عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

روز دونشبه با حضور شاعران آیینی تهران و قم در حسینیه سادات برگزار شد
هشتادمین حلقه شعر ولایی فرات روز دوشنبه هشتم شهریور با حضور شاعران تهران و قم برگزار شد
سرویس شعرآیینی عقیق : هشتادمین حلقه شعر ولایی فرات روز دوشنبه 8 شهریور 95 با حضور سید مهدی حسینی ، جواد هاشمی ، محمدرضا طالبی ، حسین جعفری ، هادی ملک پور ، حسن ملکان ، روح اله گایینی و دیگر شاعران اهل بیت و مداح  اهل بیت مصطفی فاطمیان در حسینیه سادات برگزار شد  در این جلسه تعدادی از شاعران به شعر خوانی پرداخته و سید مهدی حسینی به نقد آثار پرداخته و حسن ختام جلسه ذکر توسل توسط مصطفی فاطمیان بود.

 در ادامه شعر خوانی تعدادی از شاعران و نقد استاد حسینی را می خوانید :


حسین جعفری :

از دست خودی شبی کمین خواهم خورد

بر معبر چشم تو به مین خواهم خورد

فوراه ام و هر چه که بالا بروم

در نقطه دورتر زمین خواهم خورد

فواره ام وهرچه که بالا بروم

درنقطه دورتر زمینخواهم خورد

ای رونق ندبه های آدینه بیا

ای مرحم دردهای دیرینه بیا

تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد

یک جمعه تو با چراغ و آیینه بیا

دریا که به زیبایی چشمانت نیست

جز شعر گلی دگر به دامانت نیست

من سرزده با رباعی ام آمده ام

غیر از دل من کسی که مهمانت نیست

غزّه که فقط نوای محزون دارد

هر گوشه از آن حماسه ی خون دارد

هر چند که چهار فصل آن پاییز است

این باغ همیشه بوی زیتون دارد

هر چند رباعی دل آهنگین است

رقصیدن واژه ها کنون سنگین است

روزی به عزای منزوی و قیصر

امروزدل آتشکده ی سیمین است

 


گفتند که با خواب، برادر مرگ است

روزی برسد مرا که بستر مرگ است

با عشق تو زنده می شوم می میرم

هر چند که ایستگاه آخر مرگ است

 

 

حسن ملکان :

یک روز سفید مثل ماهیم همه

فردای همان روز سیاهیم همه

گویند که شرط بندگی یک رنگی است

اما چه کنیم راه راهیم همه

 

هم صاحب گنج مثل قارون شده اند

هم اینکه بلای جان قانون شده اند

هرچند ذخیره های کشور هستند

اما همه همکار فریدون شده اند

 

هرچند که بی پست و مقام اند اینها

همواره علیهم السلام اند اینها

از برکت اینهاست که ثروتمندیم

زیرا که ذخایر نظام اند اینها

 

در بی خبری مثل حبابیم امروز

هر لحظه دچار اضطرابیم امروز

گرچه عجله است کارشیطان اما

ما هم خودمان عضو شتابیم  امروز

 

نقد استاد : کارهای خوبی بود. ایراد مهم این گونه مضامین این است که باعث می شود شعر شما در محدوده ی زمان باقی مانده و به قول معروف تاریخ مصرف داشته باشد.

در رباعی دوم این واژه فریدون واژه ای است که اتفاقا جای تامل دارد ما در ادبیات گنج فریدون داریم که هم دستگاه موسیقی است و هم حکایت از ثروت فریدون دارد.

به نظرم باید با واژه فریدون بازی می کرد و ایهام آمیز به کار می بردید.

در رباعی سوم مضمون عمومیت منفی دارد یعنی برداشت های غیر طنز حتی برای شهدا و جانبازان هم می شود داشت فقط کمی علیهم السلامش رنگ طنز دارد.

 

محمد رضا طالبی:

عاشقم از دم ایجاد بلا تکلیفم

از همان لحظه ی میلاد بلا تکلیفم

بزنم بر سر خود یا دل سنگم چه کنم؟

بی تو چون تیشه فرهاد بلا تکلیفم

آهوی چشم تو ای کاش به من رحم کند

من که در پنجه ی صیاد بلا تکلیفم

کی ازاین صحن به آن صحن مرا پردادی

مثل پروانه ای در باغ بلا تکلیفم

از غم آکنده و اینجا متعجب که چرا؟

وسط صحن گوهرشاد بلا تکلیفم

دل آهن شده از حاجت من آب و هنوز

جلوی پنجره فولاد بلاتکلیفم

نقد استاد :

من از این شعر به خاطر نگاه تازه و خلاقانه اش خوشم آمد اما این نگاه قابل نقد است . آیا همیشه کار خلاق مفید هم هست. قصد شما یک شعر عاشقانه ی آیینی بود به طور سهیل محمودی یک ترانه سروده که بسیار معروف شده دوست دارم نگات کنم تو هم منو نگاه کنی ... یکی از ابیات این است : میشه کنج حرمت گوشه ی قلب من باشه / میشه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی ..

حالا این بیت را بگذارید کنار این بیت کهبه وفای کفترای حرمت من میخوام/ کفتری باشم که تنها تو منو هوا کنی  ببینید چقدر از نظر ارزش شعری و مضمونی متفاوت است .

در شعر شما هم برخی بیت ها بلاتکلیفم مضمون کژتابانه دارد.

شما ذاتا شاعر خلاقی هستید آدم خلاق را باید آزاد گذاشت

شما باید بروید سراغ مضامینی که خلاقیت خود را بیشتر نشان بدهید اما پیشنهاد من این است که تا مدتی در شعر های آیینی هم از المان ها و نشانه های آیینی استفاده نکنید.

یعنی کاربردی شعر بگوید و اگر مایل بودید بیت آخر برای اشاره قرار بدهید.

رسمی در قدیم بوده است که شعر عاشقانه می گفتند و بیت آخر رمز گشایی می کردند .

مثل کتاب سیری در ملکوت استاد مجاهدی .

یکی از مشکلات مهم شاعران آیینی در سرایش رعایت حریم هاست که دستشان را بسته است .

علی منادی :

مرا از آب ناب و خاک پاک رود و صحرا آفریدند

مرا در آب و تاب و سینه چاک روح زهرا آفریدند

دلم از داغ حیدر چون شقایق تا قیامت گشته محزون

که از حسن حسن خون حسین برگ گلم را آفریدند

نقد استاد : مهم ترین مسئله همین شکل ذهنی است که شاعر باید مشخص کند که حرفش چیست و چکار می خواهد بکند؟

شعر جوهره اش احساس است و این احساس باید یک پیوند منطقی در عین حال شاعران با اندیشه داشته باشد تا برای مخاطب قابل استفاده و مفید باشد. شما مطالعه تان را ببرید به سمت  زبان امروزی تا کمی صمیمی تر و لطیف تر صحبت کنید .

 

هادی ملک پور :

ببین که عاقبتم چون شد از نیامدنت

نیامدی و دلم خون شد از نیامدنت

نگاه منتظرم بس که خیره ماند به راه

چو رودخانه ی کارون شد از نیامدنت

چو رودخانه که نه ما اسیر طوفانیم

جهان دچار شبیخون شد از نیامدنت

نجاتمان بده موسی ببین که قصه ی ما

شبیه قصه ی قارون شد از نیامدنت

بیا و بگذر و این باغ را معطر کن

که بیدها همه مجنون شد از نیامدنت

تمام حادثه ها در فراق و مرثیه ها

برای شعر تو مضمون شد از نیامدنت

نقد استاد:

خیلی مهم است که در هنگام سرودن تکلیف خودمان را با شعر خودمان روشن کنیم .

شما شکل ذهنی و فرم بیرونی خود را انتخاب نکردید . همیشه تکلیفتان را با ساختار شعر مشخص کنید . بعضی قافیه ها آن صمیمیت لازم را ندارد .فرم شعری شما کهن است اما ردیفتان خیلی لطیف و امروزی است. قافیه ی بدی انتخاب کردید که به شدت دست و پای شما را بسته است .

در بیت اول واژه ی چون اصلا خوب نیست و مصرع دوم خوب است .

در بیت دوم  در مصرع اول وجه شبهی آوردید که ارتباطی با تشبه مصرع دوم ندارد.

در بیت سوم مصرع اول را خوب بکار بردید اما شبیخون واژه زمختی است که مناسب این بیت نیست.

در بیت چهارم باید به زندگی ،ثروت اندوزی و سرکشی  قارون اشاره می کردید.

بیت پنجم خیلی بیت خوبی است اما واژه معطر یک جایگزین خوب می خواهد.

بیت آخر هم بیت خوبی است .

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین