عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۴۰۰۲
تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۶
آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می‌فرمود: در ایّامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امر معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه...
عقیق:آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می‌فرمود: در ایّامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امر معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه سخت در فقر و فاقه هستم و فشار بسیاری را از این لحاظ تحمل می‌کنم، اگر ممکن است چاره‌ای برای این مشکل من بنمائید.

مرحوم آقای قاضی پس از گوش دادن به حرف‌های این شخص دستش را در جیبش برد و یک مشت فلس (پول خرد عراقی) را از جیب خود در آورد و به وی داد و فرمود: بدون اینکه به مقدار این پول دقّت کنی از آن استفاده نما. دوست ما نقل کرد که تا مدتهای مدید بدون اینکه از مقدار آن پول آگاه باشم، هر جا که نیازی به پول پیدا می‌کردم از آن استفاده می نمودم تا اینکه روزی وسوسه شدم و با خود گفتم مگر این پول چقدر است که تمامی ندارد؛ برای همین دست در جیب بردم و به شمارش آن پرداختم دیدم جز چند فلس ناچیز، چیز دیگری نیست!
ولی طولی نکشید همین پول ناچیز، برکتش از بین رفت و دوباره به فقر و فلاکت افتادم. دوباره به محضر آقای قاضی رفتم و قبل از اینکه من چیزی بگویم فرمود: ها! چکار کردی؟ پول‌ها را شمردی؟ بار دیگر مقداری فلوس به من داد و فرمود: دیگر آنها را مشمر!
آیت الله کاشانی فرمودند: تا زمانی که دوستم در قید حیات بود از آن پول با برکت استفاده می‌کرد بدون اینکه در آن کاستی پیدا شود!


پی نوشت:

کتاب اسوه عارفان – ص 164
منبع:تسنیم


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین