عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۹۳۷۷
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۲
عقیق: ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود روی زمین افتاد و زمزمه میکرد دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش  داشت اخرین نفساشو  ازش پرسیدم این لحظات اخر چه حرفی برای مردم داری با لبخند گفت: 

از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن.عکس روی کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت.. آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده ...




منبع:مصاحبه گر

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
علی 313
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۱
0
6
خیلی زیبا بود
ایشالله به اونا ملحق بشیم :(
علی 313
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۳۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۱
0
5
خیلی زیبا بود
ایشالله به اونا ملحق بشیم :(
متحير
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۴۸ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۱
0
6
اونا چي ميگفتن ما چي ميگيم
اونا چي بودن ما چي هستيم
اونا تو چه وادي بودن ما تو چه وادي
چقدر فاصله افتاده بينمون...
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین