) ، عقیق گزیده اشعار آیینی به این مناسبت را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند
سرویس شعر آیینی عقیق:به مناسبت فرا رسیدن نیمه رمضان ایام با سعادت میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع)  عقیق گزیده اشعار آیینی به این مناسبت را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.


حسین صیامی :

من از شماست هر چه منم را گرفته ام

حالا به روی دست ، تنم را گرفته ام


خاکم ز کربلاست ولی خانه ام بقیع

 امشب بهانه ی وطنم را گرفته ام


58 شب همه جا گفته ام حسین

تا اذن این دو شب حسنم را گرفته ام


هرجا شده است صحبت کوچه شبیه تو

بی اختیار من دهنم را گرفته ام

.
.
از باغ شیعیانِ غریبِ مدینه ات

بُردِ یمانی و کفنم را گرفته ام

.
.

بین من و لباس عزایت چه فرقی است

من رنگ و بوی پیرهنم را گرفته ام

.
.

دست مرا بگیر به محشر بگو که من

همواره دست سینه زنم را گرفته ام

 

حامد الواری :

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است

نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است

مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی

ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است

نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد

شور در عالم بالاست حسن را عشق است

یل صفین و جمل یکه سوار عرب است

رجز حضرت سقاست حسن را عشق است

به خداوند قسم عشق جگر میخواهد

جگرسوخته زیباست حسن را عشق است

مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب

چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است

 

وحید قاسمی :

در مدح تو باید که ببندیم دهان را

وقتی که بریدند ادیبانه زبان را

 

ای آینه ی حسن خدا، یوسف مصری

با آمدنت تخته کند زود دکان را

 

بازار سر زلف تو  از بسکه شلوغ است

انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را

 

وصف مژه ها و خم ابروت مرا کشت

زحمت نده صیاد دگر تیروکمان را

 

با تکه کلافی به وصال تو رسیدم

زهرا به حسابم زده این سود کلان را

 

تا سفره ی احسان کرم خانه تان هست

سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را

 

زرتشت مسلمان شده ی چشم خمارت

انداختی از چشم همه دیرمغان را

 

ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم

بهترکه بچسبیم همین نقد جهان را

 

با طشت نگو، کوچه ی غم خون جگرت کرد

ترسم که به زینب برساند جریان را
 
 
امیر سلیمانی:
 
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
آن قدر فرشته به زمین آمده انگار
در کل سماوات نمانده است مقیمی
گل های بهشتی است به دستان ملایک
در شهر از این واقعه پیچیده شمیمی
از طایفه ی نور خودش نور علی نور
با نور رسیده است کریمی به کریمی
او آمده تا دل ببرد با دو سه لبخند
در بین زمین باب کند لحن صمیمی
او آمده دستی بکشد از سر لطفش
تا پاک کند از سرمان گرد یتیمی
چه خوب و چه بد پیش حسن فرق نداری
در لقمه ای از سفره ی او نیز سهیمی
شرمنده ی آقای کریمان که ندارد
جز سنگ نشان و دو وجب خاک حریمی
 
 
مسعود اصلانی:
 
ابری شدم به نیت باران شدن فقط 
مور آمدم برای سلیمان شدن فقط
باید ز گوشه چشم تو کاری بزرگ خواست 
چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط
باید به شیعه بودن خود افتخار کرد 
راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط
دنیای دیگریست اسیری و بردگی
آن هم به دام زلف کریمان شدن فقط
لا یمکن الافرار ز تیر نگاه تو
چاره رسیدن است و قربان شدن فقط
در خانه ی کریم کفایت نمی کند 
یک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط
این لطف فاطمه است و عشق است تا ابد 
سرمست از نوای حسن جان شدن فقط
 
مظاهر کثیری نژاد:
 

تو که باشی دگرم میل به بارانی نیست
اشبه الناس به کردار تو انسانی نیست
ما گداییم و اگرچه که فراوانی نیست
و اگر رغبت بازار به ارزانی نیست
تا حسن هست ،غم ما غم بی نانی نیست

پشت اسم تو پر از هیبت و نام آوری است
سیرتت را همه گفتند که پیغمبری است
صورت خوشگل تو ، حسرت حور و پری است
سر بازار تو آنقدر پر از مشتری است
چار فرسنگی دکان تو دکانی نیست

نور روی تو به شب حس سحرگاهی داد
و به مداح تو انگیزه ی مداحی داد
نوکری تو به ما هیمنه ی شاهی داد
تو به آنی دل ما را به فنا خواهی داد
اثر جذبه ی عشق تو ولی آنی نیست

هر که از تو بسراید سخنش می ارزد
هر که سرباز تو شد سر به تنش می ارزد
هر که همشهری تو شد وطنش می ارزد
کوبه ی خانه ی تو کوفتنش می ارزد
در تمنای وصال تو پشیمانی نیست

آن کتابی که تفال نزدیدش حسن است
هر کسی توبه کند ، دین جدیدش حسن است
هر که افتاد به بن بست، امیدش حسن است
قفل قلب من بیچاره کلیدش حسن است
وصد البته که در "دولت روحانی"نیست

جان عالم به فدای پدر محترمت
تو بگو یک کلمه  جان علی "می خرمت"
عالمی شامل احسان و عطا و کرمت
در تماشای همان مقبره ی بی حرمت
"لذتی هست که در سجده ی طولانی نیست"

دم تو بود خدا حضرت عیسی را ساخت
قدر ظرف دل تو پهنه ی دریا را ساخت
سالها نان سر سفره ی تو ما را ساخت
باید آخر حرم یوسف زهرا را ساخت
غیرت هیچکسی ، غیرت ایرانی نیست

 

 

 

 



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
امیر علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۰
0
0
سلام درود بر شما از اینکه اشعار را زود تر قرار دادید.
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین