عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۹۵۰۵
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۲ - ۰۳:۳۴
مراسم شهادت امام حسن عسکری(ع) با مداحی حاج سید مهدی میر داماد در مهدیه تهران
وقتی پیکر مطهر امام (ع) آماده نماز خواندن شد ، جعفر به نماز ايستاد ، کودکی زیبا آمد و عبای جعفر را کشيد و گفت : اي عمو کنار برو که من برای نماز خواند شایسته ترم.

صوت مداحی سید مهدی میرداماد در مهدیه تهران

عقیق: مراسم عزاداری شب شهادت امام حسن عسکری (ع) با حضور جمعی از عاشقان اهل بیت(ع) در مهدیه تهران برگزار شد.

به گزارش عقیق در این مراسم حجت الاسلام پور موسوی سخنرانی کرد و حاج سید مهدی میرداماد به روضه خوانی و مداحی پرداخت.

در ادامه نکاتی از سخنان حجت الاسلام پور موسوی را بخوانید:

* درباره فضیلت های امام عسگری(ع) بر کسی پوشیده نیست که مداح اصلی تمام اهل بیت (ع) حق تعالی در قرآن مجید بوده اند.

* اهلبیت(ع) در همه ابعاد  خوبی ها ، زیبایی ها و فضایل  در بالاترین درجه  هستند به خصوص در دو صفت برجستگی خاصی  دارند. بنده این دو صفت را به عنوان نمی از دریای فضیلت های امام عسکری اشاره می کنم.

* نکته اول ایمان به خدا و بندگی است و دومی خدمت به خلق خداست. همان دوصفتی که پیامبر اکرم فرمودند: دو خصلت است که با ارزش تر آن وجود ندارد یکی بندگی خدا دومی منفعت رسانی به بندگان خدا.

* باز حدیث دیگری از پیامبر اکرم هست که فرمودن شما برای این دو چیز خلق شده اید. اطاعت از  خدا و دیگری احسان به خلایق .

* درباب عبادت و خدمت امام عسکری(ع) اگر بخواهم مصادیقی  بگویم شما نگاه کنید به دوران حیات این امام. دوران بسیار حساس ، خطیری قرار گرفته بودند . چون حکومت وقت شنیده بود که حضرت مهدی (عج) از فرزندان ایشان است. عسکر هم که از صفات ایشان ذکر شده به خاطر همین شرایط پادگانی بوده که ایشان در آن  محاصر بوده و زندگی می کرده اند. چنین فضای پر رعب و وحشتی بوده است. ایشان را در زندان های مختلفی جای دادند.

*زندان بانی بوده به نام صالح بن وصیف. او  دو نفر از غلام های  بد اخلاق و خشن خودش  را برای مراقبت امام گذاشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتري دهد ، اما آن دو غلام که از حالات معنوی امام عسکری را می دیدند به شدت  تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار و با ایشان خوش رفتاری می کردند . وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند ، مي گفتند اين زنداني روزها روزه دار است و شب ها تا سحر به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسي حرفی نمي زند .

* ابوالاديان از یاران امام عسکری است و نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي برد . حضرت روزی  او را خواستند و چند نامه اي نوشتند به مدائن تا آنها را برساند. امام (ع) به ابوالادیان فرمود : بعد  از پانزده روز به سامرا برمی گردی در آن وقت من دیگر زنده نیستم.  ابوالاديان از امام بعد از ایشان سوال می کند.

امام عسکری فرمودند : کسی که  جواب نامه من را از بخواهد.

ابوالاديان نشانه دیگری می پرسد. امام پاسخ دادند:  هرکس بر من نماز میت بخواند .

دوباره ابوالاديان مي نشانه دیگری می پرسد. حضرت فرمود هرکس که بگوید در کیسه ات چه داری او امام بعد از من است .

ابوالاديان مي گويد : عظمت امام باعث شد که نتوانم نشانه  ديگري  بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و بعد  از پانزده روز که  برگشتم . وقتي به در خانه امام رسيدم صداي  گريه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکري  را ديدم که نشسته ، و شيعيان به او تسليت مي دهند گويند . خیلی تعجب کردم ، اخر جعفر اصلا شایستگی این مقام را نداشت.

وقتی  پیکر مطهر امام (ع) آماده نماز خواندن شد ، جعفر به نماز ايستاد ، کودکی زیبا آمد و عبای جعفر را کشيد و گفت : اي عمو  کنار برو که من برای نماز خواند شایسته ترم.

جعفر رنگش پرید . عقب ايستاد . آن کودک  جلو آمد و بر پدر نماز خواند  و آن حضرت را در کنار  امام علي النقي عليه السلام دفن کرد . بعد رو به من کرد و  فرمود : جواب نامه ها را که با تو است بده . من جواب نامه را به آن کودک دادم . وقتی از جعفر پرسیدند این بچه که بود. گفت به خدا قسم که تا به حال او را ندیده بودم.

در اين موقع ، عده اي  از شيعيان از شهر قم رسيدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند نفر  از آن ها  پیش  جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو که نامه هايي که داريم از چه جماعتي است و مالها چه مقدار است ؟

جعفر گفت : ببينيد مردم از من علم غيب مي خواهند ! در آن حال خادمي از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت :

اي مردم قم با شما نامه هايي  است از فلان و فلان و  کيسه اي  که در آن هزار اشرفي است که در آن ده اشرفي است با روکش طلا .

شيعياني که از قم آمده بودند گفتند :هر کس تو را فرستاده است امام زمان است اين نامه ها و کیسه ها را به او تسليم کن .

 اشعار حاج سید مهدی میرداماد

برپاست به بزم پدرت شور و نوایی

من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟

تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم

آقا به پذیرایی مهمان نمی آیی؟

جانم به فدای غم تو، آجرک الله

بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی

زهر ستم از پای درآورده پدر را

حالا پسر  و روضه و تشییع جدایی

در ظاهر اگر کوچکی و کودک و کم سن

در واقع بزرگی و ابوالفضل(ع) نمایی

عالم همه قربان گل فاطمه(س) مهدی(عج)

امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی

من گریه کن روضه ی بابای غریبت

تو فکر من و کوله سنگین خطایی

نور دل زهرا(س) به عزا خانه بابا

سر میزنی و میکنی ام کرب وبلایی



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین