عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۸۹۷
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۰
اينكه جوانان برومندمان هشت سال پشت پيراهن هايشان بنويسند زائر كربلا، بنويسند راه قدس از كربلا مي گذرد، بنويسند يا حسين و عاشقانه براي در آغوش كشيدنش اشك مي ريختند؛اين مگر جز برآمده از خون شهيدان است؟
عقیق: هميشه اتفاقاتي هست كه اصلا نمي توان آن را با معادلات امروز دنيايي رقم زد اما از چه نفس حقي است كه اين گونه ناممكن ها ممكن مي شود؟ خدا مي داند! اين را از اين جهت گفتم كه بدانيم امروز در كشوري نفس مي كشيم كه بيشتر از اينكه فكرش را بكنيم به دعاي خير خوبان عالم چرخ هايش مي چرخد. نمي خواهم شعار بنويسم اما واقعيت آن است كه خون جوانان اين مرز و بوم آنقدر زيبا به گل نشسته است كه عطر اين گل هاي محمدي عالم را مست كرده است. بگذريم از كج سليقگي هاي داخلي كه بسيار هم زجرآور است اما دنيا به مردم ايران به چشم آدم هاي معطري نگاه مي كند كه پيرو مكتب گل سرخند.



اينكه جوانان برومندمان هشت سال پشت پيراهن هايشان بنويسند زائر كربلا، بنويسند راه قدس از كربلا مي گذرد، بنويسند يا حسين فقط چند سال بعد آرزوي زيارت قبر شش گوشه كه تحقق پيدا مي كند هيچ- همان ضريح شش گوشه كه عاشقانه براي در آغوش كشيدنش اشك مي ريختيم به دست فرزندان همين خاك عاشق ساخته و پرداخته مي شود. اين مگر جز برآمده از خون شهيدان است؟ 
 
حاج حسين مي گفت اولين باري كه آمدم كربلا چند نفر داشتند پنجره هاي ضريح را تعمير مي كردند آنقدر ايستادم و نگاهشان كردم تا بالاخره توانستم يك ميخ كوچك از آنها به تبرك بگيرم... كي فكرش را مي كردم روزي برسد كه بيايم براي نصب ضريح امام حسين؟!
 
ضريح پاره دل مردم
 
وقتي قرار شد كه ضريح را با كمك مردم ايران بسازند، آمدند و گفتند تمام پول ضريح را يكجا مي دهيم اما هيات امنا قبول نمي كرد مي خواست همه شريك شوند اين حكايت شركت تا جايي رسيد كه هرچه طلا خواهران و مادران و همسران ما هديه كردند همان ها در بدنه ضريح استفاده شد. يعني به عبارت ديگر كاش يك چشم بينايي مي ديد كه به هر قطعه اين ضريح نقره اي زيبا چقدر دل دخيل بسته است. چقدر چشم گريان آمدند و دل بسته اند.
 
حاج محمود مي گفت داخل دفتر كارگاه ضريح نشسته بوديم خانم پيرزني آمد و گفت مي خواهم كمك كنم وقتي به داخل راهنمايي اش كرديم از همان بيرون كفش هايش را درآورد. در و ديوار دفتر را مي بوسيد و گريه مي كرد آمد وسط دفتر دو ركعت نماز خواند بعد چهل و سه هزار تومان درآورد و گفت اين تمام پس انداز يك ساله ام شده است كه تقديم به امام حسين. پيرزن گفت من گوني مي دوزم و بابت هرگوني مبلغ كمي مي گيرم و اين همه دارايي ام كه فداي اربابم. حالا اگر اين پاره هاي دل نيست چيست؟ اين رفتار عاشقانه را كجا بايد پيدا كنيم.
 
شيدايي هنر ايراني
 
همه اين حرف هاي دلي را كه كنار بگذاري حالا كه از «باب السلام» وارد مي شوم و در يك نگاه تمام ضريح در چشم هايم جا مي شود مي فهمم كه هنر ايراني چقدر شيدايي دارد. والگي ايراني هاي عاشق حسين را مي تواني در همين ضريح ببيني. شايد اين حرف خوبي نباشد اما واقعا ضريح برازنده اي است، رشيد است، بلندبالاست، خرامان خرامان در چشم ها مي نشيند. آنقدر تركيب شيريني دارد كه من يقين دارم آنهايي كه براي اولين بار مي بينند تا لحظاتي بستگي به شيدايي شان مست خود ضريح هم مي شوند. هرچه گل و بوته است رو به آسمان اند يعني سرشاخه هاي تمام گل ها و بوته ها رو به آسمان است كمي كه از دور نگاه كني فكر مي كني كسي يك عكس از نماي بالاي يك دسته عزاداري گرفته است كه دارد شور مي زند و هروله مي كند و مي چرخد...
 
هر چه خط است آنچنان استوار بر سينه ضريح نشسته است كه انگار يك دسته عزاداري در صف هاي منظم روبروي هم ايستاده اند و سينه مي زنند و شما نمايي را مي بينيد كه همه عزاداران دستهايشان رو به آسمان كشيده شده است. ضريح تابلويي است از عزاداري ما از شور زدن هايمان، از سينه زدن هايمان از شروه خواني ما از لطمه زدن هاي داخل هيئت.
 
اين جمله را نمي خواستم بنويسم اما مي نويسم به نيت شهدا: وقتي بالاي سر مي ايستي فكر مي كني تمام اين نقره ها دارند صورتشان را خراش مي دهند...
 
نكته آخر اين كه اگر آمديد كربلا و دلتان خواست خدا با شما حرف بزند بياييد پيش روي حضرت، سرتان را بالا بگيريد آن وقت مي بينيد كه در بالاي تاج ضريح سوره فجر به خط استاد موحد چشم نوازي مي كند. سوره فجري كه متعلق به حضرت سيدالشهداست سوره اي كه هر وقت دل آدم مي گيرد مي تواند آن را بخواند و وقتي صدق الله آخرش را مي گويد احساس آرامش مي كند.


عکس: حامد حجتی
منبع: کیهان
211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین