عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۵۵۰
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۰

عقیق: بانـوى برتر فاطمه معصـومه(س) از جهت شخصيت فردى و كمالات روحـى در بيـن فرزندان موسى بن جعفر(ع) بعد از برادرش, على بـن مـوسى الرضا(ع) در والاتريـن رتبه جاى دارد. ايـن در حالى است كه بنا بـر مستندات رجالـى فرزنـدان دختـر امام كاظم(ع) حداقل هجده تـن بوده اند و فاطمه در بين ايـن همه بانـوى مكرمه سرآمد بـوده است.

حاج شيخ عباس قمى آنگاه كه از دختران مـوسـى بـن جعفر(ع) سخـن مـى گـويد, درباره فاطمه معصـومه(س) مى نـويسد: ((بر حسب آنچه به ما رسيده, افضل آنها سيده جليله معظمه; فـاطمه بنت امـام مـوسـى(ع) معروف به حضـرت معصـومه است)).

اما شيخ محمد تقـى تسترى در ((قامـوس الرجال)) پا را فراتر مى نهد و فضيلت وى را نه تنها در بيـن دختران; بلكه پسران حضرت غير از امام رضا(ع) بى نظير مى داند و مـى نـويسـد: ((در ميان فـرزنـدان امام كاظم(ع) با آن همه كثـرتشان, بعد از امام رضـا(ع), كسـى هـم شـاءن حضـرت معصـومه(س) نيست)).

بى گمان ايـن نحـوه اظهارنظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر مـوسى بـن جعفر(ع) بر برداشتهايـى استـوار است كه از متـن روايات وارده از ائمه به دست آمـده است; رواياتـى كه مقامهايى را براى فاطمه معصـومه(س) برشمرده اند مقامى كه نظير آن را براى ديگـر بـرادران و خـواهـران وى ذكر نكـرده انـد و به ايـن تـرتيب نام فاطمه معصـومه(س) را در شمار زنان برتر جهان قرار داده انـد. از ايـن روى لزوم تحقيق و تشريح پيرامون مراحل تربيت و مقامهاى معنوى و كمالات اخلاقى در حد ممكـن دو چندان مى شود.
دوران قبل از تـولـد: (نقـش مادر در شكل دهـى به شخصيت فرزنـد): به نظر مـى رسد سر برترى شخصيت والاى فاطمه معصـومه(س) بر ديگر فرزندان حضرت مـوسى بـن جعفر(ع) را در هميـن نكته يافت كه فاطمه معصـومه(س) ماننـد بـرادرش از هر دو طرف پـدر و مادر پاكيزه تريـن خصال و ويژگيها را به ارث بـرد.
مطالعه سيره ائمه گـواهـى مـى دهد كه طهارت و پاكـى مادر شرط اساسـى براى گزينـش مادران امامان بوده است و سعادتـى كه نصيب فاطمه معصـومه(س) شـد ايـن بـود كه مادرش, مادر علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) نيز بـود. لذا از هر نـوع آلـودگـى در هر اندازه اش به دور ماند. البته ايـن به معناى تاءثير نداشتـن تلاش و كوشـش و تقواى الهى در وجـود فاطمه معصـومه(س) نيست, بلكه علاوه بر همه شايستگـى هاى فردى كه در وجود خويـش به وجود آورده بود, از ايـن عوامل نيز به عنوان مكمل و پشتوانه ترقى و تكامل معنوى, اخلاقى و علمى سود مى برد.

مادر فاطمه معصـومه(س) نيز در روزگار خـود بهترين زنان بـود. از هميـن روى و بر اساس روياى صادقانه اى كه حميده مادر امام كاظم(ع) ديده بـود, نجمه را به عقـد امام كاظم در آورد.

حميـده خـود بـارهـا به امـام كـاظم(ع) دربـاره نجمه سفـارش مـى كـرد و مــى گفت: پسـرم! نجمه بـانـويـى است كه هـرگز بهتـر از او نـديده ام.
نكته جالب اينكه بعد از تولـد رضا(ع) به نجمه خاتـون لقب طاهره دادنـد كه بـى شك بـراى مـولـود بعدى يعنـى معصـومه(س) مـى تـوانست مـوثـر بـاشـد.


امام صادق(ع) درباره حميده فرمود: حميده مانند شمـش طلاى خالص از ناپاكى ها و ناخالصـى ها پاك است به خاطر كرامتـى كه خـدا نسبت به مـن و حجت پـس از مـن عنـايت فـرمــود. فـرشتگـان او را همـواره نگهدارى كـردنـد تـا به مـن رسيـد.

 رسـول خـدا(ص) درباره مادر امام جـواد(ع) فـرمـود: ((بابـى ابـن خيـره الاماء النوبيه الطيبه.)) پدرم به فداى پسر برتريـن كنيزان كه از اهالـى نـوبه و پاك سـرشت است. در روايت اخير صريحا فرزنـد به مادر نسبت داده شـده است كه بـر صـدق ادعاى ما گواهى مى دهد.


امام رضا(ع) درباره اش فرمـود: ((قـد خلقت طاهره مطهره.)) مادر ايـن پسـر پاكيزه آفريده شده است.
امام جواد درباره سمانه فرمود: نامـش سمانه و بانويى است كه حق مرا مى شناسد. از بانوان بهشت است.

شيطان سركـش به او نزديك نمى شـود و نيرنگ طاغوت كينه تـوز در او نفـوذ نمـى كنـد. همواره مـورد لطف و مراقبت چشـم بيدار خـدا و از مادران صديقان و صالحان چيزى كم ندارد.

به هـر حال قبل از دوران تـولـد شخصيت نجمه كه از تـولـد امام رضا(ع) تا تـولـد معصومه(س) بيست و پنج سال به درازا كشيد, تـوانست آثار عميق خـود را در فاطمه معصومه(س) بر جاى گذارد و او را در بين دختران و حتى تمام پسران غير از على بـن موسى الرضا(ع) سرآمد كند.

بعد از تولد: از جمله صفات پسنـديده اى كه نجمه همـواره به آن متخلق بـود, عبادت و مناجات با پروردگار است. وى آنچنان به عبادت عشق مى ورزيد كه حتـى مهر فرزند نيز نمى توانست از عبادت بازش دارد.

در آن ايام كه به فرزنـدش شير مـى داد, روزى به بستگانـش گفت: دايه اى بيابيـد كه مرا در شير دادن يارى كند.
زنان از ايـن خواهـش شگفت زده شدند و پرسيدند آيا شيرت كـم شده است؟ پاسخ شنيدند كه:
 به خدا سوگند كه دروغ نمى گويـم; ولى ذكرهايى در نماز و تسبيح داشتـم كه از زمان تولد فرزندم از آنها كم شده است.

چنين رفتارها و اعمالـى مـى تـوانست پاكيزه ترين و بهتريـن تاءثير را در فرزند بر جاى گذارد; چه كـودكـى كه جانـش به همـراه قطره قطـره شير مادر با اذكار الهى سيـراب مـى شـود, به والاتـريـن جـايگـاه معنـوى دست خـواهـد يـافت.

 كـودكـى كه اينچنيـن مراحل تكامل را پيمـود, آينـده اى درخشان نيز داشت.
فاطمه(س) با تكيه بـر چنيـن پشتوانه اى تـوانست به مراحل عالـى علـم و معرفت دست يابد و به يگانه دوران خويش مبدل شود.

با گذشت ايام, فاطمه معصـومه(س) نيز دوران خردسالـى را پشت سر گذاشت. در ايـن سالها محل رشد فاطمه معصـومه(س) خاندانـى بـود كه او را با دريايى از علم و معرفت روبرو ساخت.
پدر, مادر و برادر كه هنگام تـولد فاطمه معصومه(س), جـوانى 25 ساله بـود, هر سه دست به دست هـم داده, محيط تـربيتـى وى را به مكـانـى بهشتـى مبـدل كـردنــد.
خبرى در برخـى كتب نقل شده است كه به خـوبـى نشان مـى دهد, فاطمه معصـومه(س) زير نظر خانـواده در كـوتاهتريـن مدت ممكـن مسير رشد در علـوم را نيز پيمـود و از كمالات روحى و معنـوى بهره هاى فراوانى از پدر, مادر و برادر برد. از ايـن روى در دوران كودكى به راحتى مى تـوانست جوابگوى سوالهاى فقهى و دينى مردم باشد و هميـن امر كه نجمه فرزندش معصـومه(س) را همانند امام رضا(ع) پرورش داده است و هر آنچه درباره فاطمه در روايات نيامـده را مـى تـوان با عنايت به اخبار مـربـوط به امام رضا(ع) دريافت. يكـى از ايـن دست روايات را حاج سيـد نصـرالله مستنبط به نقل از كتاب ((كشف اللئالـى)) اينگـونه ذكر مـى كند:
روزى گروهـى از شيعيان وارد مـدينه شدند تا سـوالهاى خـود را از امام موسى(ع) بپرسند. ايـن كار روش معمـول در تمام بلاد اسلامى بـود كه ساليانه يا در اوقات مشخص از سال گروهى را راهـى مـى كردند تا سـوالهاى دينـى, وظايف شـرعى و وجـوهات را نزد امام ببـرنـد. آن سـال نيز چنيـن كاروانـى از يكـى از شهرها به مدينه آمده بـود. كاروان پـس از ورود به مدينه به سوى خانه امام راه افتادند به ايـن اميد كه هم سوالات خود را بپرسند و هـم ديدار حضرت نصيبشان شود. هر چه نزديكتر مى شدنـد, شـوق ديدار افزونتر مـى شـد; تا اينكه جلـوى در خانه حضرت رسيدند. در زدند و اجازه ورود خـواستند; به آنان اطلاع دادند كه امام در مسافرت است. اندوه فـراوان از اينكه نه امام را ديـده انـد و نه پاسخ بـراى سـوالات خـوديافته اند, رنج سفر را دوچندان كرد.
هر چنـد دلشان نمى خواست, ولى بايد خداحافظى مى كردند و ايـن كار را هم كردند. اسباب و اثاث خود را جمع كرده, عزم بازگشت نمـودند. هـواى مـدينه سـوزان بـود و اينك براى كاروان ناكام سوزانتر مى نمود. گويى پاهايشان از آن خودشان نبـود. دختركى شيريـن زبان و خـوش سيما از منزل امام سكوت سنگيـن كاروانيان را در هـم شكست. او سوالها را از آنان گـرفت و با دقت تمام پـاسخ يكـايك نامه ها را نـوشت و نامه ها را دوبـاره به آنان بازگـردانـد. مردان بزرگ كاروان كه شايـد هفتاد سال از عمـرشان را در ايـن درگاه به مريدى گذرانده بودند, هرگز چنيـن صحنه اى را به ياد نداشتند, كودكى هشت يا نه ساله چگـونه مى تـوانست جـواب سـوالهاى فقهى را بدهد! آنان در دل مى گفتند:
جواب ايـن سوالها اگر آسان بـود, همان علماى شهر مى دادند. سوالها اينقدر پيچيده بـود كه مـا نزد امـام آورديـم. سبحـان الله عجب خـانـدان پـاكيزه اى.
شيعيان خسته از سفر ايـن بار با خـوشحالى خاطره اى شگفت كه خستگـى سفر از يادشان برده بـود, از اهل بيت خداحافظى كردند و در ميان نسيـم لطيفى كه از جانب مسجد پيامبر(ص) مـى وزيـد, آن خانه را ترك كردنـد. خانه اى كه مـدتـى پيامبـر(ص) در آن زندگـى كرده بود و هنـوز خاطره حضـورش براى اهل خانه و مردم مـدينه زنـده بـود.
شيعيان كم كـم از مـدينه خارج شـدنـد. مردى, از فاصله دور سـوارى را ديد, او را شناخت او امام مـوسـى بـن جعفر(ع) بـود. وقتـى نزديكتر رفتند سيماى امام را همه كاروانيان شناختند بـى درنگ پياده شـدند و شتابان نزد ايشان رفتنـد. خاطره دخترك ذهـن همه را به خود مشغول كرده بود. به ايـن جهت در لحظات اوليه برخورد با امام داستان خـود را با شـور و شادى تمام بازگـو كـردنـد و دستخط دختـرك را هـم نشان دادند. امام تا نامه را گشود, سيمايـش از شادى شكفته شد. لبخند مليحى بر لبانـش نقش بست, صورتـش را به سوى شيعيانش را برگرداند و با همان لبخند آسمانى سه بار فرمود: ((فداها ابوها)):
پدرش به فدايش.
ايـن روايت بر تسلط فاطمه معصـومه(س) دختر خردسال موسى بـن جعفر به مسائل سخت ولاينحل فقهى و دينى اشاره دارد.
دربـاره سنـد روايـات علـى اكبـر مهدى پـور مـى نـويسـد:
ايـن داستان جالب و پـر ارج را مـرحـوم ((مستنبط)) از كتاب ((كشف اللئالـى)); تاءليف دانشمند نامـى شيعه در قرن نهم; ابـن العرندس; متـوفاى حدود 840 ه'. ق نقل فرموده است. ايـن كتاب به طبع نرسيده و نسخه خطى آن در كتابخانه شـوشتريهاى نجف اشـرف است كه مـا دستـرسـى به آن نـداريـم.
البته عوامل ديگرى در رشـد شخصيت فاطمه معصـومه(س) مـوثـر بـوده است كه از جمله آنها اوضاع سياسـى عصر پدر و برادر است. در دورانـى كه پـدر به شهادت رسيـد و منصب ولايت به برادرش على بـن موسى الرضا(ع) تفـويض شد. اختلاف بيـن برادران ديگر به شـدت قـوت گـرفت و آنان بـرخـى بـا گستاخـى تمام در مقابل بـرادر ايستادنـد. برادرانى كه از مادران ديگر بـودند. اما فاطمه معصـومه(س) در بين ايـن كشاكشهاى تفرقه برانگيز هرگز از موضع دفاع از ولايت رضـوى, عقب ننشست, بلكه از شدت علاقه به بـرادر, در پـى آن حضـرت روانه ايـران مـى شـود.
 
منبع:تبیان

 211005


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین