عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۶۰۳۹۶
تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۱
پاسخ به سوالات دینی؛
حديث سلسلة الذهب به معناي سخن زنجيره‌اي طلايي است و به حديثي گفته مي‌شود كه تمام راويان آن از امام معصوم (ع) باشند. (۱)
عقیق:برخی از پرتعدادترین سؤالاتی که توسط مردم از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی پرسیده می شود را برای آگاهی مخاطبان ارائه می کند.

حديث سلسلة الذهب چيست و چرا به اين نام معروف شده است؟

حديث سلسلة الذهب به معناي سخن زنجيره‌اي طلايي است و به حديثي گفته مي‌شود كه تمام راويان آن از امام معصوم (ع) باشند. (۱) بدين صورت كه امام معصوم مانند موسي بن جعفر (ع) روايتي را از پدر خود امام صادق (ع) نقل كند و او از پدرش تا اين كه به حضرت علي (ع) يا پيامبر (ص) برسد. گاهي به حديث قدسي و نقل سخن خدا مي‌رسد. چون در تمام نقل راويان امامان معصوم(ع) قرار دارند، مانند اين است كه يك زنجيره طلايي را تشكيل مي‌دهند، به همين خاطر حديث سلسلة الذهب گفته مي‌شود. امام هشتم علي بن موسي الرضا(ع) هنگامي كه در سفر به خراسان وارد شهرستان نيشابور شد، در بازار شهر دو عالم و پيشواي شهر به نام ابوذرعه و محمد بن اسلم طوسي (كه حافظ احاديث نبوي بودند) به حضرت عرض كردند: به حق پدران پاكيزه و گذشتگان گرامي خود، صورت مبارك خويش را بر ما آشكار كن و حديثي از پدران خود از جدت براي ما ذكر كن.

معروف است كه بيست و چهار هزار نويسنده در انتظار شنيدن حديث بودند كه آن را ثبت كنند. جریان کامل نقل این حدیث به شرح زیر می باشد: لَمَّا وَافَي أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع نَيْسَابُورَ وَ أَرَادَ أَنْ يَرْحَلَ مِنْهَا إِلَي الْمَأْمُونِ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَصْحَابُ الْحَدِيثِ فَقَالُوا لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ تَرْحَلُ عَنَّا وَ لَا تُحَدِّثُنَا بِحَدِيثٍ فَنَسْتَفِيدَهُ مِنْكَ وَ قَدْ كَانَ قَعَدَ فِي الْعَمَّارِيَّةِ فَأَطْلَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي مُوسَي بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ ع يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا (۲)

چون أبو الحسن الرضا (ع) به نيشابور آمد و خواست از آنجا نزد مأمون كوچ كند اصحاب حديث جمع شدند و باو عرضكردند يا ابن رسول اللَّه از نزد ما ميروي و حديثي نميفرمائي كه ما از شما استفاده كنيم حضرت در هودج نشسته بود سر خود بيرون آورد و فرمود شنيدم از پدرم موسي بن جعفر ميگفت شنيدم از پدرم جعفر بن محمد ميگفت شنيدم از پدرم محمد بن علي ميگفت شنيدم از پدرم علي بن الحسين ميگفت شنيدم از پدرم حسين بن علي ميگفت شنيدم از پدرم امير المؤمنين علي بن ابي طالب ميگفت شنيدم از رسول خدا (ص) ميگفت شنيدم از جبرئيل ميگفت شنيدم از خداي عز و جل ميفرمايد لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حصن منست و هر كه در حصن من در آيد از عذابم در امانست چون راحله براه افتاد و گذشت فرياد كرد بما كه با شروط آن و من هم از شروط آن.

پي‌نوشت‌:

۱ . طرائف المقال، سيد علي بروجردي، ج ۲، ص ۲۵۵.

۲ . علامه مجلسي، بحار الأنوار ج : ۴۹ ص : ۱۲۳، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، ۱۴۰۴ هجري قمر

چرا با وجود اين كه تمام ائمه(ع) داراي علم بودند، فقط به حضرت امام رضا(ع) لقب عالم آل محمد داده شده است؟

همه ائمه(ع) نور واحد بوده و از اقيانوس بيكران دانش برخوردارند. دراين ميان امام هشتم به جهت موقعيتي كه برايش پيش آمد و درمناظره‌هاي علمي با مخالفان شركت نمود و در آن بر همه عالمان اديان ومذاهب پيروز شد، به حضرت، لقب "عالم آل محمد" دادند.

از امام موسي كاظم(ع) روايت شده است كه به فرزندانش مي‌فرمود:"اين برادر شما علي بن موسي عالِم آل محمد است. از او درباره دين خود بپرسيد و آن چه را به شما مي‌گويد، حفظ كنيد كه من بارها از پدرم جعفر بن محمد(امام صادق) شنيدم كه به من فرمود: عالم آل محمد از تو زاده مي‌شود و اي كاش من او را درك مي‌كردم و نامش هم نام علي بن ابي‌طالب است".(۱)

راويان به نقل از ابراهيم بن عباس مولي روايت كرده اند: هرگز نديدم چيزي از رضا(ع) پرسيده شود و او پاسخ ندهد. درزمان او كسي داناتر و آگاه‌تر از اونيافتيم. مأمون با پرسش از هر چيزي، اورا مي‌آزمود وپاسخ همه را مي‌داد و پاسخ‌هايش همگي برداشت از قرآن مجيد بود. (۲)

ابي صلت هروي گفته است: مأمون در چندين مجلس تعدادي از علماي اديان و فقهاي شريعت و متكلمان را جمع كرد و حضرت با احتجاجات ومناظراتي كه با آنان انجام داد، همگان را مغلوب ساخت و هيچ كس از ايشان نماند جز اين كه به فضل او اعتراف كردند. (۳)

پي نوشت ها:

۱. هاشم معروف الحسيني، زندگي دوازده امام، ترجمه محمد رخشنده، ص ۳۶۳.

۲. هاشم معروف الحسيني، پيشين، ص ۳۶۳ - ۳۶۴.

۳. همان، ص ۳۶۴.

جریان نماز امام رضا(ع) در روز عيد فطر چه بود؟

يكي از رويدادهاي مهم زندگي سياسي امام رضا(ع) پس از پذيرش ولايتعهدي، حركت امام به سوي مصلي براي برگزاري نماز عيد بود. اهميت اين رخداد تاريخي به حدي است كه مأمون به طور آشكار در برابر آن موضع گرفت و حضرت را از اقامه نماز عيد باز داشت. دو تن از نزديكان حضرت رضا(ع) يعني ياسر خادم و ريان بن صلت شرح واقعه را اين گونه نقل كرده ‌اند: پس از قبول ولايت عهدي از سوي امام و فرا رسيدن عيد، مأمون به حضرت پيام فرستاد و از وي خواست كه نماز عيد را اقامه فرمايد. امام بر اساس شرط هاي تعيين شده در پذيرش ولايت عهدي (چون اقامه نماز عيد از مظاهر و مصاديق پذيرش حكومت به شمار مي‌رفت) به مأمون پيام داد من را از اين امر معاف كن.

مأمون پيام داد كه مي‌ خواهم ولايت عهدي شما تثبيت شود و از سوي ديگر مردم به فضل و برتري شما آگاه شوند. اصرار مأمون از يك سو و امتناع امام از سوي ديگر، سبب شد كه حضرت به مأمون پيام داد: اگر مرا از اين كار معاف بداري، بيشتر دوست دارم امّا اگر معاف نباشم، شرط من براي اقامه نماز عيد اين است: آن گونه كه پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين علي بن أبي طالب(ع) براي نماز عيد بيرون مي‌رفتند، بيرون روم. مأمون شرط امام را پذيرفت و دستور داد نظاميان و درباريان و عموم مردم صبح گاهان جلوي خانه امام اجتماع كنند. مردم در اطراف خانه حضرت و در مسير اجتماع كرده و عده‌اي در پشت بام منازل خود به انتظار نشستند تا با ديدن امام سيره نبوي و هيبت علوي را به تماشا بنشينند.

فرماندهان و سپاهيان سواره نيز رو به خانه امام آوردند و تا طلوع خورشيد همه به انتظار ايستاده بودند. امام پس از به جاي آوردن غسل و پوشيدن لباس و بر سرگذاشتن عمامه‌اي سفيد در حالي كه خود را خوشبو كرده و عصايي در دست داشتند، با پاي برهنه ميان جمعي از دوستداران خود از خانه بيرون آمده و راه مصلي را در پيش گرفتند؛ با تكبير گفتن امام غلامان حضرت نيز تكبير گفتند. لشكريان با مشاهده حالت حضرت همگي از مركب‌ها پياده شده و هر كس كاردي به همراه داشت، زودتر توانست بندهاي چكمه خود را باز كند و پا برهنه شود. امام تكبير ديگري گفت، همه با او يك صدا شدند. طنين تكبير چنان بود كه گويي آسمان و در و ديوار با امام هم صدا شده‌اند. شهر مرو با ديدن امام و شنيدن تكبير او، ازكثرت گريه و فرياد مردم به لرزه در آمد.

مأمون دگرگوني اوضاع را دريافت. فضل بن سهل به او گفت: اگر امام به همين نحو به مصلي برود، مردم شيفته او شده و فتنه‌اي بر پا خواهد شد. از اين رو افرادي را به سوي او فرستاد تا بر گردد. مأمون به امام پيغام داد كه شما را زحمت داده و در رنج انداختيم و دوست نداريم از اين پس بيشتر به مشقّت بيفتيد. از همين جا بر گرديد. كسي كه مطابق مرسوم با مردم نماز مي‌خوانده، اين نماز را نيز اقامه مي‌كند. امام كفش‌هاي خود را خواست و پوشيد و به منزل بازگشت. مردم در آن روز دچار پراكندگي شدند و نماز در آن روز به خود نظم نگرفت. (۱)

از متن روايت به خوبي تفاوت‌هاي نماز عيد امام و مأمون معلوم مي‌شود، برخي از آن‌ها به شرح زير است:

۱- نماز عيد امام همانند نماز عيد پيامبر و أمير المؤمنين است، امّا نمازي كه مأمون يا يكي از اطرافيان او برگزار كنند، نمازي تشريفاتي در حكومت عباسيان است.

۲- نماز عيد امام سرشار از وقار و طمأنينه بود و حضرت با پاي برهنه به سمت مصلّي به راه افتادند؛ اما در نماز درباريان حكومت عبّاسي از طمأنينه و وقار خبري نبود، افزون بر اين كه آنان به صورت سواره با چكمه‌هاي پوشيده به مصلّي مي‌رفتند.

۳- با تكبير امام و ساير نمازگزاران، گويا عرش و فرش و در و ديوار همراهي كرده و تكبير مي‌گفتند: امّا در نماز مأمون و امثال او از اين گونه معنويّات اثري نبود.

روشن است نمازي كه با اين خصوصيّات برگزار شود، افكار و دل‌هاي مردم را به خود جلب مي‌كند و مي‌تواند دگرگوني هايي را در جامعه در پي داشته باشد. بدين جهت بود كه اطرافيان مأمون از بيم آن كه اگر نماز اقامه شود، موقعيّت آنان به خطر خواهد افتاد، به مأمون اعلام خطر كردند و او امام را از برگزاري نماز منع كرد.

نكته آخر: از اين رويداد تاريخي استفاده مي‌شود كه مأمون در ادعاي خود كه به امام پيغام داد مي‌خواهم موقعيّت شما تثبيت شود و مردم بر فضل و برتري شما آگاه شوند، صادق نبود، زيرا هنگامي كه متوجّه شد محبوبيت امام در حال افزايش است، حاضر نشد تنها يك نماز عيد كه منصبي حكومتي به شمار مي‌رفت، توسّط حضرت اقامه شود.

پي نوشت‌ها:

۱. الارشاد، مفيد، مؤسسه آل البيت(ع)، ج ۲، ص ۲۶۶ - ۲۶۴؛ عيون اخبارالرضا، صدوق، رضا مشهدي، جزء ۲، ص ۱۵۱ - ۱۵۰؛ با اندكي تفاوت.

چرا به امام رضا (ع) ضامن آهو مي گویند؟

در تاريخ آمده است كه حاكم رازي صاحب ابوجعفر عتبي مي گويد: ابوجعفر مرا به جهت كاري به سوي ابو منصور بن عبدالرزاق فرستاد. هنگامي كه روز پنج شنبه شد از او خواستم كه به زيارت قبر مطهر امام رضا(ع) بروم. ابومنصور به من گفت: مي خواهي معجزه اي از صاحب اين قبر برايت بگويم؟ من در ايام جواني دشمن صاحب اين قبر بودم و همواره به زوّار و كساني كه به زيارت آن حضرت مي آمدند ظلم مي كردم و اموال آنان را به غارت مي بردم. روزي براي صيد بيرون رفتم. آهويي را ديدم. سگ شكاري را روانه كردم تا آنرا صيد كند. آنرا دنبال كرد تا به ديوار قبر رسيد. سگ شكاري ديگر جلوتر نرفت. دوباره آهو به طرف ديگر فرار كرد. سگ شكاري آن را دنبال كرد. دوباره آهو به آن ديوار پناهنده شد و وقتي پناهنده شد سگ جلوتر نرفت.

همين طور چند نوبت اين عمل تكرار شد تا بالاخره آهو به داخل يكي از اتاقهاي قبر امام رضا(ع) پناهنده شد. من وارد صحن و چهار ديواره اي كه قبر امام رضا وسط آن قرار داشت شدم. از ابونصر مقري سؤال كردم: آهويي كه به اينجا وارد شد كجا رفت؟ گفت: من آنرا نديدم. خودم وارد آن جا شدم. جاي پا و آثار آهو را در آنجا ديدم اما آهو را نيافتم. بعد از ديدن اين واقعه نذر كردم هرگز متعرّض زوّار اين قبر نشوم بلكه آنان را كمك كنم. هرگاه مشكلي برايم پيش مي آمد متوسل به اين قبر مي شدم و به حاجتم مي رسيدم. از خدا خواستم كه پسري به من عطا كند خداوند به بركت صاحب اين قبر به من عطا كرد. دوباره از خدا پسري خواستم كه حاجتم روا شد. (۱)

اما آنچه كه در ذهن ها در مورد ضامن آهو هست كه شخص امام رضا(ع) ضامن آهويي شد تا برود و بچه اش را شير دهد و برگردد در جايي يافت نشد اما ضمانت آهو به همان نحو كه در ذهن هاي ماست از معجزات حضرت محمد(ص) نقل شده است كه در منتهي الآمال، ج ۱ در باب معجزات رسول خدا(ص) آمده است.

پي نوشتها:

۱.بحارالانوار، ج ۴۹ ص ۳۳۳ به نقل از عيون اخبارالرضا ۷ ج ۲ ص ۲۸۵.

درباره اسماء و القاب و راز اسامي حضرت امام رضا (ع) توضيح دهيد؟

"اربلي" در بخش اسامي و القاب حضرت رضا(ع) آورده است: اسم حضرت "علي" و آن بزرگوار سومين "علي" در بين امامان(ع) است. كنيه امام "أبوالحسن" و القاب شريفش عبارت است از:  "رضا، صابر، رضي و وفي" كه مشهورترين آن‌ها "رضا" است. (۱)

مرحوم محدث قمي به نقل از مرحوم مجلسي افزون بر القاب فوق، لقب‌هاي "فاضل، قرّة أعين المؤمنين و غيظ الملحدين" را نيز بر شمرده است. (۲) امام موسي بن جعفر(ع) فرزندش "علي" را "رضا" لقب داده بود و گاهي مي‌فرمود: "پسرم رضا را بگوييد پيش من بيايد... به فرزندم رضا گفتم... فرزندم رضا گفت؛ امّا وقتي حضرت را مورد خطاب قرار مي‌داد، مي‌فرمود: يا أباالحسن. (۳) از اين روايت استفاده مي شود كه امام كاظم(ع) عنايت خاصي به لقب "رضا" براي فرزندشان داشتند و به نحوي به ديگران گوشزد مي‌ كردند حضرت را "رضا" صدا بزنند.

در وجه نام گذاري حضرت به "رضا" احاديثي وارد شده است، از جمله: احمد بن أبي نصر بزنطي به امام جواد(ع) عرض كرد: گروهي از مخالفان شما گمان مي‌كنند كه مأمون پدر بزرگوار شما را "رضا" لقب داده، آن هم بدين جهت كه امام(ع) را براي پذيرش ولايت عهدي راضي كرده است. امام جواد فرمود: "به خدا سوگند! اينان دروغ مي‌گويند، بلكه خدا پدرم را "رضا" ناميده، چون كه پسنديده خدا در آسمان بود و رسول خدا و أئمه هدي در زمين از او خوشنود بودند"، بزنطي به امام گفت: آيا همه پدران گذشته تو پسنديده خدا و رسول و ائمه نبودند، فرمود: چرا، بزنطي پرسيد: پس چرا تنها آن حضرت "رضا" ناميده شد، فرمود: "زيرا همان گونه كه دوستان و موافقان وي از حضرت راضي بودند، دشمنان و مخالفان نيز از او راضي بودند. چنين ويژگي براي هيچ كدام از پدران حضرت وجود نداشت، و بدين سبب است كه ميان آنان، حضرت "رضا" ناميده شده است".(۴)

برخي از بزرگان در اين باره نوشته‌اند: خداوند در لوح محفوظ، آن حضرت را "رضا" ناميده و با اين نام گذاري اعلام فرموده است كه:

۱- دوستان و دشمنان از حضرت راضي هستند.

۲- فرشتگان از شمايل و اخلاق و اعمال امام رضايت دارند.

۳- خدا از او راضي بوده و او را هم راضي كرده است. (۵)

پي نوشت‌ها:

۱. كشف الغمّه، علي بن عيسي اربلي، مطبعه علميّه، قم، ج ۲، ص ۲۶۰.

۲. منتهي الآمال، حاج شيخ عباس قمي، مؤسسه انتشارات هجرت، ج ۲، ص ۴۵۶.

۳. عيون اخبارالرّضا، صدوق، رضا مشهدي، جزء ۱، ص ۱۴ - ۱۳، ح ۲.

۴. علل الشرايع، صدوق، مؤسسه الأعلمي، بيروت، جزء ۱، ص ۲۷۷، باب ۱۷۲، ح ۱.

۵. القاب الرّسول و عترته (مجموعه نفيسه ص ۲۶۹)، كتابخانه آيت اللَّه مرعشي نجفي، ص ۶۷.

چرا محل دفن امام رضا(ع) را قبله هفتم ناميده‌اند؟

قبله به معناي كانون توجه است. ما شيعيان افزون بر دو قبلة نماز به مدفن معصومان نيز توجه ويژه‌اي داريم. بنابراين مي‌توان گفت: قبله اول (بيت المقدس و مسجدالاقصي) كه در آغاز قبله نماز مسلمانان بود.

دوم: كعبه و مسجد الحرام كه از سال دوم هجري قبله مسلمانان شد.

سوم: مدينه، كه مسجد النبي و قبرستان بقيع. مدفن پيامبر و چهار امام و حضرت فاطمه(س) است.

چهارم: نجف اشرف، مدفن امام علي (ع).

پنجم: كربلا، مدفن امام حسين (ع).

ششم: كاظمين، مدفن امامان:‌ موسي بن جعفر و محمد جواد (ع).

هفتم: مشهد، مدفن امام رضا(ع)

برخي گفته‌اند: نظر به اين كه هفت مدفن براي معصومان وجود دارد، (۱)

۱ - مدينه و مسجد النبي مدفن پيامبر ۲ - قبرستان بقيع ۳ - نجف ۴ - كربلا ۵ - كاظمين ۶ - سامراء ۷ - مشهد مدفن امام هشتم را قبله هفتم گفته‌اند.

پي‌نوشت‌ها:

۱. ناصر مكارم شيرازي، استفتائات، ج ۱، ص ۴۸۶.


منبع:مهر



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین