عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۶۵۰۳۸
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۹
بنابه روایات متون تاریخی، یکی از ویژگی های ممتاز سیدالشهدا (ع) شجاعت و هوشیاری این امام همام بوده است، به نحوی که دشمنان خاندان پیامبر (ص) نیز به آن معترف بوده اند.
عقیق: در این باره از عبدالله بن قیس روایت شده است که در نبرد صفّین، همراه جنگجویان در ركاب امیرمؤمنان علی (‏علیه السلام) بودم؛ ابوایّوب اعور، آب [فرات] را گرفت و آن را بر مردم بست. مسلمانان از تشنگى به فغان افتادند. امیرمؤمنان‏ سواران را فرستاد تا آب را بگشایند. رفتند و ناامید برگشتند. پس على‏ (علیه السلام) به تنگ آمد و فرزندش حسین‏ (علیه السلام* عرض كرد: «پدر! من بروم آب را بگشایم؟» فرمود: فرزندم! برو. او همراه گروهى سواره، رهسپار شد و ابوایّوب را از تسلّط بر فرات، شكست داد و خیمه خود را افراشت و سوارانش را براى نگهبانى گمارد. پس نزد پدر آمد و از پیروزى خبر داد. امیرمؤمنان‏ گریست. به او عرض شد: اى امیرمؤمنان! این اوّلین پیروزى است كه به بركت حسین‏ (علیه السلام) به ما رسیده است، چرا گریه مى‏ کنید؟! فرمود: درست است، ولى او در كربلا با لب تشنه به شهادت مى‏رسد، تا آنجا كه اسبش گریزان و شیهه‏ كشان مى‏گوید: فغان! فغان! از دست امّتى كه فرزند دختر پیامبر (صلى الله علیه وآله) خود را كشتند!
هوشیاری یکی دیگر از صفات بر جسته سیدالشهدا (علیه السلام) بوده است که متون تاریخی به آن اشاره داشته اند چنانکه ابن أعثم آورده است: عبیداللَّه بن عمر بن خطّاب در جنگ صفین، براى حسین بن على‏ (علیهما السلام) پیام فرستاد كه: با شما كارى دارم، هر زمان خواستى، مرا ببین تا بگویم. حضرت‏ به سوى او رفت تا اینكه او را یافته، جلو او را گرفت. ابن عمر پنداشت كه مى‏خواهد با او بجنگد، از این رو گفت: من تو را براى جنگ نخواستم، ولى از من سخنى بشنو كه در آن خیر توست؛ فرمود: هر چه خواهى بگو. عرض كرد: بدان كه پدرت در حق قریش، بى‏ انصافى كرد و مردم با او، دشمنى مى‏ كنند. اكنون آیا مى‏ توانى او را بر كنار سازى و با او، ناسازگارى كنى تا ما، خلافت را به تو واگذاریم؟! حسین (‏علیه السلام) فرمود: هرگز! به خدا سوگند! من، خدا و پیامبر و وصّى پیامبر را ناسپاسى نخواهم كرد؛ واى بر تو اى شیطان سركش گمراه! از من دور شو! این شیطان است كه كردار زشتت را آراسته و تو را فریب داده است تا آنجا كه با پیروى مرتدّان و یارى این برگشته از دین ،معاویه، تو را از دینت بیرون برده است. همانا او و پدرش، پیوسته در ستیز و دشمنى با خدا و پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مؤمنان بوده‏اند. به خدا سوگند! آنان اسلام نیاوردند، بلكه از ترس و طمع تسلیم شدند؛ اكنون تو با بى‏شرمى به پیكار آمده، با مخالفت خدا و رسول‏ به جنگ ما مى ‏آیى تا بدین وسیله، خود را بر زنان شامیان بنمایانى؟! اندكى بچر كه امید است، خداى متعال هر چه زودتر هلاكت كند. راوى گوید: عبیداللَّه بن عمر، خندید و به سوى معاویه برگشته، گفت: مى‏ خواستم حسین‏ (علیه السلام) را فریب دهم و به او چنین و چنان گفتم، ولى نتوانستم؛ معاویه گفت: حسین بن على‏ (علیهما السلام) فریب نمى‏ خورد، او فرزند پدر خویش است.

پی نوشت ها:
1-طریحی، منتخب طریحی، ج 2: 300.
2-علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 44: 266.
3-ابن اعثم، الفتوح، ج 3: 35.
منبع:قدس
211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین