عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۴۸۰۸
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۰:۰۰
نام پیامبر بزرگ اسلام(ص) همیشه پیوند دهنده وحدت مسلمانان بوده است و اکثر نویسندگان، محققان و شاعران مسلمان در توصیف آن حضرت آثاری را از خود به یادگار گذاشته‌اند.
عقیق: وصف پیامبر اسلام در شعر شاعران مسلمان افغانستان ویژگی خاصی دارد و ارادت و عشق این شاعران نشان از سرشت عرفانی و ملکوتی این شاعران دارد.

در ادامه مطلب گلچین اشعار برخی از شعرای افغان در وصف پیامبر اکرم(صلی الله) خواندنی است.

سید ابوطالب مظفری

«سید ابوطالب مظفری» یکی از محققان و شاعران مطرح و از پیشگامان شعر مقاومت افغانستان است که در حال حاظر در شهر مشهد زندگی می کند.

«هبوط» نام مثنوی بلندی از این شاعر است که به پیشگاه پیامبر اعظم (ص) تقدیم شده است.

غیرت عشق بر آشفت، گل از سنگ شکفت

صد افق رنگ بر این گنبد بی رنگ شکفت

غیرت عشق نتابید که یکتا باشد

یا که خورشید در این معرکه تنها باشد

حیرت آلوده شبی بود گرفتار فسون

صبح شد، آینه لغزید ز خورشید برون

نیمه شب چشمه خورشید ازل گل شده بود

صحبدم آیه یی از آینه نازل شده بود

عرشیان زمزمه تابش سرمد کردند

فرشیان آینه را ترجمه احمد کردند

عشق، آتش شد و ما لایق تقطیر شدیم

جلوه یی کرد و از آینه تکثیر شدیم

آب تا از جگر چشمه بر آمد،گل شد

زاغ شوم آمد و طومار پدر باطل شد

سنگ، تشوق، اجل، شعله، سقوط، آینه

در سر اندیب زمین کرد هبوط آینه

بوی گل در نفس خاک مشوش شده بود

بعد از آن سنگ، دگر آینه سرکش شده بود

زاغ آمد ز لب چشمه ربود آینه

اینک افتاده در این گوشه کبود آینه

اینک افتاده و از غربت خورشید، ملول

اینک افتاده به رنگی که ظلوم است و جهول

عبدالغفور آرزو

«عبدالغفور آرزو» از نویسندگان و شاعران مطرح افغانستان است که آثار فراوانی از او در ایران و افغانستان در زمینه های مختلف ادبی منتشر شده است.

وی در حال حاظر سفیر افغانستان در کشور تاجیکستان است و قبل از آن نیز معاون سفیر افغانستان در تهران بود. «جاری تر از همیشه» نام یکی از مجموعه‌های شعری او است که در سال 1389 خورشیدی در تهران منتشر شده است.

مراد دل شده آینه مرام محمد

که ذوق ناله بود پرتو پیام محمد

شکفته غنچه خلقت به صبحگاه تجلی

فشانده نکهت هستی به احترام محمد

به ذوق صوفی دل، انشراح صدر سراید:

سرود میکده ی راز اصطلام محمد

فرشتگان مقام مقیم قدسی لاهوت

صفیر حیرت عشق اند در مقام محمد

دمیده ذوق شکوفایی بهار نبوت

شمیم تازه کنی «اقرا» در مشام محمد

اگر سماع محبت دهد تلاوت قرآن

کلام حضرت مطلق بود کلام محمد

به طاق شرک مجسم شکست لات و هبل شد

نگر حماسه توحید در قیام محمد

مقام سرخ شهیدان همین بس است به محشر

به سینه زخم مسلسل بود و سام محمد

ستیغ عزت آزاده سیرتان زمانه

بود به چشم خدا آشنا غلام محمد

سید اسدالله فنایی کابلی

«سید اسدالله فنایی» که در حال حاظر در شهر کابل زندگی می کند یکی از شاگردان مکتب پیامبر و اهل بیت آن حضرت است که اشعار بسیاری در وصف خاندان نبوت سروده است. «محمد (ص) رسول خدا» نام یکی از قصاید او است که در وصف خاتم پیامران حضرت محمد(صلی الله) سروده شده است که ابیاتی از این قصیده که در یکی از  مجموعه های شعر او «نوای کابل» آمده است را در این جا می آوریم.

محمد عربی آن شفیع روز جزا

اساس علم لدنی ز سینه اش پیدا

به سال پانصد و هفتاد و یک زمیلادی

قدم زدامن مادر نهاد در دنیا

پیمبری که چو او چشم روزگار ندید

که در قدم وی از هم شکسته شد کسرا

خموش گشت ز فیض ولادت آن شه

زبان آتش زرتشتیان بی پروا

محمدی که فتوحات او نمایان گشت

زمرز ترکیه تا شام و یثرب و بطی

محمدی که صف صف کشان زهم پاشید

به هر کجا که صفی شد عیله او بر پا

محمدی که به پاکی نفس اطهر او

خدا –داده- شهدات به سوره طاها

الهی خدایا به حق حرمت او

بحق حرمت مولو آن شه طاها

به جان پاک امامان و مرشدان دین

به سوز سینه مستان عشق راه خدا

که ساز کشور ما را ز رنج و غم بیرون

ز لطف و رحمت خویش ای خدای ارض و سما

میر محمد امین مشعوف

«میر محمد امین مشعوف» از میران پیروان طریقت و خادمان مزار «پیر هرات» «خواجه‌عبدالله انصاری» بود. آنگونه که در کتاب «پیرهری» که نام یکی از مجموعه های شعری او است آمده، سلسله نسبی او از طریق «سیدشمس الدین قناد» به «سیدعبدالله مختار» که از نواده‌های حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) که از سلاله طیبه حضرت رسول اکرم(صلی الله) است می‌رسد.

میر محمد امین مشعوف در سال 1358 خورشیدی توسط دولت کمونیستی ربوده شد و به شهادت رسید.

«استغاثه به حضرت محمد (ص)» عنوان شعری از او است که در «پیام هری» به چاپ رسیده است:

هستم اسیر محنت و غم وامحمدا

بر من نگر ز روی کرم وامحمدا

دنیا و هر چه هست در او ، از طفیل توست

موجود شد زکتم عدم وامحمدا

حجاج چون به کعبه مقصود می رسند

گویند در حیرم و حرم وامحمدا

شوری چو محشر افکنم و ناله ها کنم

آندم که در مدینه رسم وامحمدا

غیر از شفاعت تو دگر نیست چاره ام

غرق گناه و معصیتم وامحمدا

ما را چه غم ز روی قیامت که می شوی

خود حاکم و حکیم و حکم وامحمدا

مشعوف عرض حال کند بر حضور حق

شد قامتش ز عشق تو خم وامحمدا

عبدالوحد بهره

«عبدالواحد بهره» از پیشکسوتان  ادبی و فرهنگی افغانستان و از شاعرانی است که اشعار فراوانی در وصف خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) سروده است. وی در سال 1303 متولد و در سال 1363 خورشیدی در شهر هرات افغانستان در گذشت.

«رهنمای سعادت» گزیده ای از 14 دفتر از مجموعه شعرهای او است که به تازگی منتشر شده است. در این مجموعه اشعار فراوانی در وصف پیامبر اسلام آمده است:

مشربش  صدق و صفا و معدلت

نه به شوق ماه و جاه و منزلت

نزد او یکسان همه خلق خدا

پادشاهان و غریب و بی نوا

پیش شرع وی نسب بی اعتبار

معتبر در شرع او پرهیزگار

نه ورا مقصد به جمع مال بود

نه به عزم شهرت و اجلال بود

افتخار خوبش را در فقر داشت

بعد رحلت کی ز خود مالی گذاشت

در بیان قول او اسرار هاست

پیروانش را از آن انوار هاست

گر تو هستی امت آن شاه دین

هر چه فرموده است در دل کن یقین

خلق او را حق به قرآن کریم

وصف فرموده است با خلق عظیم

داشت اندر عین قهر خویش حلم

در دلش روشن همه انوار علم

سید محمد کاظم بلبل

«سید محمد کاظم بلبل» از مشعلداران و مبارزان اسلامی در افغانستان بود که اشعار فراوانی در وصف آخرین رسول خدا و اهل بیت آن حضرت سروده است. شعری در وصف پیامبراسلام (ص) در یکی از دفترهای شعرش با نام  «بلبل» که در ایران منتشر شده است جالب توجه است.

ای که طغرای نکو نامی تو گشته علم

از ثری تا به ثریا زبقا تا به عدم

گر نمی گشت وجود تو بگیتی موجود

داشت تا شام ابد صبح ازل جا به عدم

به طفیل تو به بر کرد لباس هستی

عرض و جوهر و حس و خرد و لا و نعم

صبح روی تو بود مطلع والشمس و قمر

شبام زلف تو بود جاعل و الیل و ظلم

غمزه چشم تو را جادوی بابل مفتون

سبزه خط تو را بلبل کابل همدم

خلیل الله خلیلی

«خلیل الله خلیلی» از معروف‌ترین چهره‌های ادبی است که در میان جامعه ادبی ایران در گذشته و حال بسیار شناخته شده است. کامل‌ترین دیوان شعر او برای اولین بار چندی قبل در تهران منتشر شد. «مولود پیامبر اسلام» نام یکی از شعرهای این دیوان است:

انقلابی در زمین و آسمان آمد پدید

لرزشی در پیکر و کون مکان آمد پدید

پرده داران پرده افکندند از ایوان عرش

کز ازل بر عرش یزدان میمهان آمد پدید

بعد عمری در ضمیر مرده نوع بشر

اضطراب سوزش و شور تکان آمد پدید

گفت و گوها در حریم ماه و اختر شد به پا

کان نهفته راز، اینک بر عیان آمد پدید

شاهدان چرخ افتادند در رنج از حسد

کان چراغ آسمان در خاکیان آمد پدید

بوسه باران کرد خاک  مکه را خیل ملک

کز زمینش فخر ماه و آسمان آمد پدید

عقل حیران شد که از ویرانه بیوه زنی

این درخشان آفتاب جاودان آمد پدید



منبع: ابنا

کدخبرنگار:211001


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین