عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۹۶۸۶
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۳
حجت الاسلام والمسلمین بهاری مطرک کرد:
بهاری گفت: خطبه طوفانی امام سجاد(ع) طومار خلافت امویان را در هم پیچید و مردم شام را بر علیه خلافت ابوسفیان و خاندانش شوراند.
عقیق:حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم بهاری کارشناس مسائل مذهبی در گفتگویی در خصوص امام زین العابدین (ع) اظهار کرد: امام سجاد(ع) دومین فرزند امام حسین (ع) است که در کربلا حضور داشت و معروف به علی اوسط بود.

وی افزود: در کربلا وجود مبارکشان به خاطر ادامه پیدا کردن رشته امامت و ولایت به بیماری مبتلا شد و به مریض مصلحتی کربلا نیز لقب گرفتند.

بهاری عنوان کرد: در برخی روایات آمده ایشان به دل درد شدیدی مبتلا شدند و توانایی جهاد در رکاب پدر را نداشتند و جز اسرای کربلا محسوب می شوند، لذا مسئولیت اداره اسرا را حضرت سید الشهدا(ع) به زینب کبری (س) سپرد و به این خاطر که در مسیر کربلا تا شام کسی به وجود مبارک این حضرت تعدی نکند ایشان تا شام سکوت اختیار کردند .

وی در رابطه با مادر امام سجاد(ع) گفت: مادر ایشان شاه زنان و یا شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ایران است و خود ایشان هم بعد از امام حسین(ع) حدود 35 سال امامت کردند .

این کارشناس مذهبی افزود:  دو روز به عنوان روز شهادت ایشان مطرح است که یکی 12 و دیگری 25 محرم است که هردو قول هم به اندازه هم درست است. 

وی در ادامه گفت: ایشان در سن 57 سالگی و در سال 95 هجری در مدینه منوره به شهادت رسیدند.

بهاری به نقل از امام سجاد (ع) خاطر نشان کرد: ایشان در سن حدودا 23 سالگی شاهد و ناظر وقایع گرانی بودند لذا امام سجاد(ع) خود این ماجرا را این گونه بازگو می کند: « هنگامی که ما را از کربلا به سمت کوفه حرکت می دادند، من به بدن های مقدس شهیدان می نگریستم ودر این اندیشه بودم ، که چگونه آن ها به خاک سپرده نشده اند؟ این فکر در نظرم بسیار بزرگ وسنگین آمد ومرا به شدت اضطراب وناراحتی واداشت، به طوری که نزدیک بود، روح از بدنم خارج شود. عمه ام ، زینب(س)، که مرا در آن حال دید، گفت:« ای یادگار جد وپدرم وبرادرانم ترا چه شده است که می بینم با مرگ دست وپنجه نرم می کنی ؟» در پاسخ گفتم : «چگونه جزع و زاری نکنم، در حالی که می بینم سرورم، برادرانم، عموهایم، عموزاده هایم و خویشانم آغشته در خون خود، برهنه وعریان، برزمین افتاده اند، نه کسی آنان را کفن می کند و نه به خاک سپرده شده اند. کسی به آنان نزدیک نمی شود ودر آنجا رحل اقامت نمی افکند گویا آنان خاندانی از دیلم وخزر هستند ».

وی افزود: زینب(س) گفت:« آنچه می بینی، ترا به جزع وزاری واندارد! به خدا سوگند، این عهدی است از رسول خدا(ص) به جد وپدر وعمویت. خداوند از گروهی از این امت- که فرعون های زمین آنان را نمی شناسند ولی در میان اهل آسمان ها معروف وشناخته شده هستند- پیمان گرفته است که این عضوهای از هم جدا و این بدن های آغشته به خون را جمع کنند وبه خاک بسپارند. آنان در این سرزمین نشانه ای برای قبر پدرت نصب می کنند، که گذشت روزگار اثرش را محو ونابود نخواهد کرد. سر کردگان وپیروان گمراهی در محو ونابودی آن می کوشند؛ ولی تلاش آنان چیزی جز افزون برآثار آن وبلند کردن آوازه آن نتیجه ای نمی بخشد.»

این کارشناس مذهبی عنوان کرد: بعد از عاشورا حضرت بسیار دوران سختی داشتند لذا ایشان می فرمایند در مدینه افرادی که جواب سلام مارا می دادند تعدادشان به عدد انگشتان دست نمی رسید. 

وی افزود: امام سجاد (ع) در خصوص اوضاع مدینه می فرماید:« زن رقاصه ای برای آموزش لهو لعب وارد مدینه شد ، خیلی ها به استقبالش رفتند و زمانی هم که از مدینه خارج شد تمام افرادی که توانایی راه رفتن داشتند برای بدرقه اش آمده بودند درحالی که کسی جواب سلام مارا هم نمی داد.

بهاری در رابطه با اقدامات حضرت زین العابدین (ع) در دوران امامت اظهار کرد: امام سجاد به مدت 20 سال خارج از مدینه زندگی می کرد و سالی یک بار به مدینه می آمد تا تعدادی برده خریده و پس از پرورش و تزکیه نفس آنها را آزاد کند. 

وی افزود: در اصل یک مومن ، عابد و زاهد را پرورش می داد و وارد جامعه می نمود لذا از افرادی که در مکتب حضرت زین العابدین (ع) پرورش یافتند می توان به ابو حمزه ثمالی اشاره کرد که ایشان دعای ابو حمزه را به او می آموزد. 

این کارشناس مذهبی بیان کرد: خروجی فعالیت های حضرت را می توان صحیفه سجادیه و رساله الحقوق حضرت سجاد(ع) بر شمرد.

**کاروان اسرا و خطبه طوفانی؛

بهاری در خصوص اوضاع شام در بدو ورود کاروان اسرا به این دیار خاطر نشان کرد: کاروان اسرا در شرایطی وارد شهر شام شد که شامیان در این مدت اسلام را در چهره امویان دیده و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر می ‌دانستند و بر خلاف کوفیان تنها همین را می‌ دانستند که فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسیده و خاندان وی به اسارت گرفته شدند. از این رو به شکرانه این پیروزی و ورود کاروان اسرا شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.

وی افزود: آنها علی بن ابی طالب (ع) را فردی بی دین می دانستند که قاتل خلیفه سوم بوده وبنابر گفته معاویه بر علیه حکومت امویان شورش کرده است.

بهاری به نقل از کتاب بحارالنوار تشریح کرد: « در این مجلس یزید ملعون به یکی از خطیبان درگاهش دستور داد تا به مذمت علی علیه السلام و اولادش و به توجیه و تمجید فجایع عاشورا اقدام نماید. خطیب پس از اینکه بر فراز منبر رفت و حمد و ثنای خداوند را بجای آورد فوق العاده از حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) غیبت و بدگوئی کرد و نسبت به بزرگداشت معاویه و یزید سخنانی طولانی گفت و آن ها را به هر عمل نیکوئی نسبت داد.

وی افزود: در این حال امام سجاد(ع) بر آن خطیب فریاد زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را بوسیله غضب خالق خریدی. اینک جایگاه خود را در آتش شعله ور دوزخ آماده بنگر و خود را برای آنجا آماده ساز!آنگاه حضرت به یزید فرمود:آیا اجازه می دهی من هم با مردم سخن بگویم؟ یزید به دلیل ترسی که از افشاگری های امام و نفوذ کلام ایشان داشت ابتدا به این کار رضایت نداداما سر انجام با اصرار و پافشاری شامیان یزید مغلوب شد و اجازه خطابه امام سجاد را صادر کرد.

این کارشناس مذهبی در ادامه نقل قول گفت:« حضرت سجاد (ع) پس از اینکه بر فراز منبر رفت به گونه ای سخنرانی نمود که چشم عموم مردم گریان و قلب آنان ترسان شد. ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق (امیر المؤمنین علی علیه السلام)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا (ص) [حمزه]، و امام حسن و امام حسین (ع) دو فرزند بزرگوار رسول اکرم (ص) را از ما قرار داد. با این معرفی کوتاه ،هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم.» 

بهاری خاطر نشان کرد: «ای مردم! من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت کنندگان و افتخار گریه کنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرنده ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.

وی افزود: او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود وهمانند شیری شجاع که وقتی نیزه ها در جنگ به هم در می آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده می ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنه ها حضور داشت.او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او که این صفات و ویژگی های ارزنده مختص اوست ، جدم علی بن ابی طالب است. آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم.

بهاری عنوان کرد:حضرت سجاد (ع) آنقدر به این حماسه مفاخره آمیز ادامه داد تا اینکه صدای مردم به ضجه و گریه بلند شد و یزید ترسید مبادا فتنه بپا شود لذا دستور داد تا مؤذن شروع به اذان کرد و سخن امام سجاد را قطع نمود.

وی افزود: برخی مستشرقین بر این عقیده اند که  با این خطبه امام سجاد (ع) یزید حکومتش را در خطر دید و دستور خروج خاندان بنی هاشم از شام به مدینه را صادر کرد.

بهاری در پایان گفت: حضرت سجاد (ع) سختی های بسیاری را در دوره اموی و حکومت مروانیان تحمل کرد و در آخر نیز توسط هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت می رسید.

منبع:باشگاه خبرنگاران

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین