عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۵۲۹۷۲
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۴:۳۳
الهى در شگفتم از آن كه كوه را مى شكافد تا به معدِن جواهر دست يابد و خويش را نمي كاود تا به مخزن حقائق برسد.
عقیق:فرازهایی از الهی نامه علامه حسن زاده آملی تقدیم علاقمندان می شود.
الهى اگر آخِرم مثل اوّلم باشد بدا به اوّل و آخِرم.
الهى شكرت كه پريشانى به مقام يقين رسيده است.
الهى شكرت كه از تنهايى و خلوت لذّت مي برم چه تنها از خلوت وحشت دارد.
الهى لذّت گرسنگى را در كامم بركت ده.
الهى حشر با عالم خيال كه اين قدر لذيذ است حشر با عالم عقل چه خواهد بود.
الهى آمدم ردّم مكن، آتشينم كرده اى سردم مكن.
الهى اگر تا قيامت براى يك صغيره استغفار كنم از شرمندگى تقصير بندگى به در نخواهم شد.
الهى سخن در عفو و رحمتت نيست گيرم كه تو ببخشيم من از شرمندگى چه كنم تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم.
الهى استغفار، خواستن غفران تو است با خاطرۀ گناه چه كنيم.
الهى چه بايد كرد كه گناه فراموش شود و گرنه با ياد گناه اگر برانى شرمنده و اگر نوازى شرمنده ترم.
الهى حاصل يك عمر درس و بحثم اين شد كه جهان را جهان بانى است و انسان را سر و سامانى.
الهى اى آشنايم تو خود دانى كه بيگانه ام بيگانه ترم كن خوشا به حال مؤمن كه غريب است.
الهى ستاره شناس شدم و خودشناس نشدم، از رموز زِيج و رُبع مجيب و اُسطُرلاب با خبرم و از اسرار جام جم خويش بي خبر.
الهى بت سنگين شكستن نيك آسان است و بت نفس شكستن سخت دشوار، خُنُك آن كه از امّت خليل بت شكن است كه هر دو را بشكست.
الهى سرتاسر ذرّات عوالم وجود در جنب و جوش اند چگونه حسن خاموش باشد.
الهى آن كه را عشق نيست ارزش چيست.
الهى خروس را سحر باشد و حسن را نباشد.
الهى سر در راه سردار دادن آسان است و دل به دست دلدار دادن دشوار، كه آن جهاد اصغر است و اين اكبر.
الهى از من آهى و از تو نگاهى
الهى عمرى آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم.
الهى غبطۀ ملائكه اى مي خورم كه جز سجود ندانند كاش حسن از ازل تا ابد در يك سجده بود.
الهى از نخوردن رسوائيم و از خوردن رسواتر.
الهى آن كه در نماز جواب سلام نمي شنود هنوز نمازگزار نشد ما را با نمازگزاران بدار.
الهى خوشا آن كه بر عهدش استوار است و همواره محو ديدار است.
الهى همه در راه خود استوارند حسن را در راهش استوار بدار.
الهى شكرت كه به سرّ مَن مَاتَ وَ لَم يَعرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَۀً جَاهِلِيَّۀ رسيدم و امام شناس شدم و فهميدم كه امام اصل او قائم و نسل او دائم است.
الهى در خواب سنگين بودم و دير بيدار شدم باز شكرت كه بيدار شدم خُنُك آن كه مشمول آتَينَاهُ الحُكمَ صَبِيّاً و آتَينَاهُ رَحمَهً مِن عِندِنَا و عَلَّمنَاهُ مِن لَدُنَّا عِلماً است.
الهى چگونه حاضر نباشم كه معلوم تو بلكه علم توأم ؛ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيءٍ عِلماً.
الهى چگونه از عهده شكر برآيم كه اين بى نام و نشان را سر و سامان داده اى.
الهى فرزندان حسن هر گاه از كار خسته شدند از شنيدن يك بارك الله پدر چنان نيرو مى گيرند كه گويا خستگى نديدند اگر پدرشان يك بار بارك الله از تو شنود چه خواهد شد.
الهى عاشق را با شعر و شاعرى و سجع و قافيه پردازى و الفاظ بازى چه كار.
الهى پرندگان همه يك طرف و مرغ عشق يك طرف، گياهان همه يك جهت و گياه عشق يك جهت، همۀ درس ها يك جانب و درس عشق يك جانب، همه يك سوى و عشق يك سوى.
الهى مرا به نعمت لقايت متنعّم فرموده اى چگونه شكر آن بگذارم.
الهى شكرت كه به جنّت لقايت در آمدم.
الهى يك عمر امروز را فردا بردم توفيقم ده كه حال فردا را به امروز آورم.
الهى قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند.
الهى تاكنون از اين و آن به سويت راه مى يافتم و اينك از تو به اين و آن آشنا مي شوم.
الهى درشگفتم از آن كه در غربت از ياد وطن شكفته مي شود و در دنيا از ياد آخرت گرفته.
الهى چون است كه در خود مى نگرم به تو نزديك مي شوم و در تو مي نگرم از خود دور.
الهى تا حال تو را پنهان مى پنداشتم و حال جز تو را پنهان مي دانم
الهى يكى حافظۀ قوى دارد و ديگرى هاضمۀ قوى، خنك آن كه عاقلۀ بالغه دارد.
الهى مرا بر همه سلطنت دادى به سلطانت مرا بر من سلطنت ده.
الهى هر كه را مى بينم با خود اند مرا با خودت دار.
الهى هر كه را مى بينم در تسخير و تصرّف ملك مى گويد و مى كوشد، حسن را سير در ملكوت دِه و انس با جبروت و به زبان آنان گويا كن و در حضور مالك ملك و ملكوت و جبروت بدار.
الهى از سجده كردن شرمسارم و سر از سجده برداشتن شرمسارتر.
الهى اين كمترين را با قليل بدار.
الهى در شگفتم از آن كه كوه را مى شكافد تا به معدِن جواهر دست يابد و خويش را نمي كاود تا به مخزن حقائق برسد.
الهى هر نقمت و زحمت بر حسن آيد نعمت و رحمت است و همۀ تلخي ها در كامش شيرين تر از عسل است و هر دشوارى براى او آسان است جز اين كه گرفتار احمق شود؛ به عزّت و سلطانت در چنگ احمق گرفتارش مكن.
الهى حسن را شير و پلنگ بدرد و با احمق به سر نبرد.
الهى روى زمينت باغ وحش شد خرّم آن كه از وحشيان برست.
الهى نمى گويم كه ظالم نيستم ولى شكر كه از عُمّال ظَلَمه نشدم.
الهى سِيلى سرازير شد تا قطره اى نصيب حسن گرديد.
الهى شكرت كه دوستانت را دوست دارم و دشمنانت را دشمن.
الهى ما هر چه كنيم كم است و تو هر چه دهى بسيار يَا مَن يُعطِي الكَثِيرَ بِالقَلِيل.


پی نوشت:
الهي نامه/ آيت الله حسن زاده آملي
منبع:جام
211008

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین