عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۲۰۸۶۱
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۲:۲۵
با حضور جمعی از شعرای آیینی
استاد حسینی با اشاره به حضور مداحان در جلسه شعر و متقابلا حضور شاعران در جلسات مداحی این مسئله را یک اتفاق مثبت ارزیابی کرد.در ادامه جلسه شاعران ضمن شعرخوانی از نکات و نقد های استاد حسینی و دیگر شاعران جلسه بهره مند شدند
گزارش تصویری

عقیق: جلسه هفتگی شعر آیینی فرات با حضورجمعی از شاعران آیینی از جمله  سید مهدی حسینی،جواد هاشمی ، قاسم صرافان، احمد علوی، حامد تجری ، محسن غلامحسینی، هادی ملک پور، محمد بیابانی، پیمان طالبی، محمد مهدی شفیعی، حسین عباسپور و رضا یزدانی در حسینیه سادات  برگزار شد.

 به گزارش عقیق در ابتدای این جلسه استاد حسینی با اشاره به حضور مداحان در جلسه ی شعر و متقابلا حضور شاعران در جلسات مداحی این مسئله را یک اتفاق مثبت ارزیابی کرده در فواید آن مطالبی را عنوان کرد . سپس سید جواد هاشمی ضمن معرفی شاعران جلسه تذکرات لازم را بیان کرد. در ادامه جلسه شاعران ضمن شعرخوانی از نکات و نقد های استاد حسینی و دیگر شاعران جلسه بهره مند شدند.

اشعار خوانده شده در جلسه شعر آیینی فرات:

حسین عباسپور

تو خورشیدی, اگر چه دیدنت از دور آسان است

ولی ادراک نور آیا برای کور آسان است؟

تویی که با مرامت رام کردی بد زبان ها را

برایت بردن من تا خدا تا نور آسان است

شبیه مرد نصرانی مرا صید نگاهت کن

تو ماهی گیر باش افتادنم در تور آسان است

خودت سیب دلم را از حصار سنگ ها بردار

برای او که چید از آسمان انگور آسان است

تمام بیت هایم درد دل بودند میبخشی

که توصیف سلیمان از زبان مور اسان نیست

□□□ 

حامد تجری

قدری که داشت قدر مسلّم زیاد بود

خون دلی که خورد کمش هم زیاد بود

او نور خلقت است که در نور خلقتش

زاویّه‌های روشن مبهم زیاد بود

زهرا اگر نبود بهشتی نداشتیم

مهرش اگر نبود جهنّم زیاد بود

در خانه‌اش تمام کنیزان مقدّسند

جایی که مثل حضرت مریم زیاد بود

تارِ گلیم کهنه‌ی انفاق کرده اش

هرچند در نگاه گدا کم؛ زیاد بود

□□□

آری درست، مادرمان زود پیر شد

آری درست، در دل او غم زیاد بود

اما برای سنّ کمش گریه کم کنید

هجده بهار از سر عالم زیاد بود

□□□

هادی ملک پور:

تا نقش کرده ایم به پندار ها تو را

ترجیح داده ایم به جان بارها تو را

از جانب دیار تو عطری که می وزد

تنها نبوده نام تو روی لبان گل

همراه گل شنیده ام از خار ها تورا

تصویر کرده از پس دیوار ها تو را

حیف است شاعران جهان جستجو کنند

در وصف خط و عارض و رخسار ها تو را

شاید چو ابرها که به خورشید حائل اند

پنهان کنند در پس انکارها تو را

خاموش مانده اند دغل کارها ولی

فریاد می زنند گرفتارها تو را

فریاد می زنند و تکفیر می شوند

حلاج های مانده سر دارها تو را

با اینکه غافلیم ز تو یوسف عزیز

اما گرفته چشم خریدارها تو را

نام تو تازه است به هرجا که برده ایم

کهنه نکرد این همه تکرار ها تو را

دیگر کجا سزای تو مدح از زبان ماست

وقتی سروده اند سزاوارها تو را

□□□

محمد مهدی شفیعی:

تویی که صنع خدایی و خالق احدی

نیازمند خدا و به خلق او صمدی

تو نقطه ی ب ی بسم اللهی و قرآنی

امید شیعه ی خود وقت قصه ی لحدی

تو استغاثه ی نوری و ذکر عیسایی

امید مادر موسی و طفل در سبدی

به جز خدا و پیمبر کسی تو را نشناخت

که ماورای خیالی و فوق هر خردی

نه عمر و مرحب و حارث که یک سپاه یهود

به پیش ضربه ات آقا نبوده هیچ عددی

هرآنکه داشت به صلبش مریدتان در جنگ

به گردنش تو رساندی و ضربه را نزدی

میان جمله ی اذکار ذرک تسبیحی

برای ما نشود جزتو یا علی مددی

امام عسکری (ع)

□□□

محمد علی بیابانی:

دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را

نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را

کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را

که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را

من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم

من امشب بنده مولای سر من رئا هستم

درون سینه ام انگار شور دیگری دارم

به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم

به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم

شرابی ناب از انگورهای عسگری دارم

من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم

حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم

وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که

رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که

تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که

خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که

همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد

که مثل آن حسن آرام جان این علی باشد

نگاهت چون مسیحایی است که بر مرده ها جان است

که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است

و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است

بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است

تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی

صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟

رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید

حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید

گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید

دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید

اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد

کسی چون عسگری را هم گدای سامرا دارد

میایی و برای مهدی ات دلداده می سازی

هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی

از اشک دیده چشم انتظاران جاده می سازی

برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی

میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی

برای شیعیانت "افضل الاعمال" را گفتی

تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست

زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست

به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست

یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست

دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان

دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان

□□□

احمد علوی

هم سفره ی ساقی شده با نام خدا مشک

امروز شده مبدا هر قبله نما مشک

این کیسه ی رمی شده از نور لبالب

با مشکر آمیخته جانش شده تا مشک

چون صاحب خود خیری از این آب ندیده

نوشیده به همراهی او جام بلا مشک

جاری شده در گستره ی دشت فقط اشک

شرمنده شده از عطش آل عبا مشک

چون اهل حرم چشم به راهند بیاید

بادست پر از علقمه بی چون و چرا مشک

لاحول و لا قوه الا به خداوند

سالم تو برون آ ی از این حول و ولا مشک

یک لحظه به میدان برسان پیکر خود را

یک دم به پرستاری شش ماهه بیا مشک

ساقی سپر توست ولی دست ندارد

باید که شوی دست به دامان دعا مشک

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
یاسر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۰:۰۴ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
0
0
برادر ایشون سیجواد هاشمی نیستند بلکه آقای جواد اشمی هستند که تخلصشون هم تربت است سید جواد هاشمی بازیگر هست و ایشون سادات نیستند لطفا دقت فرمایید
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۲۱ - ۱۳۹۲/۱۱/۰۹
0
0
مصراع دوم بیت دوم آقای ملک پور یک اشکال از لحاظ سبک شعری دارد
لطفا اصلاح بفرمائید
پاسخ ها
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۰
خب برادر من عقیق بره شعر شاعرو اصلاح کنه
شما دکتر تشریف داریی؟؟
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین